کد خبر: ۷۷۴۷۰۵
تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۱:۱۵
من و سردار کوثری در جنوب شهر زندگی می‌کنیم

اظهارات بادامچیان علیه موسوی، خاتمی و روحانی

"دیدیم حضرت امام در ایوان نشسته‌اند. ما را که دیدند خیلی خوشحال شدند. با آنکه معمولاً حضرت امام با کسی شوخی نمی‌کردند، ولی آن روز با مرحوم عسگراولادی و من شوخی کردند."
اظهارات بادامچیان علیه موسوی، خاتمی و روحانی
آفتاب‌‌نیوز :

روزنامه جوان با اسدالله بادامچیان در باره امام خمینی (ره) گفتگو کرده است.

بخش‌هایی از اظهارات او را می‌خوانید:

* یک روز که به دعوت سیداحمدآقا برای ناهار به جماران رفته بودیم، ایشان بعد از صرف ناهار گفتند: «امام با خبر شدند که شما اینجا هستید و ابراز علاقه کردند که با شما دیدار داشته باشند!.» وارد حیاط که شدیم، دیدیم حضرت امام در ایوان نشسته‌اند. ما را که دیدند خیلی خوشحال شدند. با آنکه معمولاً حضرت امام با کسی شوخی نمی‌کردند، ولی آن روز با مرحوم عسگراولادی و من شوخی کردند.

*حضرت امام در آن جلسه خطاب به ما گفتند: من از اول شما‌ها را می‌شناختم، شما برای خدا کار می‌کردید، الان هم برای خدا کار می‌کنید، خدا می‌داند من در این سال‌ها هر جا بوده‌ام، شما را دعا کرده‌ام.

* اگر در یک دیدار یا جلسه‌ای عکس امام نیست، دلیل بر امام زدایی نمی‌شود. من معتقدم امام‌زدایی وجود ندارد و این ساخته و پرداخته برخی از مطرودین نظام اسلامی است، ضمن اینکه از آغاز انقلاب، همیشه از این حرف‌ها بوده است.

*در سال ۱۳۵۸، خیلی بحث این بود که حضرت امام تنها شده یا کسی ایشان را درک نمی‌کند و نمی‌تواند همپای ایشان پیش رود. هیاهوی بسیاری راه افتاده بود. حتی مرحوم سیداحمدآقا هم این سخن را تأیید می‌کرد و می‌گفت بله. حضرت امام تنهاست. آن زمان من در حزب جمهوری اسلامی، دبیر اجرایی بودم. با توجه به شرایطی که پیش آمده بود، دیدم اینطور که نمی‌شود. عده‌ای قصد دارند بگویند، امام تنهاست که ایشان را از ملت جدا کنند؛ بنابراین برنامه راهپیمایی به نام «راهپیمایی وحدت امام و امت» را برای روز جمعه تنظیم کردم. منتها با آنکه باید این طرح را در شورای مرکزی حزب مطرح می‌کردم، چنین کاری نکردم. به عنوان دبیر اجرایی حزب جمهوری، خبر این راهپیمایی را اعلام کردم. تهیه پلاکارد و تمام کار‌های مربوطه را هم خودم انجام دادم. شب جمعه که برای حضور در جلسه مؤتلفه‌ای‌ها به آنجا رفته بودم، از خستگی بی‌حال روی مبل افتادم. آقای شیبانی - که خداوند ان‌شاءالله شفای عاجل به ایشان دهد- با عصبانیت خطاب به جمع گفت: آقای بادامچیان اعلام کرده که فردا راهپیمایی وحدت امام و امت است، ایشان این کار را بدون مشورت و هماهنگی انجام داده، فردا جمعیت کمی می‌آید و معلوم می‌شود که ملت با امام نیستند و این خیلی بد است.» دیگری هم از آن طرف گفت خب چرا مشورت نکردی؟ یکی دیگر هم گفت چرا چنین کاری را کردی؟ حال من با آن همه خستگی از برنامه‌ریزی راهپیمایی، زیر بار شماتت دوستان هم قرار گرفته بودم. یک‌دفعه آقای رفیق‌دوست خطاب به جمع گفت: «بابا چرا آقای بادامچیان را در این حال رها نمی‌کنید، چکارش دارید؟» به ایشان گفتم: «حاج محسن آقا، بگذار هر چه می‌خواهند بگویند، رفقای خودمان هستند، بسیار خب همه، حرف‌هایتان را زدید. فردا راهپیمایی عظیمی راه می‌افتد و تمام این توطئه تنهایی امام را می‌شوید و می‌برد. بعد من فردا عصرش، شما را می‌بینم که پیش‌بینی‌هایتان غلط از آب در آمده است. فعلاً حرف نزنید که خسته‌ام و می‌خواهم استراحت کنم.» فردا جمعیت عجیبی در راهپیمایی شرکت کرد. عکس‌های آن روز موجود است. مردم بی‌نظیر به صحنه آمده بودند. جالب است که در راه برگشت، وقتی به اخبار ساعت دو بعدازظهر گوش می‌دادم، شنیدم که می‌گفت: «در حج هم راهپیمایی وحدت امام و امت راه افتاده و زائران کشور‌های دیگر هم در آن شرکت کردند.»

