فرشاد مومنی بیان میکند که شهید بهشتی حدود ۱۱ متغیر کنترلی معرفی کردند که براساس این متغیرها داعیههای عدالت خواهی و عدالت پژوهی را میتوان ارزیابی کرد و با موازین اسلامی محک زد.
فرشاد مومنی میگوید: زمانی از شهید بهشتی این پرسش را مطرح میکنند که در جامعههای اسلامی چه ایران و چه غیر ایران، ریشه ناکامیها و سقوط عزت و کرامت چیست؟ شهید بهشتی در پاسخ به این سوال و بر شمردن دلیل این سقوط میگویند: «اگر شما مشکل پیدا کردید و به بحران خوردید و عزت و کرامت مردم و جامعه در مقیاس جهانی دچار خدشههای جدی شد، آدرسهای غلط و فریبکارانه شما را اغوا نکند، علت اصلی این است که شما حاملان حق و عدل نیستید. از منظر شهید بهشتی هر فردی که خود مطلق انگاری را به هر شکلی ترویج میکند، از مرزهای اسلام عدول کرده است؛ این در حالی است که بسیاری همین امروز در تریبونهای رسمی به نام دین، جمود و تصلب و پایین آوردن کرکره عقل و حرّیت را ترویج میکنند.
در ادامه متن گفت وگوی شفقنا با فرشاد مومنی را میخوانید:
* نظریه عدالت اجتماعی از نظر شهید بهشتی مبتنی بر چه اصول و رویکردهایی بود؟
به خاطر دقت و اهتمامی که بر روی بنیانهای اندیشهای شهید بهشتی دارید، تشکر میکنم. این تشکر میتواند وجوه متنوعی داشته باشد، یک وجه آن این است که به عنوان یک مسلمان که توفیق مطالعه نظرات برخی از بزرگترین اسلام شناسان قرن ۲۰ را داشته و با برخی از بزرگترین آنها کم و بیش حشر و نشر داشته است، فکر میکنم میراث اندیشه آیت الله شهید دکتر بهشتی ارزشمندترین، افتخارآمیزترین و راهگشاترینِ اندیشهها برای جامعهای است که مردم و رهبران آن بخواهند به شکل روزآمد و متناسب با اقتضائات زمانه جامعه خود را بر اساس موازین اسلامی اداره کنند.
وجه دیگر تشکر من به این مساله بر میگردد که مقام شهید بهشتی در نظام جمهوری اسلامی، یک مقام تأسیسی است، او در زمره بنیانگذاران نظام جمهوری اسلامی قرار دارد و در میان بنیانگذاران، او بنیانگذارترین یا بنیانگذار به معنای دقیق کلمه است؛ بدین معنا که در میان رهبران انقلاب برجستهترین نقشی که بسیاری از افراد ایفا کردند در جریان مبارزه و نفی رژیم ستمشاهی بوده و بعد نیز حداکثر مسئولیتهای اجرایی را در دوره پس از پیروزی برعهده داشتند، اما آیت الله دکتر شهید بهشتی در عین حال که همه آن ویژگیها را دارد، نقش تعیین کنندهای در ساماندهی قانون اساسی داشته و از این زاویه مقام تأسیسی او تقریباً ممتاز و منحصر به فرد است، اما در حال حاضر جمهوری اسلامی در تحقق وعدههای خود ناکامیهای بزرگی را به نمایش گذاشته است.
* در تحقق چه وعدههایی ناکام بودیم؟
تمام وعدههایی که در قانون اساسی منعکس شده است. اگر به روش علمی ریشه یابی کنیم که در کدام قسمت کار ما ایراد داشته، هر متفکر منصف توسعه خواهی نقطه عزیمت خود را روی قانون اساسی میگذارد بنابراین واکاوی وجوه اندیشهای شهید بهشتی از این زاویه نیز بسیار تعیین کننده میشود و من میخواهم ادعا کنم که با مراجعه به آثار ایشان، ما دو قدرت تبیینی حیاتی به دست میآوریم که تصادفاً این دو قدرت تبیینی بزرگترین نقاط ضعف ساختار قدرت کنونی است. اولین مورد از دو قدرت تبیینی، ارایه یک تبیین روشمند درباره چرایی تنوع و تکثر مشکلات، چالشها و بحران هاست و توانایی دوم مربوط به یافتن ساز و کار برون رفت از این گرفتاریها میشود. به عنوان کسی که حداقل ۴۰ سال به طور منظم راجع به اقتصاد سیاسی و توسعه ایران کار میکند، میگویم در این دو زمینه هیچ ذخیره دانایی در نظام جمهوری اسلامی به اندازه اندیشههای شهید بهشتی قابلیت ندارد که به حکومت گران ما کمک کند و ریشههای اصلی گرفتاریهای کنونی را شناسایی کند، برای برون رفت از این گرفتاریها میتوان به اندیشههای شهید بهشتی متمسک شد و دستاوردهای خارق العاده و بی بدیلی را مشاهده کرد. میتوان در یک فرصت مبسوط راجع به بنیانهای هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی نظریه عدالت شهید بهشتی صحبت کرد، اما برای اشاره و به عنوان نمونهای که اگر آن بنیانها شناخته شوند تا چه اندازه میتواند برای کشور راهگشا و نجات بخش باشد، چند موردی را ذکر میکنم.
