کد خبر: ۷۸۳۹۵۷
تاریخ انتشار : ۰۳ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۰:۰۹
کاهش ۴۴ درصدی داوطلبان گروه ریاضی کنکور طی ۱۰ سال اخیر

نخبه‌ها کجا می‌روند؟

هر ۴ گروه پاسخگو، بی‌ثباتی اقتصادی- اجتماعی کشور و ناامیدی از اصلاح امور کشور را دلیل اصلی تصمیم به مهاجرت عنوان کرده بودند، اما شیوه حکمرانی و مملکت‌داری، ناامیدی نسبت به آینده، امید به زندگی بهتر در خارج از کشور، آزادی‌های فردی و اجتماعی، کاهش ارزش پول ملی، درآمد پایین، آینده مبهم و عدم امکان برنامه‌ریزی بلندمدت، امکان شاد زندگی کردن و سلامت اخلاقی جامعه دلایل دیگری بود که پاسخگویان به عنوان عامل موثر در تصمیم به مهاجرت برشمرده بودند.
نخبه‌ها کجا می‌روند؟
آفتاب‌‌نیوز :

بررسی‌ها از تغییرات آماری تعداد داوطلبان کنکور ۱۴۰۱ در مقایسه با آزمون سراسری ۱۳۹۱ نشان داد که نوسانات منجر به افول چشم‌انداز اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور و بازار اشتغال ایران در این بازه زمانی ۱۰ ساله، بر انتخاب اولیه داوطلبان کنکور تاثیرگذار بوده است.

کاهش ۴۴ درصدی ورودی گروه ریاضی، افزایش ۱۳۸۳ درصدی ورودی گروه زبان

به گزارش اعتماد؛ طبق اعلام مراجع رسمی، سال ۱۳۹۱، مجموع داوطلبان کنکور یک میلیون و ۶۶ هزار و ۱۴۱ نفر بوده که در سال ۱۴۰۱، این عدد با رشد ۳۹.۶ درصدی، به یک میلیون و ۴۸۹ هزار و ۲۲۰ نفر افزایش یافته، اما تغییر نگران‌کننده در آزمون امسال، کاهش ۴۴ درصدی داوطلبان گروه ریاضی نسبت به آزمون سراسری سال ۱۳۹۱ است علاوه بر آنکه سال ۱۳۹۱، ۲۴.۳ درصد از کل داوطلبان، ورودی گروه ریاضی بوده‌اند که در آزمون سال جاری، این عدد به ۹.۷ درصد کاهش یافته است.

کاهش ۴۴ درصدی تعداد داوطلبان گروه ریاضی در آزمون سراسری امسال در حالی است که تعداد داوطلبان در گروه زبان‌های خارجی در کنکور ۱۴۰۱ نسبت به سال ۱۳۹۱، افزایش ۱۳۸۳.۸ درصدی، در گروه تجربی افزایش ۲۷.۷ درصدی، در گروه علوم انسانی افزایش ۲۶.۸ درصدی و در گروه هنر افزایش ۸۰۳.۶ درصدی دارد. داوطلبان شرکت‌کننده در گروه ریاضی، همان نخبگانی هستند که با ادامه تحصیل در رشته‌های علوم پایه، فنی و مهندسی، در توسعه پایدار کشور نقش‌آفرینی می‌کنند. به نظر می‌رسد بخشی از افزایش ۱۳۸۳ درصدی تعداد داوطلبان در گروه زبان‌های خارجی در آزمون سراسری امسال، سرریز همین نخبگان است که آخرین قدم‌ها را برای کوچ به دانشگاه‌های درجه یک جهان برمی‌دارند.

در حالی که یکی از عوامل موثر در افزایش داوطلبان گروه آزمایشی علوم انسانی، فراگیر شدن محرومیت آموزشی در نقاط کم‌برخوردار و توسعه‌نیافته و محدود شدن انتخاب دانش‌آموزان این مناطق به زیرگروه‌های دانشگاهی علوم انسانی است، افزایش سودآوری اشتغال به پزشکی، دندانپزشکی و پیراپزشکی در کشور و تسهیل جذب فارغ‌التحصیلان این رشته‌ها در بازار کار کشور‌های همسایه طی سال‌های اخیر نیز، می‌تواند از عوامل تاثیرگذار در تغییرات آماری این گروه‌های آزمایشی در آزمون سراسری امسال باشد.

