علیرضا بهشتی، فرزند شهید بهشتی از بنیانگذاران جمهوری اسلامی و یار نزدیک امام (ره) میگوید، شهید بهشتی مخالف اجبار و حامی اقناع برای رعایت حجاب بود.
در ادامه گفت و گوی با علیرضا بهشتی را بخوانید:
وقتی در باره حجاب و مرحوم شهید بهشتی سخن به میان میآید، خواسته و ناخواسته، ذهنها به سوی فعالیت ایشان در «مرکز اسلامی هامبورگ» آلمان میرود، برایمان از آن دوره بفرمایید؟
بسیاری خانمهای مسلمان در هامبورک حجاب نداشتند، زمانی که برخی از این خانمها به جلسات تفسیر یا جلسات هفتگی دیگری که در مسجد برقرار بود میآمدند، هیچ اجباری نداشتند برای حضور در جلسات روسری به سر کنند. حداکثر اقدام شهید بهشتی این بود که، تعدادی روسری گذاشته بودند تا اگر کسی مایل بود، سرش کند و وارد مسجد شود. ولی در این باره هرگز اجباری وجود نداشت. برخی خانمها از روسریها استفاده میکردند، و برخی هم استفاده نمیکردند.
پذیرش حجاب ابتدا به تدریج باید به باور و سپس انتخاب فرد تبدیل شود. فضا برای افراد در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا و امریکا، به گونهای بود که خانمهای دانشجویی که خانواده هایشان، خیلی هم پیشینه مذهبی نداشتند به آن جا میرفتند، و به تدریج، خودشان، حجاب را انتخاب و مراعات میکردند. حجاب غیرانتخابی و اجباری، نتیجه مطلوبی ندارد.
شیوه برخورد مرحوم شهید بهشتی در ایران با رعایت حجاب چگونه بود؟ آیا صبغه روحانیت و انقلابیگری باعث نشد ایشان موضع سفت و سخت شود؟
بهتری ملاک قضاوت موشع و عملکرد ایشان، مرور فعالیتشان در دادگستری است که گویای، ادامه رویه خارج کشورشان در ایران پس از انقلاب است. برای مثال درهمین دوره، تصاویری موجود است که شهید بهشتی به عنوان رئیس دیوان عالی کشور و مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی ( دادستان کل کشور»، در جلسهای با حضور خانمهایی با دامنهایی البته نه دامنهای زننده، نشستهاند و بحثهای آنان را گوش میکنند.
مرحوم بهشتی تاکید داشت، باید به این ارزشها توجه شود و معتقد بود، این طور نیست که فرد بتواند بگوید من بدون توجه به ارزشها مشترک جامعه، هرگونه که دلم خواست، لباس میپوشم. رویکرد ایشان معقول است زیرا هر نظام اخلاقی را ملاک قرار دهیم، متوجه میشویم، در حوزه چگونگی زیست اجتماعی، دارای آدابی هم مردان و هم برای زنان است. البته این باید و نبیدها تحمیی نیستند، بلکه بخاسته از اجماع و توافق عمومی هستند ولی متاسفانه مساله حجاب اجباری در ایران بعد از ترورهای سال ۱۳۶۰ و ۱۳۶۱ به تدریج توسط گروههایی که به تصور خودشان میخواستند ارزشهای دینی را حاکم کنند، با تحمیل، آمیخته شد.
اوایل پیروزی انقلاب، گروهی از زنان تظاهراتی علیه حجاب اجباری برگزار کردند، موضع شهید بهشتی درباره این تظاهرات و شکرکت کنندگان در آن چه بود؟
در این باره خاطرهای از حجت الاسلام ناطق نوری دارم، سخنان ایشان در سایت فیلترشده «بنیاد نشر و آثار شهید بهشتی» هم منتشر شده است. اوایل انقلاب، شهیدبهشتی ایشان را «نوری» خطاب میکرده، به مدرسه رفاه فرامی خواند و به گفته آقای ناطق نوری میگوید، ظاهرا قرار است تظاهراتی علیه حجاب اجباری اجام شود و شنیدهام، عدهای، میخواهند متعرض شرکت کنندگان در این تظاهرات شوند، شما یکی دو مینی بوس نیرو جمع کنید و بروید و حایل شوید تا معترضان به حجاب اجباری، تظاهرات خودشان را برگزار کنند؛ اجازه ندهید، برخوردی بین دو گروه رخ دهد.