در صفحات ۳۸ تا ۴۲ کتاب «حق و باطل از دیدگاه قرآن»، زمانی که شهید بهشتی این پرسش را مطرح میکنند که در جامعههای اسلامی چه ایران و چه غیر ایران، ریشه ناکامیها و سقوط عزت و کرامت چیست؟ شهید بهشتی در پاسخ به این سوال و بر شمردن دلیل این سقوط میگویند: ما حاملان حق و عدل نیستیم، از دریچه معرفتی این رمز گشایانهترین راهنمایی است که میتوان به ساختار قدرتی که در امور روزمره خود گیر کرده و نمیداند که از کجا باید شروع کند، تقدیم داشت. خیلی شفاف بیان میکند که اگر شما مشکل پیدا کردید و به بحران خوردید و عزت و کرامت مردم و جامعه در مقیاس جهانی دچار خدشههای جدی شد، ریشه اصلی آن کجاست. آدرسهای غلط و فریبکارانه شما را اغوا نکند، شما حاملان حق و عدل نیستید؛ بنابراین برای نجات پیدا کردن باید حق و عدل را بشناسید و براساس آن عمل کنید و به نظر من اگر واقعاً چنین اهتمامی به وجود بیاید، آن زمان مراجعه به آثار و اندیشههای شهید بهشتی نجات بخشیهای خارق العادهای خواهد داشت.
به عنوان مثال از جنبه اندیشه ای، شهید بهشتی در صفحه ۵۹ کتاب «نقش آزادی در تربیت کودکان»، به شیوه و سبک نظری و عملی پیامبر گرامی اسلام (ص) نکتهای را مطرح میکنند که درست معطوف به هدف است. ایشان میفرمایند: «هر جامعهای که بخواهد به نام دین نجات پیدا کند، باید این را خوب بفهمد که ولایت فکری منحصراً به وحی تعلق دارد.» یعنی فقط آنچه مستقیماً از مبدأ وحی نازل شده، ولایت فکری ایجاد میکند، برداشتهای دیگران از طریق یک فرایند گفتگو و مفاهمه و اعتلا بخشی میتواند انتخاب شود.
بنابراین از دیدگاه شهید بهشتی هر فردی که خود مطلق انگاری را به هر شکلی ترویج میکند، از مرزهای اسلام عدول کرده است. سیره پیامبر گرامی اسلام (ص) نیز دقیقاً همین را منعکس میکند که ایشان آنچنان صحابه خود را با حرّیت تربیت کرده بودند که وقتی از پیامبر (ص) که مستقیماً به وحی وصل بوده، میپرسیدند که این فرمایش وحی است یا نظر شخصی شما و اگر پیامبر (ص) میفرمودند که نظر شخصی من است، آن زمان میگفتند که پس ما هم نظر داشتیم. گواههای بسیاری در تاریخ حکایت از این دارد که در بیش از دو سوم مواردی که پیامبر (ص) نظر خود را مطرح کرده اند، زمانی که ایشان نظر صحابه را هم میشنوند، نظر صحابه را نسبت به نظر خود اولی تلقی میکنند. رمز جاودانگی اسلام را از این دریچه نگاه کنید، ما ایرانیها یکی از افتخاراتمان این است که یکی از مصداقهای این مساله مشاورههایی است که سلمان فارسی در جنگ خندق داد و پیامبر (ص) راهبرد پیشنهاد شده از سوی سلمان را از نظر کارشناسی خود به عنوان فرمانده جنگ، اولی تشخیص دادند؛ بنابراین این رویکرد چه ماجراهایی ایجاد میکند که اگر مثلاً ما یک صدا و سیمای ملی و به معنای دقیق کلمه دینی میداشتیم، باید این عبارت شهید بهشتی را در سرلوحه تبلیغات خود قرار میداد که هیچ کسی قادر نیست و صلاحیت هم ندارد که توقع کند سخنانش نقش وحی را برعهده بگیرد.
انسانها استنباطهایی دارند و اعتبار آن استنباطها با تجارب و صلاحیتهای تخصصی و با اسلوب روش شناختی خاص آن صلاحیت مورد ارزیابی و سنجش قرار میگیرد، حال ببینید که این چه دریایی است و چقدر از جنبه اندیشهای نجات دهنده است. بسیاری همین امروز در تریبونهای رسمی به نام دین، جمود و تصلب و پایین آوردن کرکره عقل و حرّیت را ترویج میکنند، ولی این عبارت شهید بهشتی میگوید این کارها نسبتی با اسلام ندارد و قابل درک است که توصیه به فهم ایشان چقدر نجات دهنده است.
مثال دیگری که در این زمینه به ویژه در شرایط کنونی ایران به نظر میرسد که خیلی به کار ما میآید، نظریه آزادی شهید بهشتی است. عزیزانی در این زمینه تلاشهای بسیار ارزشمندی کردند و شرحی بر نظریه آزادی ایشان ارایه کردند، به نظر من آن تلاشها به معنای دقیق کلمه سعی مشکور است. شهید بهشتی در صفحه ۱۷ کتاب «نقش آزادی در تربیت کودکان»، به صراحت این مساله را مطرح میکنند که نقش خداوند و پیامبر (ص) و ائمه (ع) اگر به گونهای تعریف شود که با آزادی انسانها تعارض پیدا کند و آزادیهای مشروع و فطری انسانها را به حاشیه براند، خلاف فلسفه خلقت تلقی میشود. در این زمینه نیز بحثهای بسیار فوق العادهای وجود دارد، اما قله آن عبارتی است که شهید بهشتی در این زمینه دارند و بابی را درباره بحثهای جدی در این زمینه باز میکند، ایشان در صفحات ۶۱ و ۶۲ کتاب «نقش آزادی در تربیت کودکان»، میفرمایند که آزادی مهمترین بُعد خداگونگی انسان است.