نگاهی به آمار داوطلبان آزمون سراسری در سال‌های ۱۳۹۱ و ۱۴۰۱

آزمون سراسری ۱۴۰۱:
- تعداد کل داوطلبان: یک میلیون و ۴۸۹ هزار و ۲۲۰ نفر
- داوطلبان گروه ریاضی: ۱۴۵ هزار و ۶۱۵ نفر (۹.۷ درصد کل داوطلبان)
- داوطلبان گروه تجربی: ۵۷۴ هزار و ۷۵۱ نفر (۳۸.۵ درصد کل داوطلبان)
- داوطلبان گروه انسانی: ۴۱۲ هزار و ۵۲۵ نفر (۲۷.۷ درصد کل داوطلبان)
- داوطلبان گروه هنر: ۱۶۱ هزار و ۳۷۸ نفر (۱۰.۸ درصد کل داوطلبان)
- داوطلبان گروه زبان‌های خارجی: ۱۹۴ هزار و ۹۵۱ نفر (۱۳ درصد کل داوطلبان)
آزمون سراسری ۱۳۹۱:
- تعداد کل داوطلبان: یک میلیون و ۶۶ هزار و ۱۴۱ نفر
- داوطلبان گروه ریاضی: ۲۶۰ هزار و ۵۵ نفر (۲۴.۳ درصد کل داوطلبان)
- داوطلبان گروه تجربی: ۴۴۹ هزار و ۹۵۵ نفر (۴۲.۲ درصد کل داوطلبان)
- داوطلبان گروه انسانی: ۳۲۵ هزار و ۱۳۵ نفر (۳۰.۴ درصد کل داوطلبان)
- داوطلبان گروه هنر: ۱۷ هزار و ۸۵۸ نفر (۱.۶ درصدکل داوطلبان)
- داوطلبان گروه زبان‌های خارجی: ۱۳ هزار و ۱۳۸ نفر (۱.۲ درصد کل داوطلبان)

تغییرات در تعداد داوطلبان گروه‌های آزمون سراسری امسال، هیچ مشابهی طی سال‌های بعد از آزمون سراسری ۱۳۹۱ ندارد. کاهش داوطلبان گروه ریاضی در آزمون ۱۴۰۱، یک اتفاق بی‌سابقه در دهه اخیر بود و طی هفته‌های گذشته و پیش و پس از برگزاری کنکور سراسری، مسوولانی از وزارت علوم، سازمان سنجش آموزش کشور، وزارت آموزش و پرورش و نهاد‌های مرتبط با توسعه علمی کشور، بابت این کاهش ابراز نگرانی کردند. اما تغییرات عددی در باقی گروه‌های آزمون هم پیام‌های خاص و در جای خود؛ نگران‌کننده دارد.

صرف‌نظر از اینکه تعدادی از پذیرفته‌شدگان گروه تجربی هم می‌توانند در رشته‌های علوم پایه ادامه تحصیل بدهند، اما هدف‌گذاری داوطلبان گروه تجربی، معمولا رشته‌های پزشکی، دندانپزشکی و پیراپزشکی است؛ رشته‌هایی پولساز که آینده شغلی و مالی دانشجو را تضمین کرده و جایگاه اجتماعی او را هم به ردیف اول جدول قشر‌بندی کشور ارتقا می‌دهد. تغییر مسیر هدفگذاری جوانان ایران برای ورود به رشته‌های پولساز گروه پزشکی و دندانپزشکی و پیراپزشکی که الزاما لذت تمام و کمالی هم به دست نمی‌دهد، اما حداقل آینده مالی دانشجو را تضمین می‌کند، بلایی بوده که در همین بازه ۱۰ ساله، در همین کشور و با آموزه‌های همین نظام‌های آموزشی مشغول به تبدیل دانش‌آموزان به ربات‌های تست‌زن و در همین گودِ اشباع از چالش‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی بر سر سرمایه انسانی آمده است.

این نگرانی را می‌شود به تغییرات آماری باقی گروه‌های آزمایشی هم تسری داد؛ چرا تعداد داوطلبان گروه علوم انسانی، به فاصله ۱۰ سال ۲۶.۸ درصد افزایش دارد؟ طی ۱۰ سال گذشته چه سرفصل مهیج و جذابی به دروس گروه علوم انسانی دانشگاه‌ها اضافه شده یا کدام چالش‌های پیش روی بیان آزادانه و ابراز تفکر و انتشار عقاید رفع و حذف شده که تعداد مشتاقان این گروه درسی در آزمون سراسری امسال افزایش بالای ۲۶ درصد دارد؟ طبق بررسی‌های «اعتماد»، در مناطق محروم کشور، همچنان ضعف شدید امکانات تحصیلی و آموزشی برقرار است و دانش‌آموزان ساکن در این مناطق، از بدیهی‌ترین شرایط برابر برای ادامه تحصیلات عمومی محرومند.

