سردار حسین علایی از فرماندهان دوران هشت سال دفاع مقدس و بنیانگذار نیروی دریایی سپاه در خاطرهای روایت میکند: مرحله دوم عملیات بیتالمقدس، در ساعت ۲۲:۱۵ روز ۱۶ اردیبهشت ۱۳۶۱ آغاز شد. با تغییر طرح عملیاتی، مأموریت قرارگاه نصر، پیشروی از سمت غرب بهسوی منطقه مرزی همراه با قرارگاه فتح تعیین شد. این منطقه مرزی حدود ۲،۳ کیلومتر با دژ عراق فاصله داشت.
رزمندگان اسلام پس از هجوم برای حرکت بهسوی منطقه مرزی، با انبوهی از تانکها، نفربرها و آتش توپخانه و نیز واحدهای پیاده دشمن روبرو شدند. نیروهای قرارگاه فتح با انهدام وسیع قوای دشمن در همان ساعات اولیه، خود را به دژمرزی رساندند ولی یگانهای قرارگاه نصر دچار تأخیر شدند و نتوانستند با یگانهای قرارگاه فتح الحاق کنند و لذا در امتداد جاده دژها مستقر شدند. در واقع آنها جاده دژها را با خاکریز مرزی اشتباه گرفته بودند.
در این شرایط قرارگاه نصر گرفتار بحران عجیبی شد. دشمن از سمت جنوب و از منطقه شلمچه به مواضع یگانهای قرارگاه نصر در سمت شمال جبهه خود پاتک کرد و بخش زیادی از مواضع تصرفشده قرارگاه نصر را باز پس گرفت.
گوش کن ببین چه خبر است!
صدای رگبار گلولهها، انفجار توپها و شلیک آر.پی.جیها در همهجا شنیده میشد. حاج احمد متوسلیان، فرمانده تیپ محمد رسولالله (ص) برای نشان دادن وضعیت دشوار و بحرانی، شاسی بیسیم خود را فشار داده بود و به فرمانده سپاه میگفت «گوش کن ببین چه خبر است. همه فرماندهان و مسئولان تیپ، حتی حاج همت و محمود شهبازی دارند با دشمن میجنگند؛ فقط من در کنار بیسیم ماندهام.»
اقدام بسیجی دلاور
درگیریها آنقدر نزدیک بود که تشخیص رزمندگان اسلام از نفرات ارتش بعثی سخت شده بود. در این هنگام یک بسیجی دلاور توانست با پرتاب نارنجکی به داخل نفربر فرمانده تیپ ۲۴ مکانیزه ارتش بعثی، او را اسیر کند. البته این فرمانده عراقی چند ساعت بعد، به دلیل جراحات وارده ناشی از پرتاب نارنجک کشته شد.
تیپ نجف اشرف مجبور بود علاوه بر آرایش به سمت غرب، بهمنظور مقابله با حملات دشمن، به سمت جنوب نیز موضع بگیرد. رزمندگان جهاد سازندگی، یک خاکریز عصا شکل برای تیپ نجف اشرف احداث کردند و رزمندگان پشت آن مستقر شدند. بسیجیان با آر.پی.جی ۷ و یک برادر استوار ارتشی هم با موشک «تاو» به تانکهای دشمن حمله کردند و موفق شدند حدود ۱۰ تانک دشمن را منهدم کنند.
مددرسانی گردوغبار
وضعیت سختی بود. در این بین ناگهان گرد و غبار وسیعی تمام منطقه پاتک دشمن را فراگرفت. بهگونهای که چشم، چشم را نمیدید. گردوغبار باعث شد؛ تهاجم دشمن ناکام بماند؛ سپس تاریکی شب هم فرا رسید.
معمولاً با تاریک شدن هوا، توان جنگیدن ارتش صدام کاهش مییافت، زیرا استفاده از تانک و آتش توپخانه، نیاز به روشنایی داشت. به هر حال در این مرحله نبرد، رزمندگان اسلام موفق شدند پس از ۱۲ کیلومتر پیشروی از جاده اهواز ـ خرمشهر، نهایتاً در منطقه پاسگاه زید، خود را به دژ مرزی عراق برسانند.
منبع:
علایی، حسین، تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق (جلداول)، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، نشر مرز و بوم، چاپ اول، ۱۳۹۵، صفحات ۴۷۲، ۴۷۳، ۴۷۴.