متاسفانه بعدها، رعایت حجاب، اجباری شد. واکنش امروز برخی زنان و دختران، به اجبار و تندرویهایی است که در حال افزایش هستند. اما باید مراقب بود زیرا شهید بهشتی اعتقاد داشتند و پیش بینی کرده بودند، بکارگیری و افزایش فشارها برای رعایت اجباری حجاب، ناراحتی فردی ایجاد میکند، سپس تجمیع این سرحوردگیهای فردی، انتقاد عمومی را شکل میدهد و درنهایت، طغیان عمومی را درپی خواهد داشت. .
از ویژگیهای شهید بهشتی، مخالفت با اجبار به دلیل تاثیر آن در ایجاد نفاق و دوگانگی شخصیتی است. خاطرهای در باره این نگاه و رفتار بازدارنده ایشان به یاد دارید؟
خاطراتی چه قبل و چه بعد از انقلاب یادم هست. به عنوان نمونه، منشی ایشان در «مرکز اسلامی هامبورگ»، کراوات میزد و شهید بهشتی برخورد آمرانه با منشی مرکز نداشت. در نمونهای دیگر، یکی از قضات کراواتی دیوان عالی کشور، بدون کراوات نزد شهید بهشتی میرود و ایشان میپرسد، چرا کراوات نزده اید؟ آن قاضی هم میگوید، من فکر کردم شاید شما خوشتان نیاید. شهید بهشتی پاسخ میدهد، این مساله شخصی شماست خودتان دوست داشتید، کراوات بزنید و اگر دوست نداشتید نزنید. اما این که فقط برای خوشایند من کراوات نزنید، کار درستی نیست.
شهید بهشتی از نقش اجبار در راندن افراد و جامعه به سوی نفاق و دورویی آگاه بود و به شدت تلاش میکرد مانع شکل گیری اجبارها شود اما افراطیگریها بعدها و به خصوص بعد از ترورهای سال ۱۳۶۰، میدان دار شدند و دو پارگیها و چندپارگیهایی در جامعه به وجود آوردند که آثار زیانبارش را اکنون هم مشاهده میکنیم.
ایشان ارزیابی از پیامد اجبار و تحمیل در حوزه اجتماعی داشتند؟
شهید بهشتی سال ۱۳۵۹ و در مراسم نخستین سالگرد شهادت استاد مرتضی مطهری، در فیضیه قم میگویند، سعی نکنید دین را تحمیل کنید، زیرا اگر دین را تحمیل کنید، مردم علیه شما طغیان خواهند کرد.
بحث نظری شهید بهشتی در کدامیک از آثار ایشان منعکس است؟ آیا به بحثهایشان به عنوان یک مصلح عمل هم میکردند؟
کتاب «نقش آزادی در تربیت کودکان» تالیف ایشان سرشار از تربیت انسان رشید و رشد یافته و اصلاح جامعه از کودکی است. شهید بهشتی دیدگاههای مندرج در این کتاب را به لحاظ عملی و تجربی در طول سالیان متمادی فعالیت در حوزه تعلیم و تربیت به بوته عمل گذاشت و نتایج عملی آن را مشاهده کرده بود. زندگی ایشان به لحاظ عملی سرشار از شواهد فراوانی در ارتباط با مدرسههای «دین و دانش» و «حقانی» در قم، مدرسه «رفاه» و روابطشان به لحاظ آموزشی و تربیتی با اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا و آمریکا است. کتاب «نقش آزادی در تربیت کودکان» بحثهای اساسی برای اولیاء و مربیان، و پدر و مادرهایی داشت که در مدارس اسلامی قبل از انقلاب، فرزندانشان را ثبت نام کرده بودند.
برخی معتقدند شما تفاوت نگاه با پدرتان شهید بهشتی دارید و دیدگاههای ایشان را بر اساس نگاه خودتان تفسیر میکنید؟ این ادعا به ویژه در باره حجاب، چقدر صحت دارد؟
آثار ایشان همگی در دسترس است. با توجه به دغدغه جدی ایشان در باره بحث انتخاب مبتنی بر آزادی و آگاهی، این بحث، به حوزه بحث حجاب هم تسری داشت. در مورد مساله حجاب، در هیچ یک از سخنرانیها و مکتوبات ایشان پیدا نمیکنید که اجبار حکومت را توجیه یا توصیه کرده باشند. چندسال پیش که در باره دیدگاههای مرحوم بهشتی راجع به حجاب صحبت کردم، برخی، نواری از صحبتهای مرحوم بهشتی مربوط به بعد از انقلاب بازنشر کردند که در آن، ایشان به خانمهایی که شرایط بعد از انقلاب را درک نمیکنند و با لباس نا مناسب در انظار عمومی حاضر میشدند، اعتراض و انتقاد میکند. البته ایشان این انتقاد را نه فقط به خانمها که نسبت به آقایان هم دارند.