در رابطه با این موضوع نکته بسیار حیاتی دیگری در صفحه ۲۴۷ کتاب «پیامبری از نگاهی دیگر» آمده، که میفرمایند: حیاتیترین بستر تحقق مقام خلیفه اللهی برای انسان عدالت اجتماعی است. شما در جامعه ما مکرر شنیده اید که کسانی ولو با حسن نیت، اما با زور و ارعاب به تعبیر خودشان میخواهند مردم را به بهشت ببرند، اندیشه شهید بهشتی میگوید که آنها راه را گم کردند، راه کشاندن مردم به بهشت، نه مداخله زورگویان که بسترسازی است و این بسترسازی از طریق ترکیب خردمندانه عدالت و آزادی تحقق مییابد. شهید بهشتی بحثهایی در این زمینه دارند که واقعاً برای یک پژوهشگر علاقه مند، کم نظیر جلوه میکند. شهید بهشتی در آثار خود روی این نکته تأکید گذاشتند که هیچ کسی نیست که ادعای مخالفت با عدالت را داشته باشد، همه مدعی هستند؛ اما ایشان براساس موازین اسلامی ابتدا تفاهم بر مساله زیربنا بودن عدالت را مطرح میکنند و سپس حدود ۱۱ متغیر کنترلی معرفی کردند که براساس این متغیرها داعیههای عدالت خواهی و عدالت پژوهی را میتوان ارزیابی کرد و با موازین اسلامی محک زد.
* از نظر شهید بهشتی شاخصههایی که نمایانگر عدالت اجتماعی است، چیست؟ و متغیرهای کنترلی که به آن اشاره کردید، در چه زمینههایی است؟
تعبیری که شهید بهشتی در کتاب «پیامبری از نگاهی دیگر» در صفحه ۲۴۷ مطرح کردند این است که عدل یک محک فرادینی برای سنجش اعتبار ادعاها در زمینه اسلام و عدالت اجتماعی است. این متغیرهای کنترلی بسیار خارق العاده و بی نظیر هستند.
شهید بهشتی میفرمایند که از جنبه فردی مهمترین متغیر کنترل داعیههای معطوف به عدالت، «عدل اخلاقی» است، پس اگر کسانی داعیه عدالت داشته باشند و بگویند که ما آمدیم که عدالت بگسترانیم، اما فریبکار، خلاف گو، هتاک و ویژگیهایی از این قبیل داشته باشند، با این متغیر کنترلی از دیدگاه و اسلوب پیشنهادی شهید بهشتی وقتی ادعای آنها محک زده میشود، آنها مردود میشوند، عدل اخلاقی به مثابه زیربنای همه انواع دیگر عدل است. دریایی از ماجرا در این زمینه خاص، در یک اقتصاد سیاسی رانتی که هر کسی که هیاهو و ادعا بیشتر کرد و بیشتر گزافه گفت، ممکن است که بیشتر مورد توجه قرار گیرد، این متغیر کنترلی میتواند روشنگر باشد.
اینکه عزیزان ادعاها و تظاهرهایی کنند، اما وقتی به خلوت میرسند کار دیگر کنند. همه این موارد با محک اخلاق اعتبار سنجی میشود.
یکی دیگر از متغیرهای کنترلی که ایشان مطرح میکنند، مساله «شفافیت» است. میفرمایند: حکومتی که داعیه عدالت گستری دارد، باید فرایندهای تصمیم گیری و تخصیص منابع را شفاف کند، ما در مباحث مربوط به اقتصاد سیاسی رانتی میگوییم که بقای مناسبات رانتی منوط و موکول به عدم شفافیت است. مثلاً طی ۵ سال گذشته، من به عنوان یک کارشناس اقتصادی، ۱۱ بار مسئولان بانک مرکزی را فرا خواندم به اینکه تخصیص دلارهای نفتی در سالهای ۹۴ تا ۹۶ را شفاف کنند، در دوره پس از ۹۶ ما چند بار با تغییر روسای بانک مرکزی رو به رو بودیم، این مسئولین حاضر نیستند که حتی دادههای مربوط به دوره پیش از خود را شفاف کنند.
دهها مثال دیگر در این زمینه میتوان زد. مثلاً فرض کنید من بر این اساس سه رییس بانک مرکزی پس از آن دوره خاص را به مناظره دعوت کردم و گفتم که شما در آن برهه در مسئولیت نبودید، از چه نگران هستید؟! اما آنان نه در مناظره شرکت میکنند و نه پاسخی میدهند و تصورشان این است که نقصهایی در حافظه جمعی هموطنان وجود دارد و اینان اگر قضیه را مسکوت بگذارند، فراموش میشود. به همین دلیل شهید بهشتی تأکید میکنند که نمیشود ادعای عدالت داشته باشید، اما در فرایند تصمیم گیری و تخصیص منابع شفاف نباشید.