*یک‌شنبه بعد از راهپیمایی، در حزب جلسه داشتیم. آنجا بحث شد که این راهپیمایی بسیار مهم بود، ولی میرحسین موسوی (عضو شورای مرکزی حزب) و همگنانش که همیشه با من جنگ و جدال عجیبی داشتند و البته من هم آن‌ها را قبول نداشتم، (چون از همان زمان، میرحسین را مهره پرورش یافته و خارجی می‌دانستم) اعتراض کردند: چرا آقای بادامچیان بدون اطلاع این کار را کرده و اگر از طرف مردم استقبال نمی‌شد، عواقبش بسیار بد بود و همه نیرو‌ها را به خطر می‌انداخت... در کل موضوع را به تمامی مسائل داخلی و خارجی ربط دادند. در آن گیرودار، شهید آیت الله بهشتی که جلسه را اداره می‌کردند، گفتند: «آقای بادامچیان چه دفاعی دارید؟» گفتم: «والا آقای بهشتی، من به این آدم‌های مریض الحال چه بگویم؟ یک توطئه پدید آمد به نام تنهایی امام که در دنیا بگویند: رهبر بعد از پیروزی انقلاب تنهاست که هزار و یک فتنه درست شود. من این مسئله را بدون خرج زیاد و با چند پلاکارد، با اعلام یک راهپیمایی وحدت امام و امت، حل کردم. آن وقت این‌ها به جای اینکه بیایند از ما تشکر و تقدیر کنند و بگویند آقا چنان کاری کردی که در مکه هم راهپیمایی به راه افتاد و معلوم شد که امام حتی در مکه و میان کشور‌های دیگر هم طرفدار دارد، آمدند و مدعی شدند شما قبلاً نیامدی بگویی که می‌خواهی چنین کاری را انجام دهی. خب اگر می‌آمدم و می‌گفتم، همین افراد می‌گفتند، نمی‌شود و این راهپیمایی نمی‌گیرد. بعد هم رأی می‌گرفتند و قضیه کنسل می‌شد. ما کارمان را انجام دادیم حال بد شده یا خوب، اگر خوب شده بگویید متشکریم، اگر هم بد شده ایراداتش را بگویید.» باز هم همان افراد شروع کردند به شلوغ کردن، اما آیت‌الله بهشتی موضوع را جمع‌بندی کردند و فرمودند: «آقای بادامچیان یک تنه، یک کار عظیم را انجام داد و یک توطئه را درهم شکست، طبعاً هر کاری مقداری هم ریسک دارد، حال ما از ایشان متشکریم، اما، چون ایشان بدون هماهنگی تشکیلاتی این کار را انجام داده، در اینکه یک عنصر تشکیلاتی است، باید برای خودش یک جریمه‌ای قائل شود.»

* اصلاح‌طلبان آنقدر در دوران خود خرابکاری کردند که نه تنها شاخه افراطی آنان که حتی نه آقای خاتمی جایگاهی در مردم دارد و نه آقای روحانی.

*روحانی، فاتحه اصلاح‌طلبی افراطی و اعتدالی را با هم خوانده و این بالاترین خدمت آقای روحانی است.