ببینید این نکته بسیار مهمی است که هر جامعهای دارای یک سری کدهای اخلاقی مورد اجماع مردم است. این کدهای اخلاقی را فرهنگ عمومی و ارزشهای مشترک آن جامعه تعیین میکنند. به طور طبیعی هر نوع لباس پوشیدن حتی در آزادترین کشورها مثل آمریکا، استرالیا، یا اروپا، مبتنی بر هنجارهای مورد توافق جامعه است. شما نمیبینید به هر فردی اجازه بدهند با هر نوع لباس و وضعیتی برای مثال سوار هواپیما یا وارد مراکز خرید بشود. بارها اخبارش را شنیده و یا دیدهایم که از ورود چنین افرای ممانعت به عمل آورده اند، و حتی فرد مسافر را از هواپیما پیاده کرده اند.
البته توجه داشته باشید کدهای اخلاقی بازهم نه تحمیل که انتخاب شده و از مواردی هستند که مردم در گفت وگوها و عرصه عمومی در باره این کدها به اجماع رسیده اند. به قول «جان راولز»، ارزشهایی با خصلت اجماع همپوش هستند.
مبانی نظری شهید بهشتی در این باره چیست؟
دو مقدمه در این باره باید مطرح بکنم: مقدمه نخست: رابطه تنگاتنگی میان نظر و عمل شهید بهشتی وجود دارد. به همین دلیل من ایشان را یک مصلح اندیشمند یا یک اندیشمند مصلح میدانم. فردی که در عرصه عمل با آنچه که در عرصه نظر دارد، یک رابطه منطقی برقرار میکند. این یک مقدمه.
مقدمه دوم شهید بهشتی دارای یک منظومه فکری است. او برخلاف بسیاری از معاصران خودش یک منظومه فکری و یک منظومه به هم پیوسته فکری دارد که همه اجزایش به یکدیگر مرتبط هستند و در کانون این اندیشه، مفهوم درک او از انسان اسلام هست. انسانی که از قرآن فهمیده میشود.
این مفهوم انسان، که مستند به آثار شهید بهشتی است، دارای وجه ممیزهای است که او را نسبت به اندیشههای دیگر برتری میبخشد؛ این وجه ممیزه، انتخابگری انسان، شامل زن و مرد در اندیشه شهید بهشتی است. به عبارت دیگر انسان آفریده شده تا انتخابگر باشد. برای انتخابگری نیز نیازمند به دو پیش نیاز است: آزادی و آگاهی.
دو پیش نیاز آزادی و آگاهی، در انتخاب، چه نتیجهای به دنبال دارد؟
هیچ انتخابی بدون آگاهی و آزادی، انتخاب نیست. اما انتخاب مبتنی بر آگاهی و آزادی زاینده مسئولیت است.
شهید بهشتی در ۵ بخش رابطه بین انتخاب و مسئولیت را تعریف میکند: ۱- مسئولیت انسان در برابر خالق هستی و پروردگار عالم. ۲-رابطه انسان با خویشتن خویش. ۳- رابطه انسان با جامعه. ۴- رابطه انسان با طبیعیت و ۵- رابطه انسان با تاریخ. این ۵ رابطه وجوه ابعاد مختلف زندگی آدمی را شکل میدهد.
این مبانی در نظرگاه شهید بهشتی چه پیامدهایی دارد؟
از نظر شهید بهشتی، هیچ نظام تعلیم و تربیتی از خانواده گرفته تا مدرسه و حکومت، حق ندارد انتخابگری انسان را زیر سوال ببرد؛ چنانکه خداوند عالم هم چنین چیزی را نه از پیامبرگرامی اسلام و نه از پیامبران ماقبل او خواسته است. یعنی هر چیزی که با انتخاب آزادانه مغایرت داشته باشد، نمیتواند به عنوان دین معرفی بشود.