مستقل از ملاحظههای فردی و شخصی به عنوان یک نظم اجتماعی اسلامی هر کسی که به نام اسلام ادعای عدالت کرد، آقای بهشتی میگویند که با محک شفافیت ادعای او را بسنجید. عین این حرفها را درباره طرز رفتارهای مجلس فعلی هم میتوان به کار گرفت که اینان در مقام اعتراض به پرهیز برخی از نمایندگان مجلس قبلی در زمینه شفافیت، با ادعاهای بزرگ آمدند، اما بعدها در ادامه مسیر روند دیگری را مشاهده کردیم.
یک متغیر کنترلی دیگر از دیدگاه شهید بهشتی که در صفحه ۷۹ کتاب «بانکداری ربا و مسایل مالی در اسلام» آن را شرح کردند، موضع گیری شدید ساختار نهادی نسبت به مناسبات رانتی است. شهید بهشتی یکی از کارکردهای نظام عدالت گستر را نشان دادن عملی نفی انتظار پاداش بدون عمل ذکر کردند یعنی اگر در یک ساختار نهادی به جای اینکه فعالیتهای مبتنی بر خلاقیت و تولید، فعالیتهای معطوف به رانت، ربا، دلالی و سوداگری پاداش بگیرد، شهید بهشتی این امر را از بیخ و بُن مغایر با عدالت خواهی میدانند. حال ببینید که در چارچوب شرایط کنونی ایران که طی سه سال گذشته، ضریب اهمیت اندازه سود پرداختی به سپردههای مدت دار از اندازه یا سهم بخش صنعت در تولید ناخالص داخلی ما بالاتر است و به طریق اولی میزان سود پرداختی به سپردهها از سهم بخش کشاورزی در تولید ناخالص داخلی ما بالاتر است؛ بنابراین این ساختار نهادی از دریچه این متغیر کنترلی یک ساختار نهادی غیر عادلانه یا ضد عادلانه است. یعنی پاداش دهی به تلاشهای افراد که سازنده، خلاق، عزت آفرین و استقلال آور هست، کمتر است از تلاش نکردن و پاداش گرفتن، خودِ ما با جمعی از دوستان در این زمینه تحقیقاتی کردیم که هرکدام از نتایج این تحقیقات افقهای دیگری از این مساله را نشان میدهد که این مناسبات یعنی مناسبات مبتنی بر رانت، ربا و دلالی به همان اندازه که غیر اسلامی و غیر عادلانه است؛ ضد توسعه هم هست و برای اینکه به ویژه کارگزاران گرامی جمهوری اسلامی چه در دولت و چه در مجلس اندکی احساس وجدان درد پیدا کنند، این سناریو را مورد مطالعه و بررسی قرار دادیم که اگر قرار باشد با استاندارد حداقل دستمزد افراد بدون اینکه کار کنند و خلاق باشند، تولید کننده و مولد باشند، صرفاً از طریق سپرده گذاری پول به اندازه حداقل دستمزد عایدی داشته باشند، آمدیم با این ضابطه، اقتصاد کنونی ایران را با اقتصاد کشورهای پیشرفته سرمایه داری مقایسه کردیم؛ این نتیجه حاصل شد که آن میزان منابعی که باید سپرده گذاری شود برای اینکه بدون زحمت در استاندارد حداقل دستمزد، عایدی برای فرد ایجاد شود، در کشورهای پیشرفته سرمایه داری بین ۷۵ تا ۲۲۵ برابر بالاتر از ایران است، یعنی منزلت و سروری پول در ایران ۷۵ تا ۲۲۵ برابر بالاتر از کشورهایی است که به آنها سرمایه داری میگوییم. حال دهها تبصره کوچک و بزرگ دیگر هم در این زمینه میتوان مطرح کرد که من واقعاً هم در شگفتم و هم خجالت زده هستم از اینکه کسانی که در حیطه اقتصاد اسلامی کار میکنند اعم از اینکه روحانی یا غیر روحانی باشند، چطور میشود که صدای آنها و توسعه خواهان راجع به این مساله شنیده نمیشود، اما صدای کسانی که میخواهند برخورداریهای بدون زحمت و تضمین شده و حتی معاف از مالیات داشته باشند، آنقدر رسا شنیده میشود.
متغیر کنترلی دیگر از دیدگاه شهید بهشتی که در کتاب «بایدها و نبایدها» درباره امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه قرآن بحث میکنند، ایشان یکی از نشانههای عدالت خواهی را برنامه داشتن و «برنامه محوری» ذکر کردند. شما از این دریچه که به مسایل کنونی ایران نگاه میکنید، میبینید که همه کاندیداهای ریاست جمهوری در جریان مبارزات انتخاباتی ادعا میکنند که برنامه دارند، اما وقتی از دریچه تخصصی آنچه عزیزان نام برنامه به آن اطلاق میکنند را محک میزنید، میبینید که در واقع آمال و آرزوهای نامنسجم و بعضاً متناقضی دارند که نام آن را برنامه گذاشته اند. وقتی شهید بهشتی میفرمایند که باید برای عدالت گستری برنامه داشت و این برنامه باید واجد ویژگیهایی باشد، نیازمند یک زمان مستقلی است که مجال باشد و بتوان با شرح و بسط درباره آنها توضیح داد.
اگر عزیزان به اندیشههای شهید بهشتی برگردند چقدر روشمند و عالمانه هم میتوانند بفهمند کجاها خطا کردند و کشور را به این روز انداختند و هم میتوانند بفهمند که راه نجات کجاست. این مساله وجوه هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی دارد.
