روزنامه آفتاب یزد در یادداشتی به قلم علی میرزامحمدی جامعه شناس به ارزیابی فعالیت تیم رسانهای در جریان ماجرای «سیسمونی گیت» پرداخته است.
در این یادداشت آمده است:
*با وجود اعتراف یک عضو خانواده به خطای خانواده (همسر، دختر و داماد) در سفر به ترکیه (برخی مشاوران رسانهای و سایتهای حامی با توجیه و تغییر ماهیت ماجرا به زعم خود تلاش نمودند از حیثیت سیاسی و اجتماعی مسئول خانواده دفاع کنند. دستیار سیاسی و رسانهای وی در توئیتی نوشت: خطای فرزند را به پای پدر نمینویسند. مشاور رسانهای او نیز در توئیتی نوشت: «عجب جشنی گرفتند مخالفان. بزرگنمایی که در تخصص شما است اما مهم نیست که موضوع کوچک باشد یا بزرگ، خطای فرزند را به پای پدر نمینویسند».
*در این راستا یک خبرگزاری حامی نیز، در تلاش برای کاهش اثرات سیسمونی گیت، سعی کرده کل خبر را منکر و مدعی شود که دختر این مسئول در سفر ترکیه سیسمونی نخریده است!
*این اولین نمونه از اقدامات رسانهای برای توجیه و وارونه جلوه دادن واقعیتهای اجتماعی جامعه نیست؛ متاسفانه ما با شبکهای از فعالان رسانهای مواجه هستیم که به صورت حرفهای ماموریت دارند تا با عبور از اخلاق رسانهای، حاشیه امنی برای برخی اصحاب قدرت سیاسی فراهم کنند.
*از منظر جامعهشناسی رسانه، رابطه بین اصحاب قدرت سیاسی با تیم یا مشاور رسانهای در قالب عقد قرارداد در ازای ارائه مشاورههای لازم برای انعکاس مناسب دیدگاهها و پاسخگویی به انتقادهای منتقدان قابل تعریف است.
این شیوه ارتباطی در کشورهای غربی سابقه طولانی دارد. مشاوران رسانهای نقش هدایت رویتپذیری در سیاست را بر عهده دارند. مایکل ریور (Michael Reaver) و دیوید گرگن (David Gergen) را میتوان از اولین نظریهپردازان هدایت و مدیریت فعالیتهای رسانهای سیاستمداران قلمداد نمود. آنها معتقد بودند که در رسواییهای سیاسی که با پسوند گیت (Gate) مشخص میشوند، راهبردهای نزاعجویانه و پنهان کاری بیش از حد میتواند نتایج معکوس و فاجعه باری به همراه داشته باشد.
از دیدگاه این دو نظریهپرداز رسانه، از وظایف مهم تیم رسانهای دور نگه داشتن سیاستمدار از خط مقدم به ویژه در مورد مسئله گاف، فوران احساسات، درز اطلاعات، سوء تفاهم، و رسواییهای سیاسی است. تیم رسانهای وظیفه دارد حلقه کنترل بر پیرامون سیاستمدار را تنگ گرفته و تلاش کند فرصتهای فراخوانده شدن او را برای رفتارها و اظهارات نامناسب محدود سازد. این کنترل رسانهای از آنجا ضرورت دارد که «میدانگاه رسانهای سیاست مدرن» بر خلاف مجالس و دربارهای سنتی، باز و قابل دسترسی است. در این میان با توجه به ماهیت رسانهها، به ویژه گسترش رسانههای مجازی، نه تنها رویتپذیری خود سیاستمدار بلکه منسوبین او نیز میتواند به شیوههایی دریافت و مفهوم شود که قابل بازنگری و کنترل نباشد.
*با وجود تلاش تیم رسانهای برای کنترل ماجرای «سیسمونی گیت»، با توجه به تلاشهای ناشیانه و ارائه مشاورههای غلط، دامنه انتقادها بر علیه این سیاستمدار به حدی گسترده شده است که حتی شعارهای ابداعی از آن متاثر شده است. علاوه بر این، برخی اظهارنظرهای پیشین این مقام مسئول (به ویژه ادعای نمایندگی و صدای 96 درصد از مردم در مقابل 4 درصد سرمایهسالاران و ضرورت مقابله با واردات برخی کالاها توسط فرزندان نخبههای سیاسی کشور) از آرشیو بیرون کشیده شده و با نشان دادن تناقضهای اساسی بین گفتار و رفتار، جایگاه سیاسی-اجتماعی او را به جد به چالش کشیده است.
*برای تحلیل بهتر «سیسمونی گیت» به ماهیت بازتاب رسانهای آن به کمک «نظریه رسانهها و مدرنیته جان بروکشایر تامپسون» بپردازیم.
