او مرا تهدید کرد اگر به خواسته اش توجهی نکنم ماجرای ارتباط مان را به خانواده ام اطلاع میدهد و مرا نیز رها میکند و به این دوستی پایان میدهد به همین دلیل من هم فریب خوردم و از خانه فرار کردم...
اینها بخشی از اظهارات دختر ۱۴ ساله دانش آموزی است که هنوز در شوک یک ارتباط شیطانی قرار داشت او که به همراه پدر و مادرش به کلانتری مراجعه کرده، تا از پسری شکایت کند که زندگی و آینده اش را به نابودی کشانده است.
او درباره این ماجرای تاسف بار به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: از چند ماه قبل یکی از همکلاسی هایم مدام برایم از پسری سخن میگفت و او را دوست اجتماعی خود معرفی میکرد. هر روزی که به مدرسه میرفتم او از خوشگذرانی و پیامهایی حرف میزد که بین او و دوست پسرش اتفاق افتاده بود. او همواره مرا نیز تشویق میکرد تا از این فرهنگ سنتی دست بردارم و یک دوست اجتماعی برای خودم انتخاب کنم «سیما» آن قدر با نشان دادن تصاویر و فیلمهایی در فضای مجازی بر افکار و روح و روانم تاثیر گذاشته بود و مرا ترغیب به ارتباط با جنس مخالف میکرد که بالاخره تسلیم شدم و تصمیم گرفتم این نوع ارتباط را تجربه کنم.
این دختر نوجوان در حالی که مانند ابر بهاری اشک میریخت ادامه داد، سیما وقتی از تصمیم من آگاه شد بلافاصله مرا با «جعفر» آشنا کرد بدین ترتیب ارتباط من و جعفر در فضای مجازی آغاز شد. حالا دیگر ساعتهای زیادی را با او چت میکردم و برای یکدیگر پیامهای عاشقانه میفرستادیم. روابط پنهانی من و جعفر از طریق شبکههای اجتماعی همچنان ادامه داشت و من روز به روز بیشتر در این منجلاب فرو میرفتم چرا که هیچ اطلاعی از عواقب این گونه ارتباطهای غیراخلاقی نداشتم که نام دوست اجتماعی بر آن گذاشته بودم.
وی گفت: از آن روز به بعد من هم مانند سیما شده بودم و با یکدیگر درباره دوستیهای مجازی حرف میزدیم، اما نمیدانستم این اشتباه بزرگ، زندگی و آینده ام را به نابودی میکشاند. خلاصه در همین روزها بود که مادرم متوجه ارتباط من با یک پسر جوان در فضای مجازی شد. من هم بلافاصله موضوع را به جعفر اطلاع دادم او با شنیدن این موضوع مرا تشویق به فرار از منزل کرد تا نزد او بروم وقتی با مخالفت من روبه رو شد تهدیدم کرد که اگر پیشنهادش را جدی نگیرم ماجرای ارتباطمان را برای خانواده ام بازگو میکند و به این دوستی هم پایان میدهد.
او افزود: از سوی دیگر من هم که دل باخته جعفر شده بودم و نمیخواستم او را از دست بدهم خیلی اصرار کردم که اجازه بدهد امتحانات خرداد به پایان برسد و بعد از آن نزد او میروم، ولی این اصرارها هیچ فایدهای نداشت از سوی دیگر من دختری نوجوان بودم و از نقشههای شومی که در پس این دوستی مجازی از ذهن جعفر میگذاشت هیچ اطلاعی نداشتم. او قصد داشت یک بار مرا به مکانی خلوت بکشد و از آن طریق بهانهای برای سوء استفاده از من به دست بیاورد تا بعدها نیز مرا بازیچه هوسرانیهای خودش قرار بدهد.
دختر ادامه داد: از طرف دیگر هم جعفر با طرح یک نقشه پلید تلاش میکرد تا با تهیه اسنادی از این رابطه غیراخلاقی از شکایت پدر و مادرم جلوگیری کند و آنها نیز به خاطر حفظ آبروی خودشان ماجرای این ارتباط شیطانی را نادیده بگیرند خلاصه من بی خبر از همه این نیتهای پلید به ناچار پیشنهاد فرار از منزل را پذیرفتم و نشانی یکی از خیابانهای مشهد را به من داد و گفت با تاکسی اینترنتی به محل قرار بروم و او در آن جا کرایه خودرو را میپردازد متاسفانه من به جای آن که موضوع را با دلسوزترین افراد خانواده ام در میان بگذارم پنهانی سوار خودرو شدم و به محلی رفتم که جعفر نشانی آن را داده بود.
وی ادامه داد: او در آن جا منتظرم بود و مرا با خود به خانه یکی از دوستانش برد، ولی چند ساعت بعد ادعا کرد فرار فایدهای ندارد و باید به خانه خودمان بازگردیم این درحالی بود که خانواده ام متوجه فرار من شده و موضوع را به پلیس گزارش داده بودند در همین هنگام من به خانه بازگشتم و ماجرا را برای خانواده ام بازگو کردم. آنها وقتی در جریان این حادثه قرار گرفتند مرا با خود به کلانتری آوردند تا با شکایت از جعفر از اغفال دختران دیگر جلوگیری کنند و از سوی دیگر نیز او به مجازات قانونی برسد چرا که زندگی و آینده مرا به نابودی کشانده است. از طرف دیگر پدر و مادرم ماجرای سیما را نیز به مدیر مدرسه اطلاع دادند تا خانواده اش را در جریان حادثه وحشتناکی بگذارند که انتظار او را میکشد. البته خانواده ام اعتقاد داشتند با این اطلاع رسانی به موقع نه تنها از تباهی سیما جلوگیری میکنند بلکه مدیران مدرسه در جریان موضوع قرار میگیرند و از اغفال دیگر دختران جلوگیری خواهند کرد و ...
گزارش حاکی است با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع رسیدگی به پرونده این دختر نوجوان به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد و بدین ترتیب تلاشهای قضایی و بررسیهای روان شناختی با راهنماییهای سرهنگ سیدرضا معطری (رئیس کلانتری قاسم آباد) ادامه یافت.