شهید بهشتی میگویند یکی از مهمترین متغیرهای کنترلی برای نظم اجتماعی عدالت محور، «پایبندی عملی به شایسته سالاری و تخصص محوری» است. چه دریایی از بحث در این زمینه در کشور ما وجود دارد. شهید بهشتی این مساله را در صفحه ۸۱ کتاب «بایدها و نبایدها» شرح کردند و به نکته بسیار حیاتی در همین صفحه اشاره کردند و میگویند این پایبندی عملی به شایسته سالاری و تخصص محوری در مورد عالمان دین حساسیت و اهمیت چند ده برابری پیدا میکند.
* به چه دلیل شهید بهشتی در عرصه پایبندی عملی به شایسته سالاری و تخصص محوری، طیف عالمان دین را مورد اشاره قرار میدهد؟
شهید بهشتی مفصل و مبسوط در این باره توضیح دادند و در کتاب بسیار ممتاز و کمتر دیده شده خود درباره «روحانیت و رهبری در اسلام»، بیان میکنند که اگر عالمی درباره دستورات قرآن به مردم چیزی بگوید و خودش به گونه دیگری عمل کند، چه ماجراهایی پیدا میکند و به اعتبار اینکه خیلیها طرز گفتار و رفتار روحانیون را ملاک سنجش اعتبار ادیان قرار میدهند، ایشان از این زاویه مسئولیت روحانیون را در این زمینه بسیار خارق العادهتر میدانند.
یک متغیر کنترلی دیگر، محوریت تمام عیار «مشارکت فعال و موثر مردم در سرنوشت سیاسی و اقتصادی» خودشان است. امسال مجموعه شش جلدی بحثهای تفسیری شهید بهشتی انتشار پیدا کرده است. من در این زمینه علاقهمندان را دعوت میکند که به طور ویژه به تفسیر آیه ۲۵ سوره حدید مراجعه کنند. در این آیه از زبان قرآن میشنویم که یکی از مهمترین فلسفههای بعثت انبیاء «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» است؛ سپس شهید بهشتی میفرمایند که لطافت آیه به این است که ما میتوانیم از خودمان بپرسیم که چرا خداوند در این آیه نمیگوید «لیکون امر الناس بِالقِسطِ»؛ یعنی کسان دیگری عدل را برپا کنند و چرا خداوند تأکید دارد که اگر مشارکت مردم نباشد، برپایی عدالت اجتماعی حتماً برای پیامبران ناممکن میشود. شهید بهشتی در این زمینه بحثهایی را ارایه کردند که واقعاً شما نظیر آن را در آثار مکتوب اسلام شناسان قرن ۲۰ یا نمیبینید یا به ندرت میبینید.
متغیر کنترلی بعدی «مسئولیت پذیری» است. وقتی شهید بهشتی بحث از شایسته سالاری و تخصص محوری را مطرح میکنند بلافاصله مساله مسئولیت پذیری را هم مطرح میکنند. این امر از دریچه عدالت که بحث تناسب صلاحیتها با برخورداری ها، تناسب مسئولیتها با جایگاهها و پاسخگوییها را مشخص میکند، به طور مجزا یک دریچه خارق العاده و نجات دهنده است.
متغیر بعدی باز کردن راه «آزادی انتخاب برای مردم» است؛ که شهید بهشتی این مساله و مسئولیت پذیری را در صفحه ۱۴۱ به بعد کتاب «حق و باطل از دیدگاه قرآن» تشریح کردند.
متغیر کنترلی بعدی که شهید بهشتی مطرح کردند، تقدم مسئولیت حکومت نسبت به افراد در زمینه بسترسازی برای عدالت است که در کتاب «پیامبری از نگاهی دیگر» در این زمینه بسیار صحبت کردند. از دریچه اندیشه توسعه اگر بخواهیم این مساله را مورد واکاوی قرار دهیم، عمده کردن مسئولیتهای شهروندان به جای پاسخگویی در قبال مسئولیتهای حکومت گرا یکی از شیوههای فرار از مسئولیت است.
مولفههای بعدی که میتوان برای آن یک عنوان کلی در نظر گرفت و بعضی از متغیرهای قبلی را در آن ادغام کرد، «مسئولیت برپایی نظم اجتماعی غیر قائم به شخص» است. شهید بهشتی در آثار مختلف خود، نکات بسیار بدیع و کم نظیری را مطرح کردند که انصاف است بگوییم نه تنها در میان اسلام شناسان بلکه در میان متفکران بزرگ توسعه هم به ندرت میبینیم که این چنین روشمند و خارق العاده این مساله دیده شود.
شهید بهشتی بحث شان را در این زمینه از اینجا شروع میکنند و در کتاب «روحانیت و رهبری در اسلام» و در کتاب «بایدها و نبایدها از دیدگاه قرآن»، درباره حکمت اینکه چرا خداوند ترجیح داده مسلمانان را مثل ادیان دیگر به نام پیامبرشان خطاب نکنند، رمزگشایی میکنند و میگویند: حتی در مورد شخص پیامبر (ص) هم خداوند در دین اسلام نظرش این است که نباید او به عنوان فرد مطرح باشد، نظم باید غیر قائم به شخص باشد، نظم باید ضابطه محور باشد به جای اینکه شخص محور باشد. سپس این موضوع را مشروح توضیح دادند که پیامبر (ص) گرامی اسلام چقدر از این اصل استقبال کردند. شهید بهشتی دقیقاً به شما توضیح میدهد که کجاها خطا و غفلت کردید که امروز واپس مانده شدید و سپس تأکید میکند که اگر منادی حق و عدل شوید، نجات پیدا میکنید و منادی حق و عدل شدن هم با این متغیرهای کنترلی سنجیده میشود.
