اصطلاحی وجود دارد که میگوید اگر شما تنها یک چکش در اختیار داشته باشید، همه چیز برای شما شبیه میخ به نظر میرسد. غرب سازمان پیمان آتلانتیک شمالی را دارد که به گفته خودشان یک ائتلاف نظامی "دفاعی" است و این بدان معناست هر کشوری که از دیکتههای این کشور سرباز بزند، تهدیدی نظامی علیه این ائتلاف محسوب خواهد شد.
به گزارش میدل ایست آی، این بخشی از دلیلی است که به خاطر آن ناتو هفته گذشته در نشست مادرید یک سند راهبردی جدیدی را ارائه و برای اولین بار اعلام کرد که چین در کنار روسیه - که تهدید اصلی علیه ناتو است - "چالشی سیستماتیک" علیه ائتلاف محسوب میشود.
پکن این سند را گامی قاطع از سوی ناتو در مسیر "تهدید تلقی کردن چین" قلمداد میکند و میگوید که این اقدام نشانگر رویکرد تنشزایی است که ائتلاف طی دههها گذشته علیه مسکو اتخاذ کرده بود.
بنا بر گزارش نیویورک تایمز، اگر به خاطر دخالتهای فرانسه و آلمان نبود، برچسب "تهدید" به چین زده میشد. فرانسه و آلمان اصرار داشتند که از نطق واژگان خصمانه که منجر به لطمه زدن به دادوستد و روابط با چین میشود، خودداری شود.
پکن در پاسخ ناتو را به "حملات بدخواهانه" علیه چین متهم کرد و هشدار داد که این ائتلاف "تهدید مقابله" را افزایش میدهد. پکن بنا به دلایل منطقی باور دارد که ناتو از مسیر منافع "دفاعی" خود خارج شده است.
ناتو پس از جنگ جهانی دوم به عنوان سنگری در برابر توسعه شوروی در غرب اروپا تشکیل شد. پس این برای پکن سوال است که چگونه چین - که در سوی دیگر جهان قرار دارد - در ماموریت "دفاعی" ناتو جای میگیرد. چگونه هماکنون نیروها یا موشکهای چینی تهدیدی علیه اروپا و آمریکا محسوب میشوند؟ چگونه آمریکاییها و اروپاییها ناگهانی تحت تهدید کشورگشایی نظامی چین قرار گرفتهاند؟
دشمنسازی
منطق کنونی ناتو اکنون این است که هجوم ماه فوریه روسیه به اوکراین مدرکی دال بر آن است که این کشور میخواهد امپراتوری شوروی در اروپا را بازسازی کند. چین در حال گسترش نیروی نظامیاش است و این کشور به همراهی روسیه روابط راهبردیشان را توسعه میدهند. ناتو باور دارد که هدف مشترک این دو کشور ساقط کردن تمدن غرب است.
در بیانیه هفته گذشته ناتو عنوان شده بود: تعمیق شراکت راهبردی میان جمهوری خلق چین و فدراسیون روسیه و تلاشهای دوجانبه آنها برای برهم زدن نظم بینالملل مغایر با منافع و ارزشهایمان است.
اما اگر کسی درحال برهم زدن نظم بینالملل باشد، آن کس خود ناتو و یا به عبارتی آمریکاست که چکش ناتو را در دست دارد.
این دیدگاه چین نسبت به وقایع است. چین در پاسخ به این اظهارات گفته است: سی سال از جنگ سرد گذشته و ناتو هنوز از تفکرات و اعمال خود در دشمنسازی دست نکشیده است. این ناتو است که در جهان مشکلآفرینی میکند.
حق با چین است. مشکل اصلی با دیوانسالاری - که خود ناتو بزرگترین دیوانسالاری نظامی محسوب میشود - این است که آنها فورا تعهد بنیادی بزرگی انعقاد میکند تا حداقل از هستی (وجود) دائمیشان اطمینان حاصل کنند. دیوانسالاری به لابیهایی قوی برای صیانت از ذاتشان بدل میگردد؛ حتی اگر سودمندی آنها به پایان رسیده باشد.
اگر تهدیدی برای "دفاع" وجود نداشته باشد، تهدیدی باید ساخته شود. این بدان معناست که یا باید تهدیدی خیالی ایجاد شود و یا تهدیدی واقعی ایجاد گردد که دیوانسالاری برای جلوگیری یا خنثیسازی آن تشکیل شده بود. نشانهها حاکی از آن هستند ناتو - که حال میزبان سی کشور است - از هر دو روش استفاده میکند.
به خاطر داشته باشید که ناتو باید پس از سقوط شوروی در سال 1991 منحل میشد اما سه دهه پس از آن ناتو از همیشه بزرگتر و تشنهتر برای رسیدن به منابع است.
ناتو برخلاف تمامی نصیحتها "حائل امنیتی" بیطرفانه میان خود و روسیه را حفظ نکرده است. ناتو به جای آن تا نزدیکی مرزهای روسیه بسط یافته است. ناتو حتی پیشنهاداتی به اوکراین داده که از لحاظ تاریخی دروازهای برای حمله به روسیه محسوب میشود.
ائتلاف تهاجمی
بدون شک روسیه با تسخیر مناطق شرقی اوکراین تهدیدی واقعی علیه تمامیت ارضی این کشور شده است اما حتی با نادیده گرفتن اظهارات مجدد ولادیمیر پوتین مبنی بر اینکه مسکو هیچ جاهطلبی بزرگتری در سر ندارد، تلفات و خسارات اساسی ارتش روسیه حاکی از آن است که مسکو امید زیادی به بسط بیشتر دامنه ارتشش ندارد.
حتی اگر مسکو امیدوار بود که بتواند توجهش را به لهستان یا کشورهای حوزه دریای بالتیک یا سوئد و فنلاند - که قصد عضویت در ناتو را دارند - معطوف کند، چنین اقدامی به وضوح خطر مقابله هستهای را ایجاد میکند. شاید به همین دلیل است که شنوندگان غربی از رسانهها و سیاست مدارانشان میشوند که پوتین یک تشنه قدرت دیوانه است.
به نظر نمیرسید که ادعای احیای امپراتوری روسیه حتی نزدیک به واقعیت باشد اما این روشی موثر برای دیوانسالاری ناتو است تا افزایش قدرت و بودجه خود را توجیه کند ولی با این حال اقدامات ناتو در برابر چین از توجیه کمتری برخوردار است. چین برخلاف آمریکا و متحدانش اخیرا به هیچ کشوری حمله نکرده است و تنها خاکی که ممکن است تهدید کند - تایوان است که 12000 کیلومتر با خاک آمریکا فاصله داشته و همانقدر فاصله نیز با اروپا دارد.
این حرف که ارتش روسیه ممکن است اوکراین را شکست دهد و سپس حواسش را به لهستان و فنلاند معطوف کند ممکن است از لحاظ جغرافیایی به وقوع بپیوندد ولی احتمال آن کم است اما این ایده که چین ممکن است به تایوان حمله کند و سپس توانایی نظامی خود را به سوی کالیفرنیا و ایتالیا روانه کند توهمی بیش نیست.
موضع جدید ناتو در قبال پکن خصوصیات این ائتلاف "دفاعی" را زیر سوال میبرد. به ظاهر که ماهیت این ائتلاف به شدت تهاجمی است.