شرایط برابر و رفاه آموزشی در ساده‌ترین معنا این است که چه در مراکز استان و چه در یک شهر کوچک و با جمعیت کمتر از ۲۰ هزار نفر، دبیرستانی با ۴ گروه آموزشی اصلی؛ ریاضی، تجربی، علوم انسانی و هنر، دایر باشد تا دانش‌آموز، از امکان انتخاب آزادانه رشته تحصیلی خود برخوردار شود. در بسیاری شهر‌های کوچک البته چنین شرایط برابری برقرار نیست، چون در بسیاری شهر‌های دور افتاده ایران، تنها امکان موجود، یک دبیرستان با رشته علوم انسانی است صرف‌نظر از اینکه در بسیاری از این شهر‌ها و مناطق دور افتاده، امکان ادامه تحصیل در مقطع دبیرستان، به دلیل دوری مسافت مدرسه از محل زندگی دانش‌آموزان، فقط برای پسران مهیاست و دختران همان شهر و روستا، ناخواسته و به دلیل نابرابری‌های آموزشی تحمیل‌شده از سوی وزارت آموزش و پرورش و سایر دستگاه‌هایی که موظف و مکلف به ایجاد شرایط برابر تحصیلی در تمام مناطق کشور بوده‌اند، از ادامه درس خواندن محروم می‌شوند.

کمبود معلم یا امتناع معلمان غیر بومی از انتقال خدمتی به مناطق محروم و دورافتاده و فاقد امکانات رفاهی هم، دلیل دیگری برای توسعه‌نیافتگی نظام آموزش عمومی در مناطق محروم است. در حالی که فاصله بسیار طولانی شهر‌ها و روستا‌ها در مناطق محروم، عامل موثر در محروم‌تر شدن این مناطق محسوب می‌شود، در روستا‌ها و شهر‌هایی که همگامی سوءمدیریت مدیران و دولت‌ها با تبعات خشکسالی، کشاورزی و دامداری منطقه را نابود کرده و خانواده‌های متمول و متمکن را به سراشیبی فقر سوق داده، اغلب اوقات، یارانه معیشتی، تنها منبع درآمد یک خانوار پرجمعیت روستایی یا یک شهر کوچک و دور افتاده است.

برای چنین خانواده‌ای که معمولا صدایش هم به گوش مسوولی نمی‌رسد، پرداخت هزینه خوابگاه شبانه‌روزی برای یک سال تحصیلی فرزندش یا پرداخت هزینه رفت و آمد روزانه او برای رسیدن به دبیرستانی مجهز در فاصله ۵۰ یا ۱۰۰ یا ۲۰۰ کیلومتر دورتر، در شرایطی که نان روزانه عائله هم به دشواری تامین می‌شود و هیچ امیدی به نان فردا هم نیست، به معنای فقیرتر شدن به قیمت تحصیل فرزند است. در چنین مناطقی، کودکانی که از سال‌های اولیه زندگی، درک دردناکی از فقر خانواده پیدا می‌کنند، در همدلی با رنج خانواده، به سادگی قید تحصیلات عالی را زده و به همان‌چه در دسترس هست؛ مدرسه‌ای با ۶ کلاس، دبیرستانی با یک رشته تحصیلی یا تحصیل از راه دور در معدود رشته‌هایی که هزینه‌بر نبوده و رایگان باشد، قناعت می‌کنند وگرنه، آتیه شان به شغل بی‌ثبات پدر و برادر گره می‌خورد و عمرشان در حسرت دکتر شدن و مهندس شدن تلف می‌شود.

کودک ساکن در مناطق محروم، اگر انقدر خوشبخت باشد که به دبیرستان برسد و دیپلم بگیرد و به فکر شرکت در کنکور بیفتد، مقدورات محل زندگی خود را در یک کفه می‌گذارد و دورنمای خوش، اما بعید تحصیل در رشته‌های فنی، مهندسی، پزشکی، پیراپزشکی، هنر و حتی زبان‌های خارجی که در زمره تحصیلات عالی گرانقیمت به شمار می‌آیند را هم در کفه دیگر.

برای اغلب کودکان ساکن در مناطق محروم، به دلیل نابرابری آموزشی که مثل یک بیماری مزمن، به درد پایدار این مناطق تبدیل شده، تحصیل در رشته علوم انسانی این مزیت را دارد که بعد از فارغ‌التحصیلی، به دنبال بازار اشتغال خرد، اما همیشه موجودی بگردند و با فاصله‌ای دور از رویاپردازی‌های پرهزینه، در دوایر دولتی یا در تدریس پاره وقت مشغول به کار شوند یا اینکه تن به «بیکاری کاذب» داده و در حرفه‌ای بی‌تناسب با رشته تحصیلی خود درآمدزایی کنند که از این نمونه را امروز میان مرزنشینان به فراوانی می‌توان پیدا کرد؛ فارغ‌التحصیل رشته ادبیات که به بنکداری مشغول است، فارغ‌التحصیل رشته حسابداری که به جوشکاری مشغول است و.

