افکار عمومی در فوتبال ایران با دقت و ظرافت، همه چیز را رصد میکند و بخش عمده دلواپسی هواداران فوتبال ملی هم در این بلبشوی بزرگ، کاملا به حق است.
فوتبالیهای ایران حق دارند بابت اردوها و بازیهای تدارکاتی تیم ملی و آمادگی تیم برای حضور در جام جهانی قطر در فرصت اندک باقی مانده نگران باشند، اما گاهی اوقات، این خوش خیالیهای عجیب است که مانع نقد وضعیت موجود میشود.
خوش خیالی از چه نظر؟ اینکه عدهای تصور میکنند در این محدوده زمانی، میشود یک سرمربی خارجی بزرگ به ایران آورد و کار دراگان اسکوچیچ را تمام کرد!
واقعیت، اما این است که تیم ملی به طور مستقیم توسط مدیران فدراسیون فوتبال اداره میشود؛ اما مساله این است که فدراسیون ما در این شرایط، پا در هواست. این فدراسیون در حال حاضر که رئیس آن عزل شده، سرپرستش هنوز وظایفش را نمیداند و هیئت رئیسه اش در حال افتادن از رسمیت است؛ چگونه میتواند در این بازه زمانی یک مربی بزرگ خارجی بیاورد؟
فدراسیون بدهکار ایران که غرق در مشکلات و نزاعهای داخلی است و باید برای استیضاح عزیزی خادم با اعضای مجمع، جلسهای پرحاشیه را برگزار کند، چقدر تمرکز و قدرت دارد که بتواند تیم ملی را از این وضعیت نجات بدهد؟
به نظر میرسد همین که تیم ملی در این اوضاع و احول قمر در عقرب، یک سرمربی موفق در بازیهای مقدماتی دارد باید کلاهش را به هوا پرتاب کند و بابت این موقعیت ویژه، جشن هم بگیرد!
این فوتبال در طول تاریخ، پیش از اعزام هر تیمیبه جام جهانی، یکی به نعل زده است و یکی به میخ! بر تابوت فوتبال ایران، نقش و نگارهایی ترسیم شده که بعدها تاریخ درباره اش شهادت خواهد داد.
خوش خیالیهای ما البته تمام شدنی نیست؛ اینکه دوست داریم در آبرومندانهترین حالت ممکن به جام جهانی برویم، توقعی بجا و منطقی است؛ اما چه کنیم که در طالع فوتبال ایران، قحط الرجال را گنجانده اند. دیگر در طول سالهایی که با فوتبال ایران زندگی کرده ایم باید به این بی برنامگیها و پارادوکسها عادت کرده باشیم!