در دنیای کنونی ارزیابی پدیدههای مختلف را نمیتوان بهصورت مجزا انجام داد؛ خواهناخواه، آنها در ارتباط با سایر حوزهها خواهند بود. با همین «داده» کوتاه میشود خیلی سریع بحث ورزش بهطورکلی و فوتبال بهطورخاص را ارزیابی کرد و بهصورت ضربتی به این بحث رسید که نمیشود فوتبال را جدای از سیاست دید. شاید در شعار بشود این دو را تفکیک کرد و حتی بر سردر نهادهای مختلف کوبید، ولی در عمل، جدایی این دو امکانپذیر نیست. نیازی به شمارش رخدادهایی که نشان میدهد این دو مقوله ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند نیست ولی برای خالینبودن عرصه، میتوان به همین بحث اختصاص میزبانی جام جهانی یا محرومکردن تیمی از رقابتها به دلیل اتفاقات غیرورزشی و تحریمهای اعمالشده اشاره کرد.
تمام این کلیات وابسته به جزئیاتی سیاسی هستند که در تمام سطوح تأثیرگذار خواهند بود. برای «ایرانیزه»شدن بحث هم میتوان به حضور این روزهای تیم ملی ایران در قطر و برپایی اردو در این کشور پرداخت که بهظاهر یک اتفاق ورزشی است ولی کیست که نداند اگر قطر رابطه دیپلماتیک خوبی با ایران نداشت، برپایی همین اردو هم به این سادگیها و با حداقل هزینه ممکن نبود. قطر و تاحدودی عمان، برخلاف دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس که ترجیح میدهند در تیم عربستان بازی کنند، یار سیاسی ایران مانده و این موضوع پایهگذار منفعتی دوطرفه هم شده است. عربستان و متحدانش دل خوشی از قطر آنهم به این دلیل که متحد ایران در منطقه است، ندارند. اتفاقا تعداد آنها بیشتر است؛ عربستان، امارات و بحرین با هم در یک کشتی نشسته و در انتظار تزلزل این رابطه ایرانی–قطری هستند. به غیر از این سه، حالا رفتهرفته اسرائیل هم وارد میدان شده و بدش نمیآید با ایجاد بستر دیپلماتیک، ابتدا قطر را به برقراری ارتباط ترغیب کرده و سپس رابطه این کشور با ایران را کم و کمتر کند. حال اینکه چرا چنین موضوعی باید پایش به ورزش کشیده شود و ارتباط سایر کشورها با ایران را خدشهدار کند، موضوعی به نسبت خطرناک است که چندماهی میشود از سوی اسرائیلیها دنبال میشود. موردی که به نظر میرسد فوتبال ایران را نشانه رفته است.
رابطه ایران و اسرائیل که نیاز به شرح ندارد؛ این موضوع خط قرمز ایران است و هیچ چیزی نمیتواند خط قرمز شکلگرفته را از بین ببرد. همین نگاه سیاسی، تأثیر زیادی بر ورزش داشته و هیچیک از ورزشکاران و تیمهای ایرانی که پرچم ایران را دارند، اجازه انجام مسابقه با رقبای اسرائیلی را ندارند. البته این تصمیم باعث شده سختی و محرومیتهای مختلفی از سوی نهادهای خارجی متوجه ورزشکاران ایرانی شود. محرومیت این روزهای فدراسیون جودو ایران و پناهندگی سعید ملایی به مغولستان، ارتباط مستقیمی با این موضوع دارد. رفتن علیرضا فیروزجا، پدیده شطرنج ایران به فرانسه نیز برگرفته از همین نگاه است. محرومیت جودو، هشدار برای فدراسیونهای کشتی، شطرنج و کاراته ایران نیز نشان میدهد سختی کار برای ورزشکاران ایرانی بیشتر شده است. باوجوداین، مسئولان ورزش ایران اعتقاد دارند ورزشکاران ایرانی هم مثل اعتقادی که سایر افراد عادی داشته و اسرائیل را به رسمیت نمیشناسند، با تصمیم شخصی خود حاضر به مبارزه با رقبا نمیشوند و فشاری از سوی مسئولان به آنها وارد نمیشود.
در سوی دیگر، اسرائیل همواره با مطرحکردن نقش مسئولان ردهبالای ورزش ایران در ممانعت از رویارویی ورزشکاران ایران با همتایان اسرائیلی، سعی داشته با نفوذ در فدراسیون و رشتههای ورزشی مختلف، این موضوع را مصداق تبعیض نژادی و دخالت سیاست در ورزش جلوه داده و فضا را برای محرومیت ورزشکاران ایران فراهم کند. این امر مربوط به یکی، دو سال اخیر نمیشود و سالهاست چنین کشمکشی در جریان است. حال اما به نظر میرسد اسرائیل در نظر دارد گام عجیبتری برداشته و اینبار فوتبال ایران را نشانه برود؛ ورزشی که با اختلاف، پرهواداراترین رشته در ایران محسوب میشود و اتفاقات رخداده در آن تأثیر بسزایی در روحیه جامعه دارد. مهمترین ضربه کاری در این زمینه، تلاش اسرائیل برای گرفتن میزبانی جام جهانی 2030 است! اگر چنین شود، ایران که یک دههای میشود قدرت اول آسیاست و احتمالا قدرت اول آسیا خواهد ماند، حضور در جام جهانی را از دست خواهد داد. هنوز زمان زیادی از دیدار جانی اینفانتینو، رئیس فیفا، با نفتالی بنت، نخستوزیر اسرائیل، برای گرفتن میزبانی جام جهانی نمیگذرد.
