با این همه، احیای برجام اگر با یک استراتژی مدون و تازه همراه نباشد، فقط به صورت یک مسکن زودگذر عمل میکند و اثر خود را به سرعت ازدست میدهد.
از این رو احیای برجام با توجه به نفوذ و قدرت دشمنان این توافق، مخاطراتی در بطن خود دارد که اگر پیشاپیش نسبت به آنها هشدار داده نشود، چه بسا به حل بحرانهای کشور یاری نرساند و بعد از چند ماه، داستان همیشگی از سر گرفته شود.
نخستین خطر احیای برجام این است که مخالفان این توافق درصدد برآیند تا نشان دهند که پذیرش توافقنامه، زمینهساز هیچ نوع تغییر و تحولی در کشور نشده و نخواهد شد و اوضاع طبق روال گذشته ادامه خواهد داشت.
بر این اساس، این نیروها ممکن است برای نمایش قدرتِ خود، در حوزه خارجی ماجرایی را آغاز کنند که تمام آثار اقتصادی احیای برجام را خنثی کند و تشنج در روابط خارجی کشور را از بحث هستهای به موضوعی دیگر منتقل سازد. چنین تحرکاتی به واقع بازگشت به نقطه صفر است.
این نیروها همینطور ممکن است در صحنه داخلی، فشارهای فرهنگی و اجتماعی را علیه مردم عادی تشدید کنند تا امید آنان نسبت به ایجاد تحولی تازه در کشور به یأس تبدیل شود و احیای برجام نزد آنان را امری منفی جلوه دهد.
خطر دوم این است که دولت پس از دسترسی به منابع ارزی لازم، از کار سخت و دشوارِ اصلاح ساختار اقتصادی کشور به کلی صرفنظر کند و برای جلب نظرِ برخی اقشار و همینطور رهایی از فشار مخالفان اصلاحات اقتصادی، سیاست پولپاشی در سطح جامعه را در پیش گیرد؛ یعنی همان کاری که محمود احمدینژاد در دوران برخورداری دولتش از انبوه دلارهای نفتی کرد و علاوه بر ریخت و پاش پولی و هدر دادن منابع، زمینهساز گسترش فسادی بیسابقه در همه زمینههای بروکراتیک و سیاسی و اجتماعی شد. این در واقع تهدید بسیار بزرگی است که لازم است اقتصاددانان آگاه و دلسوز از هماکنون نسبت به عواقب آن هشدار دهند.
خطر سوم احیای برجام این است که دسترسی به داراییهای بلوکه شده و ارز ناشی از صدور نفت گرانقیمت، حکومت را به فکر حکمرانی کاملا اقتدارگرایانه و احساس بینیازی از مشارکت سیاسی طبقات گوناگون اجتماعی و به خصوص بیتحملی در برابر انتقادهای روشنفکران و فعالان سیاسی بیندازد و در برابر هر سطح از نقد و مخالفت، سیاست مشتآهنین در پیش گیرد.
این سه خطر بزرگ میتواند احیای برجام را نه فقط بیاثر کند بلکه حامیان این اقدام را از کرده خود پشیمان سازد!
این همه در حالی است که شرایط کشور به جایی رسیده است که بدون احیای برجام، اقتصاد و جامعه ایران سامان نخواهد گرفت و با تهدیدهای تاریخی روبهرو خواهد شد.
بدینترتیب، احیای برجام ضمن آنکه ضرورتی حیاتی است، مخاطرهآمیز هم هست. کارِ اهل نظر و دانش و سیاست این است که در کنار حمایت از احیای برجام، نسبت به مخاطرات آن نیز پس از امضای دوباره آن هوشیار باشند و برای پیشگیری از خطرات مذکور به وظیفه ملی خود عمل کنند.
چنانچه احیای احتمالی برجام در مسیر آینده خود، ازمخاطرات سهگانه فوق در امان بماند، عبور از بحرانهای جاری و گشایش صفحه تازهای در حیات ایران زمین دور از انتظار نخواهد بود.