آفتابنیوز : آفتاب- سرویسهنر: خسرو شکیبایی بازیگر صاحب سبک سینما در حالی ساعت 9 صیح جمعه به زندگی خدانگهدار گفت که نام خودرا در تاریخ سینمای ایران ثبت کرد.
شکیبایی که این سالها تقریبا ایام استراحت و گوشهگیری هنری را پشت سر می گذاشت؛ با کارنامه ای فابل قبول رفت. او خالق نقش هایی بود که که وجه ای ماندگار داشتند. از زمانی که پس از مرگ پدرش (سرگرد شکیبایی)، در 13-14 سالگی به کار در خیاطی؛ کانال سازی و آسانسور سازی پرداخت؛ تا کنون زندگی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته بود.
پس از ایفای یک نقش تئاتری در 19 سالگی و سپس آشنایی با عباس جوانمرد با عالم صحنه آشنا شد. وی بعد ها با تحصیل دررشته بازیگری (دانشکده هنرهای زیبا) فن و فوت این رشته اسرار آمیز را در تارو پود شخصیت و روح شاعرانه خود نهادینه کرد.
نمایشهایی از جمله «زیر گذر لوطی صالح»، «سنگ و سرنا»، «لحظه،کتیبه»، «پنجه عدالت»، «صیادان»، «سمک عیار»، «همه پسران من»، «شب بیست و یکم» و «بیا تا گل برافشانیم»، عمده فعالیت های تئاتری او هستند.
در این میان بسیاری از اهالی تئاتر به بازی خوب او دز نمایش «شب بیست و یکم» نوشته و کا ر «محمود استاد محمد» اشاره دارند و آن را جزو یکی از بازی ها ی مثالزدنی وی به شمار میآودند.
شکیبایی همچنین دردهه هفتاد با ایفای نقشی ماندگار در نمایش «بیا تا گل برافشانیم»، به کارگردانی «مجید جعفری»، طیف کلان مخاطب را به تئاتر شهر کشاند.
این در حالی بود که وی دو نقش غیر قابل تکرار «حمید هامون» و «مدرس» را در سینما و تلویزیون خلق کرده بود.
ایفای نقش «حمید هامون»، هویت بازیگری تمام طول عمر شکیبایی بود؛ نقشی که به شیوهای مینیاتوری و میکروسکپی، طراحی، پرداخت و اجرا شد تا به یکی از «کلان شخصیت»های سینمایی تبدیل شود.
شکیبایی در این نفش فن بیان را با استفاده از فطرت و قریحه خدادادی خود یه اوج اعتلا رساند. بیانی که در نقش «مدرس» نیز با منولوگی طولانی و خیره کننده به متدی آموزشی، مدرسهای برای بازیگران تازهکار و دانشجویان بازیگری تبدیل شد.
«خط قرمز»، «دادشاه»، «صاعقه»، «رابطه»، «دزد و نویسنده»، «ترن»، «شکار»، «هامون»، «عبور از غبار»، «ابلیس»، «جستجو در جزیره»، «سارا»، «پرواز را به خاطر بسپار»، «یکبار برای همیشه»، «بلوف»، «کیمیا»، «پری»، «درد مشترک»، «لژیون»، «سایه به سایه»، «خواهران غریب»، «سرزمین خورشید»، «عاشقانه»، «روانی»، «زندگی»، «دختردایی گمشده»، «میکس»، «دختری به نام تندر»، «کاغذ بیخط »، «مزاحم»، «اثیری»، «صبحانه برای دو نفر»، «ازدواج صورتی»، «سالاد فصل»، «حکم»، «ستارهها»، «عروسک فرنگی»، «چه کسی امیر را کشت؟»، «دلشکسته»، «دوشیزه باران» و «حیران»، از جمله فیلمهایی هستد که وی در آن ها بازی کردهاست.
هنر شکیبایی این بود که در صدد دستیابی به سبک بازیگری بود. سبکی تقلید ناپذیر که مهمترین مشخصهاش از فن بیان و ظرافتهای زبانی ناشی میشد. وی این فن بیان را در مخرجهای زبانی و تصویر سازیهای کلامی به کار میبرد تا از شخصیت پشت چهره خود انسانی عجیب و گاه دست نایافتنی بسازد.
بیانش آنقدر شاعرانه بود که وی را به دکلمه اشعار شاعران واداشت. حالا که رفت شاید این شعر با صدا و دکلمه خود شکیبایی به یادمان میآید:
هه! مرا نمیشناسد مرگ!
یا کودک است هنوز، و یا شاعران ساکتند !
حالا برو ای مرگ، برادر، ای بیم ساده آشنا
تا تو دوباره باز آیی
من هم دوباره عاشق خواهم شد!
.
.
.
سلام حال همه ما خوبست ولی تو باور مکن!
ع . باران
اميدوارم كه گراميداشت هنرمندان فقط وقت مرگ نباشد0
شكيبايي انسان شريف و بزرگي بود اوبه راستي هنرمندبود.
هنررابه ماديات نيالود هنرمندانه زندگي كرد يادش گرامي .
آبكار اصفهان 29/4/87
در یک صفحه باشد و خود سانسوری بد ترین درد است !!؟؟