سرائیلیها مذاکرات اولیه را با رئیس فیفا انجام دادهاند و حالا باید به مصاف دیگر کشورهایی بروند که میخواهند برای جام جهانی ۲۰۳۰ کاندیداتوری خود را اعلام کنند. حالا تنها شانسی که باید فوتبال ایران در این مسیر بیاورد، این است که اول موضوع برگزاری هر دو سال یکبار جام جهانی رأی نیاورد. جام جهانی ۲۰۲۲ به میزبانی قطر و آسیا برگزار میشود و جام جهانی بعدی به قاره آمریکا میرود و طبیعی است که شانس کشوری از اروپا برای جام جهانی ۲۰۳۰ بیشتر شود؛ اما اگر برگزاری جام جهانی هر دو سال یکبار رأی بیاورد، آنوقت مسئله کاملا فرق میکند و اسرائیل شانس بیشتری برای بهدستآوردن میزبانی خواهد داشت. موضوع دومی که ایران را میتواند از این ورطه خطرناک نجات دهد، کاندیداهای مختلفی است که میزبانی جام جهانی ۲۰۳۰ را میخواهند. به غیر از اسرائیل، اروگوئه، آرژانتین، پاراگوئه و شیلی از آمریکای جنوبی درخواست میزبانی برای جام جهانی را دارند. بریتانیا هم با پیشتازی نخستوزیر بوریس جانسون، در پی اعلام کاندیداتوری ایرلند برای جام جهانی ۲۰۳۰ است. دو کشور پرتغال و اسپانیا هم علاقهشان را برای داشتن این میزبانی اعلام کردهاند.
این یکی شاید برنامهریزی بلندمدتی بطلبد ولی اقدام اخیر اسرائیل که قطر و جام جهانی پیشرو را نشانه رفته، تأثیر آنیتری میتواند داشته باشد. اسرائیلیها یکی، دو روز گذشته اعلام کردهاند با مسئولان فیفا توافق کردهاند تا تماشاگران اسرائیلی را به قطر فرستاده تا بازیهای جام جهانی را از نزدیک تماشا کنند. رسانههای اسرائیل این تعداد را 15 هزار نفر اعلام کردهاند که در نوع خود بیسابقه است. قطر هم مثل ایران هیچگونه رابطه دیپلماتیکی با اسرائیل ندارد و ارتباط سیاسی آنها سالهاست تیره و کدر است. این تصمیم ولی با خوشحالی مسئولان سیاسی اسرائیل همراه شده و آنها مدام از این میگویند که همنشینی آنها در طول جام جهانی، زمینهساز برقراری ارتباط دیپلماتیک با قطر خواهد بود. همزمان اما انتشار اخباری مبنی بر اینکه اسرائیل نگران اقدام همپیمانان ایران در منطقه برای این موضوع است، فضا را از حالت ورزشی خارج کرده؛ بهطوریکه فیفا یکی، دو روز گذشته بیان این اظهارات را غیرمنطقی توصیف و عنوان کرده هیچگونه خطری تماشاگران را تهدید نخواهد کرد.
اسرائیل در شرایطی درحال نزدیکشدن به قطر است که پیشازاین، توانسته ارتباط دیپلماتیک خود با سه کشور عربزبان دیگر یعنی عربستان، امارات و بحرین را حسنه کند. اتفاقا توافق با امارات و بحرین که سال گذشته حاصل شد، مخالفان اسرائیل میان اعراب را هم به حداقل رسانده است. این اتفاق درحالی رخ داد که در بازیهای المپیک ۲۰۲۰ توکیو، ورزشکار عربستانی با رقیب اسرائیلیاش مسابقه داد تا عربستان هم نشان دهد از این به بعد مشکلی با این موضوع ندارد. مصر و اردن هم که پیش از این روابط دیپلماتیک با اسرائیل را بهبود بخشیدهاند. بهاینترتیب، تازهترین اقدام اسرائیل نزدیکشدن به قطر، آخرین همپیمان عربزبان و مهمترین متحد سیاسی ایران در منطقه است. بهانه این موضوع فعلا فوتبال است. اینکه این فوتبال بتواند تبدیل به ابزاری تأثیرگذار و قوی در بهبود یا خدشهدارشدن روابط دیپلماتیک ایران و قطر در آینده شود، موضوعی است که نیاز به زمان دارد.