* از منظر شهید بهشتی در سطوح فردی و جمعی چرا باید عدل اخلاقی را زیربنا دانست؟
شهید بهشتی میگوید که وقتی «اخلاق» زیربنا باشد چگونگی پیشبرد امور مهم میشود. مثلاً امروز برخی برای توجیه اقدامات خود نسبتهای ناروای پلیدی را به اسلام میدهند، آقای بهشتی این مساله را در کادر حُسن و قبح ذاتی افعال از دیدگاه اسلام مطرح میکنند و میگویند: اینکه شما نیت خدمت کنید، اما دروغ بگویید یا رشوه بگیرید یا به دیگران اهانت کنید و برای دیگران پرونده سازی کنید، در این صورت شما نمیتوانید منادی عدالت باشید و در هرکدام از این موارد مثالهایی را مطرح میکنند که هوش از سر آدم میرود.
مثلاً در کتاب «بانکداری ربا و مسایل مالی از دیدگاه اسلام»، از این تعبیر استفاده میکنند و میگویند: اگر کسانی از منابع عمومی برای کسب محبوبیت یا جلب رأی یا فریب مردم استفاده کند، اینان باید بدانند که دنباله رو سیره امویان هستند. چرا که طبق اسناد اولین بار در تاریخ اسلام بنی امیه از این شیوه استفاده کرد.
در حقیقت زیربنا دانستن عدل اخلاقی چقدر ماجراها دارد و وقتی شما در اندیشههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شهید بهشتی وارد میشوید، میبینید که چگونه مرزها را روشن کردند و وقتی از ساحت اندیشه بیرون میآیید و به عمل میرسید، میبینید که سیره عملی ایشان مصداق اَتم و أَکْمِلْ تعهد و پایبندی عملی به این موضوعات است.
در باب پایبندی شهید بهشتی به شفافیت، آزادی و عدالت به این نمونه اشاره میکنم که استاد محمدتقی شریعتی در آخرین سالهای عمر پر برکتشان با روزنامه کیهان فرهنگی مصاحبهای کرده بودند که زنده یاد پوران شریعت رضوی (همسر دکتر علی شریعتی) بخشهایی از آن گفتگو را در کتاب خود راجع به دکتر شریعتی آوردند. بحث سر این است که مرحوم دکتر شریعتی وصیت کرده بودند که سه اندیشه ورز بزرگ اسلامی یعنی مهدی بازرگان، مرتضی مطهری و محمدرضا حکیمی وصی علمی ایشان باشند.
سپس مرحوم استاد محمدتقی شریعتی میفرمایند: بعد از اینکه آیت الله مرتضی مطهری به شهادت رسید، خانواده با دو نفر دیگر جلسهای گذاشتند که پس از شهادت مطهری چه کسی را جایگزین او کنیم، سپس به اتفاق آرای گفتند شایستهترین فرد برای چنین مسئولیتی آیت الله شهید دکتر بهشتی است. سپس میفرمایند ما تا قبل از اینکه آقای بهشتی در اولین جلسه حضور داشته باشند، به جمع بندی رسیده بودیم که با چه ساز و کارهایی بخشهایی از بحثهای دکتر شریعتی را حذف کنیم. وقتی آقای بهشتی در اولین جلسه شرکت کردند و ما پیش بینی کردیم که با این منطقها چه قسمتهایی از آثار دکتر شهید مطهری را حذف کنیم، اما آقای بهشتی به تنهایی در برابر کل ما ایستادند و با استدلالهای اسلامی، عقلی و آینده شناختی همه ما را مجاب کردند که حق حذف هیچ بخشی از آثار دکتر شریعتی را نداریم.
شهید بهشتی در تبیین بنیانهای اندیشهای اسلامی عدالت خواهانه به طور همزمان آزادگی، آزاد اندیشی و حق طلبی و عدالت خواهی را به نمایش میگذارد. برای مطالعه بیشتر در این مبحث، علاقهمندان را به مطالعه کتاب «دکتر شریعتی جست وجوگری در مسیر شدن» دعوت میکنم. به نظر من این کتاب یکی از کم نظیرترین کتابها درباره دکتر شریعتی است که حاصل گفتگوهای آیت الله دکتر بهشتی درباره آزاد اندیشی، حق طلبی و عدل خواهی است.
اگر بخواهیم از جنبه عملی هم درک قابل قبولی از اندیشههای شهید بهشتی در زمینه عدالت اجتماعی داشته باشیم، به نظرم کتابهای «حق و باطل از دیدگاه قرآن»، «بایدها و نبایدها از دیدگاه قرآن»، «پیامبری از نگاهی دیگر»، «بانکداری ربا و مسایل مالی در اسلام» و مجموعه دو جلدی «مبانی نظری اقتصاد اسلامی» بسیار مثمر ثمر خواهند بود، در این کتب به صورت تفصیلی بحثهای بسیار ارزندهای در این موضوعات شده است.