* شما می‌بینید که سرود زیبای «سلام فرمانده»، چطور محبوب شده است. دشمنان در شبکه‌های مجازی و ماهواره‌ها کلی به خود زحمت می‌دهند که علاقه به نظام و انقلاب را از بین ببرند، اما یک‌مرتبه یک سرود سلام فرمانده می‌آید که همه مجذوبش و آن را همسرایی می‌کنند. چنان موجی برخاسته که حتی آن مجری شبکه من و تو از ناراحتی و با ناشی‌گری می‌گوید: پول داده اید که برایتان آهنگ بسازند و بگویند: سلام فرمانده که چه بشود؟ یکی نیست بگوید: به فرض باطل که پول هم داده باشند، تو چرا جیغ می‌زنی و ناراحتی؟ به تو چه؟ هر حکومتی برای تبلیغ ارزش‌های خودش پول می‌دهد، مگر شبکه‌ای که تو الان در آن مشغول به کار هستی، با باد هوا یا بودجه خصوصی اداره می‌شود؟

*ما چند هزار مسئول داریم که در زندگی سالم و ساده به سر می‌برند. سردار کوثری در یک آپارتمان در جنوب شهر تهران زندگی می‌کند. بنده هم با همه این عنوان و سابقه مبارزاتی در یک آپارتمان در جنوب شهر زندگی می‌کنم. امثال ما فراوان هستند، اما چرا چنین نمونه‌هایی در میان رسانه‌های معاند دیده نمی‌شود، ولی تا مسئولی کار نادرستی انجام می‌دهد، آن را هیاهو می‌کنند.

*کسانی که صرفاً وجود تصویری از رهبرانقلاب بدون وجود تصویر امام را جزیی از پروژه امام‌زدایی می‌دانند، دچار زوال عقل شده‌اند، وقتی ملت ما شعار می‌دهند امام خامنه‌ای به واقع یعنی امام‌خمینی، چه اینکه ایشان خلف صالح آن بزرگوار به شمار می‌رود. مگر می‌شود امام‌خمینی را از انقلاب اسلامی کنار گذاشت و فراموش کرد؟ هر کسی از امام خامنه‌ای صحبت می‌کند، به واقع از میراث امام یعنی ولایت فقیه و جایگاهی که او ایجاد کرد، حرف می‌زند. عکس قضیه هم صادق است. هر کسی هم که از امام‌خمینی حرف می‌زند، لاجرم باید بداند که مفسر خط امام و ادامه‌دهنده اصلی آن امام خامنه‌ای هستند. اصلاً این حرف‌ها منطقی نیست، مگر می‌شود ولایت‌فقیه را قبول داشت، اما امام‌خمینی و امام خامنه‌ای را فراموش کرد، این‌ها لازم و ملزوم یکدیگرند.

*من در مجموع، عملکرد مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام‌خمینی را مفید و خوب می‌بینم. دست‌اندرکاران این مؤسسه زحمت کشیدند و خیلی از اسناد و خاطرات را جمع‌آوری و برخی از آثار را منتشر کردند، اما نقدی که بر آن‌ها دارم، این است که در بعضی از موارد، ذهنیت خودشان را بر این آثار تحمیل کرده‌اند. چون حضرت امام به لحاظ عظمت، فراتر از آن است که در انگاره‌های جناحی و تقابل‌های گروهی بگنجد. به واقع انقلاب اسلامی ما، یک پدیده فرانگر و همه سونگر است.

*فاصله داشتن و فاصله‌گرفتن برخی اعضای بیت امام از ایشان، امر جدیدی نیست و در چهار دهه گذشته، مسبوق به سابقه است. مگر در زمان حضرت امام، مرحوم آقای پسندیده برادر ایشان طرفدار جبهه‌ملی و نهضت‌آزادی نبودند؟ یا مگر حسین خمینی فرزند شهید حاج آقامصطفی و نوه امام، مردود و مطرود نیست؟ لذا در همان دوران حضور امام هم، در میان فامیل و نزدیکان ایشان از این تیپ افراد بودند و اکنون و بعداً هم امکان دارد، باشند. البته وقتی فرزند انسان بزرگی یا شهیدی، همان راه پدر را برود، خیلی ارزش دارد، اما اگر خلاف پدر را هم رفت، ربطی به پدرش ندارد. فرزند امام دهم ما شیعیان، جعفر کذاب است، این فرد، فرزند امام معصوم است و نمی‌شود گفت تربیتش درست نبوده، یا امام بلد نبوده چگونه او را تربیت کند.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین