هارلان اولمان، یک کارشناس اندیشکده شورای آتلانتیک در مطلبی که از سوی پایگاه هیل منتشر شد، نوشته است: «غرب هرگز عمق کینه و خصومت ولادیمیر پوتین در قبال خودش را تا زمانی که خیلی دیر شد، به طور کامل درک نکرد و این سوال مطرح است که آیا آمریکا و ناتو در قابلیت اوکراین برای مقاومت نشان دادن مبالغه کرده و عزم مسکو برای داشتن پشت کار و پیروزی در این جنگ را دستکم گرفتهاند؟
فرض کنید پوتین، رئیسجمهوری روسیه بر این باور است که نه تنها بر اوکراین، بلکه بر آمریکا، ناتو و اتحادیه اروپا نیز برتری دارد. این مزیتهای احتمالی استراتژیک، اقتصادی، تاکتیکی و نظامی که پوتین ممکن است آنها را ببیند، چیست؟ اول اینکه پوتین در جنگ علیه اوکراین، برتری در اندازه و کمیت دارد. صرفنظر از اینکه مقاومت اوکراین چقدر قهرمانانه بوده، این مقاومت به ویژه با افزایش تلفات و کاهش ذخایر تسلیحات و لجستیک نامحدود نیست.
ثانیاً، پوتین بیتردید، درست یا نادرست، ضعفها و ایراداتی را در ائتلاف غرب میبیند که به مرور زمان قرار نیست مهار شوند و میتواند از آنها بهرهبرداری کند. در این زمینه، حوزههای انرژی و غذا به جهت ایجاد اختلاف در ائتلاف، مورد بهرهبرداری قرار خواهند گرفت. اروپا به گاز و نفت روسیه وابسته است. همچنین مساله هزینه بنزین در آمریکا، با فرض بالا ماندنش، مشکل بزرگی برای جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا و حمایت از او در داخل است و این به همراه تورم شدید ممکن است در اجماع بلند مدت بر سر تخصیص میلیاردها دلار برای حمایت از اوکراین محدودیت ایجاد کند.
در مورد غذا نیز همانطور که پوتین از درگیری خود در سوریه آموخت، مهاجرت میتواند یک سلاح قدرتمند باشد. تبعات شیوع قحطی گسترده جهانی و کمبود مواد غذایی بر مهاجرت آشکار است. با وجود پنج میلیون آواره اوکراینی و تعداد قابل توجه اوکراینیهایی که به دنبال اخذ پناهندگی در لهستان، رومانی و جاهای دیگر هستند، گرسنگی باعث خواهد شد تا تعداد بیشتری از مردم تلاش کرده تا در اروپا و آمریکا امنیت و معیشت پیدا کنند. غرب به این ترتیب ممکن است نتواند این وضعیت را مدیریت کند.
سوم اینکه پوتین شاهد است که آمریکا مجبور شده برای یک جنگ دو جبههای یکی علیه روسیه و دیگری علیه چین برنامهریزی کند. پوتین کاملاً قدردان حماقت واقع در چنین استراتژی است. ناپلئون و هیتلر در نهایت با دست زدن به جنگهای دو جبههای شکست خوردند؛ اولی در سال ۱۸۱۲ به روسیه و دومی در سال ۱۹۴۱ به اتحاد جماهیر شوروی حمله کرد. چین برای روسیه یک دارایی استراتژیک و همچنین بازاری برای انرژی آن محسوب میشود تا به کمکش تحریمها را دور زده و آمریکا را مجبور سازد منابع خود را برای مقابله با دو دشمن بزرگ در آن سوی جهان کاهش دهد.
چهارم، پوتین احتمالاً اختلافات موجود در آمریکا بر سر هر موضوعی را به عنوان محدودیتهای بیشتر برای قدرت و تواناییاش در زمینه اعمال نفوذ بر رویدادها تلقی میکند. با وجود دو حکم صادر شده از سوی دادگاه عالی آمریکا در هفته گذشته یکی در مورد واگذاری صدور حکم درباره سقط جنین به ایالتها و دیگری دادن اختیار حمل مخفیانه سلاح گرم به آمریکاییها، به نظر میرسد سیستم سیاسی آمریکا در بنبست و عدم کارآمدی قرار گرفته است.
پنجم، پوتین اهرمهای دیگری نیز دارد. بحث بر سر این که لیتوانی تحریمهای اتحادیه اروپا علیه روسیه را با مسدود کردن انتقال برخی کالاها و خدمات به کالینینگراد، یک منطقه روسیهای اما جدا افتاده از خاک روسیه در منطقه بالتیک، اعمال کند میتواند مرتبط باشد. اتحادیه اروپا ممکن است این را حل کند. اما تهدیدات نظامی ضمنی روسیه قبلاً به واکنشهای شدید در حوزه بالتیک منجر شده است.
کاجا کالاس، نخست وزیر استونی اخیرا اعلام کرد که راهبرد ناتو برای دفاع از کشورش میتواند منجر به این شود که کشورش "از روی نقشه پاک شود". پوتین ممکن است مهمترین و تنها مزیت نظامی روسیه نسبت به ناتو، یعنی برتری عددی در سلاحهای هستهای کوتاهبرد را به رخ کشیده و احتمالاً دست به استقرار بیشتر این سلاحها در کالینینگراد به عنوان یک شمشیر داموکلش برای تهدید و ایجاد اختلاف در ناتو بزند.
نشست سران ناتو در مادرید طی همین روزها برگزار میشود و ناتو مفهوم راهبردی جدید خود را اعلام خواهد کرد. مفهومی که یک روز پس از حمله روسیه به اوکراین در ۲۴ فوریه دستخوش یک بازنگری اساسی شد. پدافند خط مقدمی که عمدتا به موجبش نیروهای ناتو در حوزه بالتیک و جناحهای شمالی و جنوبی به عنوان بازدارنده در برابر تجاوز روسیه مستقر میشوند، مطرح خواهند شد. اما آیا این مفهوم با مزایایی که پوتین به داشتنشان معتقد است، مقابله میکند؟»