* جامعهای که عدالت اجتماعی در آن محقق نشده باشد، از نظر شهید بهشتی چه بحرانها و آسیبهایی را تجربه میکند؟
همانطور که اشاره کردم آقای بهشتی بیش از ۱۰ متغیر کنترلی برای عیار سنجی از ادعاها مطرح کردند، البته ایشان نکتههای بسیار خارق العاده دیگری هم در این زمینه دارند که بسیار کمک کننده است. شهید بهشتی در صفحات ۴۱ و ۴۲ کتاب «حق و باطل از دیدگاه قرآن» میفرمایند؛ مسلمانان باید بفهمند که ادعای صرف درباره برتری اندیشه اسلامی کفایت نمیکند. در کتاب «بانکداری ربا و مسایل مالی در اسلام» مسایل دیگری را مطرح میکنند که بسیار تکان دهنده و نجات دهنده مدیران کنونی کشور میباشد اگر به موازین ایشان برگردند.
شهید بهشتی میگویند که اگر جامعهای پشت به عدالت کند، آن جامعه به سلطه مافیاها در خواهد آمد. سپس مثالهای عینی در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی را میزنند راجع به اینکه جامعههایی که غیر عادی حاکمیت سرمایه و پول سالاری و زر سالاری را گسترش دادند چگونه اسیر دست مافیاها شدند و در ادامه میگویند اگر به عدالت پشت کنید، اسیر دست مافیاها خواهید شد و اگر این چنین شود، حتی حکومت گرها هم امنیت و آرامش نخواهند داشت.
شهید بهشتی براساس همین پیامدها در کتاب «بایدها و نبایدها از دیدگاه قرآن» میگویند که حتی اگر در کادر ادعا و شعار و ظاهرسازی روی یک جامعه غیر عادلانه را قرآن اندود هم کنید از لجن بودن این جامعه، چیزی کم نمیشود. اگر تعبیر لجن بودن در اندیشه شهید بهشتی به عنوان پیامد پشت کردن به عدالت اجتماعی را در ساحت عفت عمومی ببرید، در ساحت مبادلههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی که مردم با یکدیگر دارند، یک معانی پیدا میکند و وقتی در مناسبات بین المللی قرار میگیرید، یک جامعه سرشار از نابرابری نمیتواند امنیت ملی خود را تأمین کند و آقای بهشتی این موضوع را در آثارشان به طرز خارق العادهای شرح و بسط دادند.
* شهید بهشتی در تدوین قانون اساسی نقش پر رنگی داشتند. دغدغههای ایشان در حوزه عدالت و اقتصاد چگونه در قانون اساسی متجلی شده است و در آن مرحله چالش اصلی شهید بهشتی با کدام جریانات و طیفهای سیاسی یا اجتماعی بود؟ آن طیفها امروز در کشور در چه رتبه و جایگاهی قرار دارند؟
پاسخ به این سوال بسیار سخت است، چون بخش اعظم کسانی که مواجهه فکری و سیاسی با شهید بهشتی داشتند، در حال حاضر توسط جامعه ما طرد شدند، طنز تلخ کنونی جامعه ما این است که همان کسانی که مدعی باور داشتن به اندیشههای شهید بهشتی هستند، خلاف او عمل میکنند و از این اندیشهها استفاده ابزاری میکنند. به عنوان مثال آزادی و آزاد اندیشی که شهید بهشتی داشتند، در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شکلی بی سابقه و بی نظیر در تاریخ ایران مشاهده میکنید که با توده ایها و چریکهای فدایی خلق، با امثال شیخ علی تهرانی و طیفهای فکری دیگر در درون مذهبیها گفت و شنودهای آزادگی ساز و آزاده پروری داشتند، اما امروز دیگر آنها جایگاهی ندارند البته ناجوانمردانهترین کارها را نسبت به ایشان در ساحت نظر و عمل مجاهدین خلق و بنی صدر و اطرافیان آنان انجام دادند.
جا دارد که آدم خون گریه کند که امروز به ظاهر کسی مشکل با بهشتی ندارد، اما در عمل میبینید که به صورت سیستمی به اصول و موازین اندیشهای ایشان پشت شده است. اگر کسانی بودند که بخواهند در این زمینه کار کنند من دعوت میکنم که کتاب منحصر به فرد استاد آیت الله محمد سروش محلاتی با عنوان بازگشت به بهشتی و بازگشت از بهشتی را مطالعه کنند. آقای سروش محلاتی در این کتاب به صورت مبسوط و مستند با جزئیات توضیح دادند که در ساحتهای سیاست، اجتماع، اقتصاد و فرهنگ چگونه به تدریج پشت به بهشتی کردند و من اضافه میکنم که در اثر این پشت کردن چطور جامعه به سمت انحطاط رفت و اقتصاد ایران ضعیف شد و در نهایت بحرانهای بزرگ اجتماعی و فرهنگی گریبان کشور را گرفت. معتقدم بازگشت به اندیشههای شهید بهشتی و مشی عملی او میتواند دوباره عزت و آبادانی و کیفیت زندگی بهتر و آینده روشنتر را به این جامعه ارزانی بدارد.
