کد خبر: ۷۸۳۵۱۲
تاریخ انتشار : ۰۱ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۹:۰۰

چرا بعد از آن همه کار فرهنگی باید ماجرای گشت ارشاد و برخورد خشن با آن مادر اتفاق بیفتد؟

حاکمیت به جای آسیب‌شناسی مصادیق، باید به این پرسش بنیادین پاسخ دهد که چرا دولت‌ها در فرهنگ‌سازی تا این حد ناکام مانده‌اند؟
چرا بعد از آن همه کار فرهنگی باید ماجرای گشت ارشاد و برخورد خشن با آن مادر اتفاق بیفتد؟
آفتاب‌‌نیوز :

بیش از چهار دهه است که دولت‌ها با همه توان، آموزش پاکدستی می‌دهند و به قول یک مقام قضایی آمار و میزان اختلاس به طور تصاعدی بالا می‌رود. همین طور که در همین مدت، دولت‌ها با همه ابزار‌های ممکن بر مقوله حجاب تأکید کردند و نهایتاً با ناکامی در فرهنگ‌سازی پس از این همه مدت، ماجرای گشت ارشاد شهرک غرب و برخورد خشن با آن دختر بیمار و مادرش را به وجود آوردند و ناچار به عذرخواهی شدند.

دولت‌ها چگونه می‌توانند به درون فرهنگ نفوذ کنند و آن را با خواست‌های خود تغییر دهند، اصلاح کنند، بهبود بخشند و…؟ پاسخ همه جانبه به این پرسش کاری دشوار است. شاید برخی دیدگاه‌ها بر این باشد که همان بهتر که دولت‌ها یارای نفوذ و دستکاری در فرهنگ را ندارند. اما دسترس پذیرترین پاسخ به این سؤال، نظام آموزش و پرورش است. آموزش و پرورش بزرگترین نهاد آموزش فراگیر و رسمی است که کودکان را از پس از خردسالی تا آغاز جوانی در اختیار می‌گیرد و می‌تواند به آن‌ها آنچه می‌خواهد بیاموزاند. به عبارتی آموزش و پرورش می‌تواند فرهنگ نسل بعد را شکل دهد. چنانکه به عقیده جورج لوکاچ، آموزش و پرورش بزرگترین و قدرتمندترین نهاد تحت سلطه دولت‌هاست که می‌تواند ارزش‌ها و باور‌ها و خواست‌های دولت‌ها را به نسل‌های در حال شکل گرفتن بباوراند یا تحمیل کند.

تجربه عملی نشان می‌دهد تئوری جورج لوکاچ چندان درست از آب در نیامد. نگاهی به پهنا و عمق جامعه نشان می‌دهد که ارزش‌هایی مانند مهربانی، دوستی، سلامت نفس، اخلاق مداری، پرهیز از انواع انحراف و فساد، احترام به حقوق دیگران، قانع بودن به حق خود، رعایت حرمت بیت‌المال و… که در نظام آموزش و پرورش ما، به طور مستمر و پی‌درپی به نسل‌های دهه‌های پیش آموزانده شدند، اینک تا چه حد در جامعه غریب و مهجورند!

اما آیا دولت‌ها، به واقع هیچ راهی به درون فرهنگ و «فرهنگی کردن» الزامات و ضروریات جدید ندارند؟ طبعاً، به رغم همه ناکامی‌های موجود، یگانه راه فرهنگی کردن امور جدید، همان «آموزش» است. آموزش می‌تواند از مسیر نهاد‌های رسمی مانند آموزش و پرورش و دانشگاه باشد و می‌تواند با استفاده از ابزار‌های غیررسمی آموزش مانند رسانه‌های تصویری و صوتی و کاغذی و دیجیتال و مجازی و… باشد.

اما نباید فراموش کرد که یگانه پیش شرط گریز ناپذیر آموزش، «اقناع» است. چنانچه دانش آموز به اقناع نرسد هیچ «بایسته»‌ای را نمی‌توان به فرهنگ او واردکرد. اگر محصل ببیند که معلم او که درس اخلاق داده بود، در خیابان کاری دیگر می‌کند، هرگز آموزش او را نمی‌پذیرد. هر چند در امتحان جواب بدهد و نمره هم بگیرد. اگر دانش آموز ببیند آنکه کتاب درس او را تدوین کرده بود، یا آن مدیر آموزش و پرورش یا وزیر یا وکیل یا نماینده مجلس یا پلیس یا قاضی یا به قول حافظ زاهدان جلوه‌گر، درخلوت کاری دیگر می‌کنند و به آنچه به او گفته‌اند، باور ندارند، اصلاً چه توقعی است که بتوان برای آن طفل فرهنگی از جنس ادعای بی‌عمل ساخت؟

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین