پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی دوازدهم اسفند ۱۳۷۸نوشت :
ساعت ۶:۳۰ صبح با حسن استفاده از خلوت صبحگاهی خیلی زود اول به اداره و پس از جمعآوری وسایل، به فرودگاه مهرآباد رسیدیم. در بدو ورود به پاویون جمهوری عدهای از خبرنگاران صداوسیما، روزنامهها و خبرگزاریها به ما پیوستند و در سالن تشریفات هم عدهای از مسؤولین فعلی، سابق و اسبق را دیدیم که هر لحظه بر تعداد آنها افزوده میشد.
عقربههای ساعت با همه کندیهایشان به ۸:۴۵ رسیدند که امر به سوار شدن بر هواپیما صادر شد. دکتر محسن رضایی، آیتالله موحدی کرمانی، سفیرعراق در جمهوری اسلامی ایران، مهندس بیژن زنگنه، ماموستا اسلامی، حجتالاسلام والمسلمین مسیح مهاجرانی، آقای مظفر، حجتالاسلام فلاحیان و دیگران به تدریج میآمدند.
لحظاتی گذشت و آیتالله هاشمی رفسنجانی هم وارد سالن تشریفات شدند و پس از احوالپرسی ایستاده با مسؤولانی که با دیدنش از جای برخاستند، همه به سوی درب خروج راهنمایی شدند. ساعت ۹:۰۴ بود که هواپیما روی باند حرکت کرد و پس از لحظاتی با رخصت به زبان لاتین خلبان از برج مراقبت به پرواز درآمد و تهران با همه ابر شهریاش زیرپا قرار گرفت. از سفرهای دور و دراز ذهنی همراهان در طول یک ساعت و نیم پرواز میگذرم که مطمئناً به روزهای جنگ، شهیدان و امام عزیز فکر میکردند.
به برنامههای سفری که به خاطر مسائل امنیتی نمیدانیم چیست، به کربلا، نجف، سامرا، کاظمین و به هر چه که فکر کنید، فکر میکردم. به آسمان بغداد رسیدیم که خلبان نویدش را داده بود. هواپیما که نشست، از دریچه کوچک، انبوه ماشینها و عدهای آدمها را دیدم که پای پله ایستاده بودند. حس کنجکاوی مرا برآن داشت تا تمهیدات عراقیها را برای استقبال از فرمانده ۸ سال دفاع مقدس ببینم. گروهی از نظامیان و چند تن از دیپلماتها را دیدیم که بعدها فهمیدیم در رأس نظامیان فرمانده تأمین امنیت و در رأس دیپلماتها، وزیر همراه هستند.
از هواپیما پیاده شدیم و خیلی سریع سوار ماشینها شدیم و در میان تدابیر امنیتی از فرودگاه گذشتیم و به شهر جنگزده بغداد وسپس به منطقه جادریه و الخضرا رسیدیم که واقعاً اسم با مسمّائی است. چون سرسبزی منطقه در آب و هوای بیابانی بغداد کاملاً مشهود بود. پس از استراحتی کوتاه برای مراسم رسمی استقبال به کاخ ریاست جمهوری یا «قصر السلام»، مربوط به عدی، پسر صدام رفتیم که با چند گنبد زرد رنگ مزیّن شده بود. رئیس جمهور و مسئولان عراقی آمده بودند که به میهمان خویش خیرمقدم بگویند. چهار گروه نظامی با چهار لباس متفاوت در حالی که وسایل مارش نظامیدر دست داشتند، آهنگ دلنواز سرود جمهوری اسلامی ایران را نواختند. اهتزاز پرچم سه رنگ ایران بر فراز سر نظامیان عراقی، بسیار غرورانگیز بود و زیباتر اینکه آیتالله هاشمی رفسنجانی از آنان سان دیدند.
به یاد قرآن افتادم که در آیات متعدد وعده پیروزی به صابرین داده است و چه نصرتی از این بهتر که فرمانده دفاع مقدس ایران، در کاخی که شاید فرمان حملهها از آن صادر میشد، از سربازان عراقی سان میدیدند. پس از مراسم استقبال، اولین مذاکره با مسئولین عراقی بلافاصله انجام شد که آقای جلال طالبانی در آن دیدار با استقبال از سفر آیتالله هاشمی رفسنجانی آن را نقطه جهش روابط دو کشور در شرایط جدید دانست و بر تداوم آن تأکید کرد.
پس از دیدار، دو شخصیت در حالی که دست در دست همدیگر داشتند، وارد اتاق کنفرانس مشترک خبری شدند و پس از بیان دیدگاههای خویش درباره مسایل مختلف، به سؤالات خبرنگاران پاسخ گفتند. در آن کنفرانس وقتی خبرنگاری درصدد تکرار ادعای دشمنان دو کشور مبنی بر دخالت ایران در امور داخلی عراق بود، رئیسجمهور عراق با صراحت تمام گفت: «ایران نه تنها دخالتی در امور ما ندارد، بلکه بهترین همسایه ماست که همیشه از مردم عراق حمایت کرده است.»