رسواییها در بسیاری از حوزههای زندگی رخ میدهد، اما رسواییهایی تعیینکننده حوزه سیاسی، معمولا با شکست در هدایت رویتپذیری از طریق رسانهها پیوند دارد. این نوع رسواییها در تباین مرزهای متغیر عمومی- خصوصی قابل درک است. این رسواییها هنگامی به پا میشود که فعالیتهای مخفی یا محرمانه نگه داشته شده ناگهان افشا شده یا از طریق رسانهها رویتپذیر شده است. فعالیتی که به مجرد مرئی شدن به نوعی به ناآرامیها و اعتراضهای عمومی فرصت ظهور میدهد.
رسواییها معمولاً مجموعهای از هنجارها یا انتظارات را که با فعالیتهای مورد بحث مغایرت و تباینشان دارند مفروض قرار میدهد و با اشاره به آن هنجارها یا انتظارات، فعالیتهای مذکور را به مجرد افشا، تقبیح میکند. این هنجارها و انتظارات از یک بافت اجتماعی تاریخی تا بافت اجتماعی دیگر متفاوت است
. به همین دلیل آنچه در ماجرای «سیسمونی گیت» در ایران خاص به شمار میرود در دیگر کشورها فعالیتی عادی است. همچنین اگر این ماجرا توسط دیگر فعالان سیاسی کشور و به احتمال در دهههای گذشته رخ میداد این میزان بازتاب را به همراه نداشت. در این راستا، ماهیت خاص بودن سیسمونی گیت، نه در انجام تخلف یا جرم، بلکه ریشه در انتظارات اجتماعی دارد که به واسطه اظهارنظرهای پیشین مسئول مربوطه در دفاع از تولید ملی و ممنوعیت ورود کالاهای خارجی با وجود تولیدات مشابه داخلی و ادعای او مبنی بر نمایندگی 96درصدیها در برابر 4درصد سرمایهسالاران شکل گرفته است. بر این اساس، حتی فراتر از حکایت «رطب خورده منع رطب کی کند»، اقشار مختلف، «توزیع ناعادلانه رنجهای ناشی از اعمال تحریمها» را به چالش میکشند و فریاد اعتراضی خود را علیه اقشاری سر میدهند که به رغم ادعاهای مزورانه خود، نه تنها از تحریم آسیب نمیبینند بلکه بواسطه فرصتهای آن، موقعیت اجتماعی و اقتصادی خود را تقویت کردهاند.
*یکی از شیوههای کنترل رسواییهایی سیاسی، و محدود و محصور کردن سرچشمههای دردسر و تنزل پیامدهای بالقوه آسیب زای آن، راهبرد «امکان انکار آتی» است؛ به این معنا که شرایطی فراهم میشود در صورت برملا شدن ماجرا چنین قلمداد کنند که این سیاستمدار از ماجرا بیخبر بوده است. در ماجرای ایران- کنترا (Iran-contra) از چنین راهبردی استفاده شد تا پس از برملا شدن رسوایی، ریگان به عنوان رئیس جمهور آمریکا مصون باقی بماند.
*هرچند به نظر نمیرسد مشاوران رسانهای از سفر خانواده او به ترکیه قبل از این، باخبر بوده باشند تا احتمال کنترل افشای این ماجرا را در ذهن داشته باشند، ولی آنها نیز از راهبرد «امکان انکار آتی» بهره بردند. اما خطای بزرگ استفاده از این راهبرد آن بوده که اصولا در قوانین کشور ما سفر زن بدون اجازه و اطلاع شوهر امکانپذیر نیست و این نشان میدهد که او از سفر خانواده خود به ترکیه باخبر بوده است و با اجازه و رضایت او، این مسافرت انجام یافته است!
*شگرد دیگر آنها «تفکیک قضاوت درباره منش و سبک زندگی پدر با فرزندان» است؛ اما این شگرد نیز چندان کارساز نبود؛ چراکه منتقدان اشاره کردهاند که پیش از این درباره برخی سیاستمداران خطای فرزندان را به پای پدر نوشته اند.
*آنچه درباره رویه تیم و مشاوران رسانهای وی از منظر جامعهشناسی رسانه میتوان گفت این است که آنها بدون در نظر گرفتن افکار عمومی و سطح بالای شعور اجتماعی و آگاهی افکار عمومی، ناشیانه موقعیت اجتماعی و سیاسی او را تنزل داده و او را به لبه پرتگاه حذف سیاسی کشانده اند. با این وضعیت بعید است او در انتخابات آینده ریاست جمهوری و حتی مجلس شانسی برای موفقیت داشته باشد.
*از طرف دیگر، فعالیت تیم رسانهای به معنای زیر پا گذاشتن اخلاقیات، تحریف و انکار واقعیت نیست؛ بلکه وظیفه اصلی تیم رسانهای ارتباط صحیح بین مردم با سیاستمدار و انتقال درست آنها به طرفین است که این نقش آفرینی با اتخاذ درست راهبردهای رسانهای و بر مبنای کیاست و مقابله با ضعفهای احتمالی سیاستمداران قابل تحقق است.