با خروج یک جانبه آمریکا از برجام در می 2018، شاهد حمایت سیاسی جامعه جهانی از برجام بودیم و آمریکا در این میان به شدت تنها ماند و هیچ کدام از اقدامات و تلاشهای دو جانبه و بینالمللیاش برای از بین بردن برجام و کشاندن دوباره پای ایران به شورای امنیت سازمان ملل نیز به نتیجه نرسید.
با روی کار آمدن جو بایدن که با شعار بازگشت به برجام توانست صندلی ریاست جمهوری آمریکا را بدست آورد، امیدهایی برای احیای این توافق چند جانبه که از حمایت سیاسی بینالمللی به ویژه سه کشور اروپایی همپیمان آمریکا برخوردار بود، ایجاد شد اما بایدن برخلاف دیگر توافقها و معاهدات بینالمللی که فوری به آنها بازگشت، از بازگشت فوری و یک جانبه به برجام امتناع کرد.
چند ماهی طول کشید تا آنها برای مذاکرات احیای برجام اعلام آمادگی کنند و در نهایت در شش دور مذاکره مشخص شد این کشور حاضر نیست رفع تحریمها در چارچوب برجام را به نحوی که متضمن منفعت مطلوب و موثر اقتصادی ایران باشد، اجرا کند و اساسا در عمل همان خط و مشی دولت ترامپ یعنی فشار حداکثری و تحریمها درباره ایران و برجام دنبال شد. با این حال دولت بایدن در ویترین کارش سعی کرد از خود کشوری اهل تعامل و مذاکره به افکار عمومی نشان دهد و از موضعگیریهای سختگیرانه اجتناب کرد و سه کشور اروپایی را در این مسیر بیش از پیش با خود همراه ساخت و موضعگیریهای سخت را به آنها سپرد.
برخلاف سه سال پایانی دولت ترامپ، سه کشور اروپایی با همراهی و تشویق آمریکا و اسراییل از هر گونه فشار به ایران در مجامع بینالمللی استقبال و از صدور بیانیههای تند و قطعنامه در شورای حکام آژانس بینالمللی حمایت کردند. آمریکا با همراه کردن رافائل گروسی مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی توانست فشارهای بیشتری را از منظر فنی و حقوقی متوجه ایران کند و اتفاقا در این مسیر موفق هم بود. اخلال در مذاکرات فنی ایران و آژانس درباره برخی موضوعات پادمانی و تهدید ایران به خودداری از کاهش بیشتر همکاریهای فراپادمانی و برجامی از جمله اقداماتی بود که در این مدت کوتاه شاهد بودیم.
ایران در روند مذاکرات احیای برجام از ابتدا در دو جبهه مذاکرات فنی و سیاسی به بیان خواستهها و مطالباتش برای بازگشت به برجام ادامه داد و همواره بر رفع موثر و مطلوب تحریمها تاکید داشته است، اما آمریکا راضی نمیشد نسبت به رفع تحریمها به شکلی که تضمینکننده منفعت اقتصادی ایران باشد، اقدام کند. واقعیت این است، برجام با تحریمهایی که در دولت ترامپ به عناوین دیگری به جز هستهای اجرا و اعمال شد در عمل به گروگان گرفته شده است و تا وقتی این گرهها که علی الظاهر ربطی به برجام ندارند اما بر اجرای آن موثر هستند، از پای برجام باز نشود، اجرای آن برای ایران فایدهای در بر نخواهد داشت. علاوه بر این، تجربه تلخ و تکاندهنده خروج یک جانبه آمریکا از توافق هستهای موجب شده تا ایران با تدبیر و هوشمندی بیشتری نسبت به تعهدات طرف مقابل نگاه کند. ایران بر دریافت تضمینهای سیاسی و حتی قانونی یک جانبه از سوی آمریکا بیش از تضمین بینالمللی تاکید کرده اما آمریکاحاضر به ارایه این تضمینها نیست و از رفع تحریمهای غیرهستهای موثر بر برجام طفره میرود.
سیاست دولت بایدن به نوعی همان سیاست "هویج و چماق" است که از از سوی ترامپ سیاست "فشار حداکثری" و اعمال تحریمهای بیشتر نام گرفت. ترامپ در اجرای سیاست فشار حداکثری، بیش از پیش بر قدرت اول بودن آمریکا و امتیاز ندادن به کشورهای اروپایی تمرکز داشت، اما بایدن مسیر امتیاز دادن برای همراه کردن این کشورها با سیاستهایش را دنبال میکند، از این رو شاهد هستیم که هر روز بیشتر از قبل کشورهای اروپایی و دیگر متحدانش را با خود همسو می کند؛ اساسا جوسازی و جهت دادن به افکار و اذهان عمومی علیه کشور یا کشورهایی در راستای منافع ملی آمریکا از مهم ترین اقدامات آمریکا در پیشبرد منافع ملیاش بوده است. از این رو باید گفت، به همان نسبت که ترامپ نتوانست با همه قلدریاش و اعمال تحریمهای حداکثری علیه ایران بدون تکیه بر اقناع افکار عمومی بین المللی و همراهی جامعه جهانی، کاری از پیش ببرد و ریشه برجام را از اساس بزند، بایدن و تیم سیاست خارجیاش این توانایی و مهارت را دارند تا با همراه ساختن کشورهای اروپایی و جامعه جهانی، ایران را مقصر شکست احتمالی مذاکرات احیای برجام معرفی کند.
شاید هنوز حفظ برجام برای ایران و کشورهای باقی مانده در این توافق و حتی آمریکا به دلایل سیاسی، اقتصادی و بینالمللی منفعتهایی دارد و طرفها بخواهند چراغ خاموش این ماشین به راه خود ادامه دهد اما دولت و دستگاه سیاست خارجی باید به این نکته توجه کنند، هر چند بایدن خروج ترامپ از برجام را زیر سوال برده است اما سعی دارد آمریکا را از انزوا و بدنامی خروج یک جانبه از برجام خارج کند، از این رو تلاش دارد تا با مقصر معرفی کردن ایران در شکست مذاکرات احیای برجام بدنامی قبلی را پاک کند.
اگر دستگاه سیاست خارجی کشور به سیاست سکوت رسانهای خود و استفاده نکردن از دیپلماسی عمومی به نحو مطلوب ادامه دهد، در عمل فضا و شرایط را برای فشار بیشتر بر ایران و بازگردان قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران در چارچوب برجام با تحریک یکی از کشورهای اروپایی، فراهم میکند. در این شرایط که اروپا با آمریکا هر روز بیشتر و بیشتر همراه می شود، بایدن دیگر نیازی به بازگشت به برجام و استفاده از مکانیسم ماشه هم نخواهد داشت.