پس از کنفرانس، ضیافت ناهار بود و پس از آن قدم زدن آیتالله هاشمی رفسنجانی در ساحل دجله که غرورانگیز و تأملآمیز بود. کاش میدانستم که فرمانده دفاع مقدس در ساحل دجله به چه فکر میکنند! اما حدس میزدم به شب عملیات کربلای ۵ فکر میکردند که در یک شب تاریخی فرمان شکستن استحکامات دشمن را در منطقه شلمچه دادند و تا نزدیک بصره پیشروی شد.
دوّمین برنامه، دیدار ابراهیم جعفری، نخستوزیر سابق در محل اقامت آیتالله هاشمی بود که از نتایج انتخابات شوراها و چگونگی کم رنگ شدن ائتلاف به عنوان یکی از راههای احقاق حقوق شیعیان تأکید کرد. نکته مهم سخنان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در این دیدار این بود که «عراق برای همه عراقیهاست و نباید کاری کنید که دیگران از همراهی با شما در راه ساختن عراق ناامید شوند.» پس از آن، دیدار جداگانه آقایان فوزی حریری و ریاض قریب وزرای صنایع و بلدیات و دیداری کوتاه با نماینده علاوی، رئیس دولت بعد از پل برمر و قبل از ابراهیم جعفری بود که همگان به محل اقامت آیتالله هاشمی رفسنجانی آمده بودند که میگفتند کاخ مادر صدام است.
تسریع بازسازی عتبات عالیات و سفارش به مسئولین عراقی برای توجه بیشتر به مسیحیان و اظهار عذرخواهی علاوی برای عدم حضور در عراق، محور سخنان طرفهای عراقی بود که دو وزیر، همراهان مطلع خویش را نیز آورده بودند.
برنامه بعدی حضور در دفتر نخستوزیری و دیدار با آقای نورالمالکی بود که در این دیدار نیز نخستوزیر عراق از تلاشهای برادرانه ایران در جهت کمک به مردم و دولت عراق تشکر کرد و خواهان ادامه این روند و حتی گسترش همکاریها تا سطح حضور فعالتر بخش خصوصی ایران در عراق شد.
نوری مالکی در این دیدار از درمان چشمان خویش گفت که یکی را در ایران و دیگری را در آمریکا به تیغ جراحان سپرد. او میگفت که بوش از او پرسید: کدام چشم بهتر است؟ و با صراحت گفتم: چشمی را که پزشکان ایرانی عمل کردند.
آیتالله هاشمی رفسنجانی نیز در این دیدار عراق را کشوری مستعد برای پیشرفت دانست و گفت: «حفظ یکپارچگی عراق پسندیدهترین حالت برای ایران است تا بتوانیم با تمدن، فرهنگ و مکتبی مشترک با عراق به عنوان همسایهای استراتژیک همکاری نماییم.» ایشان تأکید بسیار بر بازسازی و توسعه مراقد شریف سامرا و آزادی ایرانیان دربند آمریکاییها کردند. این دیدار رسمی با اینکه خیلی از اعضای کابینه و معاونین نخست وزیر عراق بودند، در ضیافت شام شکل صمیمی به خود گرفت و آقای مالکی از اعضای هیأت ایرانی تشکر کرد.
آخرین برنامه اوّلین روز، سفر به شهر کاظمین و زیارت مرقد دو امام شریف در آن بقعه متبرک است. دو امامی که چون شمعی فروزان نورافشانی میکنند و سالانه میلیونها زائر را از ایران، عراق، آذربایجان، بحرین، پاکستان، کویت، عربستان و جایجای جهانی اسلام به سوی خویش میکشانند. دو امام مظلومی که گنبد و بارگاه آنان از پس سالها، اساس ظلم و بیداد را به لرزه درآوردهاند. یک دل سیر زیارت و یک چشم سیر گریه کردیم و به یاد شهیدان افتادیم که چقدر آرزو داشتند به زیارت امامان شرفیاب شوند، امّا در جبههها پرپر شدند و امشب ما نائبالزیاره آنها هستیم.
بازدید از طرح توسعه حرم در آن تاریکی شب و حضور بر مزار شیخ مفید و خواجه نصیرالدین طوسی از دیگر برنامههای حضور آیتالله هاشمی رفسنجانی در کاظمین بود و در حالی که ساعت از نیمهشب گذشته بود، کاروان زیارتی - سیاسی ایران در میان احترام ویژه امنیتی نیروهای نظامی و تشریفاتی عراق به سوی بغداد حرکت کردند.
شبی تاریخی برای هیأت ایرانی رقم خورد که آیتالله هاشمی رفسنجانی، همان فرمانده ۸ سال جنگ، پس از ساندیدن از ارتش عراق در کاخ پسر صدام، امشب در کاخ مادر صدام استراحت میکند، حادثهای که حتماً تن صدام را در گور میلرزاند، امّا این وعده خداوند است.