* شهید بهشتی در یکی از اظهارات انتقادی خود خطاب به برخی از مسئولین وقت گفتند «چند ماه از پیروزی انقلاب گذشته است به هیچ عنوان در پیش خدا جواب نداریم و در پیش وجدان و عاطفهمان هم تحمل نداریم که بشنویم هنوز هم در این سرزمین جمهوری ما انسانی گرسنه میخوابد، انسانی برهنه است، انسانی بیداروست و بیماری بیدرمان. انسانی، جا ندارد برای اینکه استراحت کند. معطل چه هستید؟ حرکت کنید، حرکت کنید.»، آیا چنین دغدغههایی و چنین فریادهایی نسبت به موضوع عدالت اجتماعی در نزد مسئولین فعلی مشهود است؟
نه تنها مشهود نیست، بلکه در بسیاری از جهات دقیقاً به این اندیشهها پشت کردیم و به این روز افتادیم. به عنوان مثال شما کتاب مواضع حزب جمهوری اسلامی را که نگاه کنید، آقای بهشتی با بهره گیری از نظریات تنی چند از برجستهترین اقتصاد شناسان آن زمان ایران، حکومت را از سیاستهای تورم زا و اشتغال زدا به شدت بر حذر داشتند، من همین چند ماه پیش در موسسه مطالعات دین و اقتصاد دورهای را برگزار کردم که عنوان این دوره «اقتصاد سیاسی پنجاه سال تورم دو رقمی در ایران» بود و در این جلسات توضیح دادم که این پدیده از نقطه عطف پس از جنگ با یک ابعاد بسیار مشکوک و شکنندگی آور و فسادزا و نا برابر ساز بی سابقهای همراه شده و سعی کردم خطاهای کلیدی سیاست گذاران را در این زمینه برملا کنم و این نکته را هم اضافه کردم که از نقطه عطف پس از جنگ یک درهم تنیدگی فزاینده بین تورم زایی و اشتغال زدایی پدیدار گردید و نتیجه آن این شد که از نقطه عطف پس از جنگ تا به امروز همواره نزدیک به دو سوم جمعیت در سنین فعالیت در ایران هیچ نقشی در تولید ملی ندارند. وقتی مشارکت اقتصادی که در کادر اشتغال خودش را نشان میدهد به این انحطاط دچار شده باشد، شما میتوانید انحطاط در ابعاد سیاسی را بهتر درک کنید و با توجه به اینکه به لحاظ تئوریک در چارچوب اندیشه توسعه گفته میشود که بین سیاست و اقتصاد در هم تنیدگی تمام عیار وجود دارد در واقع این بحرانی که در مشارکت اقتصادی مردم ما وجود دارد و در پرتو سیاستهای مشارکت زدایانه هم عزت از مردم دریغ کردند و هم کیفیت زندگی آنها را ساقط کردند و هم کار را به جایی رساندند که حتی در گزارشهای رسمی گفته میشود که بیش از ۷۵ درصد جمعیت باید صدقه بگیرند تا بتواند اموراتشان را بگذارنند، شما میتوانید دو نکته را متوجه شوید، یکی اینکه کجاها چه خطاهایی اتفاق افتاده که ما به چنین روزی افتادیم، و دوم اینکه در بستر اندیشههای راهگشای آیت الله شهید بهشتی چگونه میشود بر کل این ماجراها غلبه کرد.
* شرایط فعلی به کجا میرود و آینده را چگونه پیشبینی میکنید؟ راه حل چیست؟
اگر بخواهیم از دریچه سیاستهای اقتصادی صحبت کنیم و بر جهت گیریهای سیاستی اتخاذ شده در دوره پس از جنگ متمرکز شویم، همانطور که مفصل در کتاب «اقتصاد ایران در دوران تعدیل ساختاری» و همچنین کتاب «اقتصاد سیاسی توسعه در ایران امروز» و کتاب «عدالت اجتماعی آزادی و توسعه در ایران امروز» شرح کرده ام، دل بستن به بازار گرایی مبتذل و تن دادن به برنامه مشکوک و فاجعه ساز تعدیل ساختاری بالاترین قدرت توضیح دهندگی را در این زمینه دارد و من حدود سه سال پیش به گونهای و در سال جاری هم به گونههای دیگر با جزئیات شرح داده ام که برنامه تعدیل ساختاری در تحقق تمام وعدههایی که داده بود، به حکم علی الاطلاق شکست خورده و در کنار این شکست فاجعههای بزرگی در ایران از جمله فاجعههای انسانی، اجتماعی، اقتصادی و حتی محیط زیستی پدیدار کرده است؛ بنابراین اگر این مسیر تداوم داشته باشد، در آینده نیز همچنان یک روند قهقهرایی روبه انحطاط را شاهد خواهیم بود و این سیاستها مدت هاست در ایران به بن بست رسیده است.
بازی با نرخ ارز، خصوصی سازی رانتی فاسد و فساد زا، آزاد سازی واردات، تضعیف پر شمار ارزش پول ملی همه این موارد با یک وعدههایی در دستور کار قرار گرفت و همگی هم بدون استثناء با شکست رو به رو شد بنابراین به نظر من حکومت در شرایط فعلی به یک بلوغ اندیشهای برای غلبه بر این گرفتاری نیاز دارد. اگر چنین تغییری به همراه استانداردها و موازینی که برای توسعه عادلانه از دیدگاه شهید بهشتی توضیح دادم، محقق گردد، با اطمینان میگویم که ایران میتواند در آینده سرنوشت بسیار بهتری را شاهد باشد.