هر ساله و بعد از اعلام نتایج آزمون سراسری، یک نمایش تبلیغاتی از تمجید و تقدیر از رتبه‌های تک‌رقمی کنکورِ ساکن در مناطق محروم برگزار می‌شود تا کم‌کاری‌های دولت‌ها در ایجاد شرایط و امکانات برابر تحصیلی، پشت پرده شعار تکراری «خواستن و توانستن» پنهان شود.

اخیرا مسوولان وزارت آموزش و پرورش اعلام کردند که برای سال تحصیلی جدید، مدارس «کانکسی» با جمعیت دانش‌آموزی بالای ۱۰ نفر جمع خواهد شد. مدارس کانکسی، از آبرومندانه‌ترین‌ها در مناطق محروم است که البته تصور عمومی بر این بود که نسل همین قوطی‌های فلزی ملقب به «مدرسه» که در تابستان نقش کوره و در زمستان نقش یخچال را برای دانش‌آموزان مناطق محروم ایفا می‌کند هم، سال‌ها قبل منقرض شده است. هنوز مدرسه خشت و گلی در کشور داریم و هنوز کلاس سنگی در کشور داریم؛ کلاسی که دیوارهایش، از چیدن سنگ روی سنگ بالا آمده و دوام این دیوارها، به هیچ ملاطی بند نیست.

هنوز کودکان عشایر در مناطق کوهپایه‌ای و صعب‌العبوری همچون شمال خوزستان، برای رسیدن به تنها کلاس درس در منطقه، از فراز دره‌هایی می‌گذرند که چشم‌انداز مرگ دارد یا به دل رودخانه‌هایی می‌زنند که اگر لحظه‌ای، طناب دستباف بسته شده به کمر درختان دو سمت رودخانه، از دست‌های کوچکشان رها شود، معلوم نیست جنازه‌شان کی و در کدام نقطه از آب بیرون کشیده خواهد شد.

شیوع «کرونا» در ایران، بهترین آزمون برای محک پایبندی مدیران نظام آموزشی به تکلیف توسعه امکانات برابر بود که البته نتیجه هم تاسف‌بار بود وقتی اعلام شد حدود ۵ میلیون دانش‌آموز، از داشتن گوشی تلفن همراه هوشمند و در واقع، از ادامه

تحصیل از طریق فضای مجازی محروم هستند. محدود بودن اعتبارات آموزشی و تحصیلی برخلاف تمام شعار‌های خوش رنگی که طی این سال‌ها درباره لزوم سرمایه‌گذاری برای نسل آینده کشور سر داده شده، به گونه‌ای مانع‌تراشی می‌کند که حتی دانش‌آموزان تحت پوشش نهاد‌های حمایتی هم از امکان انتخاب آزادانه رشته تحصیلی دانشگاهی برخوردار نیستند.

از آنجا که در نهاد‌های حمایتی، تلاش بر این است که توزیع اعتبارات تحصیلی، قطره‌چکانی، اما برای جمعیت وسیعی از دانش‌آموزان تحت پوشش باشد، اکراه مسوولان نهاد‌های حمایتی به تامین شهریه رشته‌های گران‌قیمت و پرخرج، قطع پرداخت شهریه دانشجویان، مشروط کردن پرداخت شهریه‌ها به کاهش خدمات حمایتی مددجو و در نهایت، القای فراهم نبودن بازار کار برای رشته‌هایی غیر از علوم انسانی، چاره‌ای جز این پیش روی دانش‌آموزان تحت پوشش حامیان دولتی نمی‌گذارد که به تحصیل در رشته‌های علوم انسانی که فعلا، کم خرج‌ترین رشته‌های تحصیلی در آموزش عالی هستند قانع باشند.

نخبه‌ها کجا می‌روند؟
رصدخانه مهاجرت ایران، شهریور ۱۴۰۰، نتایج یکی از طرح‌های پژوهشی خود را منتشر کرد. این پژوهش طی ماه‌های بهمن ۱۳۹۹ تا خرداد ۱۴۰۰ - ماه‌های پایانی فعالیت دولت دوازدهم - در میان ۴ گروه از دانش‌آموختگان دانشگاهی- دانشجویان و فارغ‌التحصیلان، پزشکان و پرستاران، استادان دانشگاه، محققان و پژوهشگران و فعالان کسب و کار‌های نو (استارت‌آپ‌ها) و با هدف بررسی چرایی تصمیم به مهاجرت در میان جمعیت تحصیلکرده کشور انجام شد.

حجم کلی جمعیت پاسخگویان ۲۷۷۶ نفر بود در حالی که بیشترین تعداد پاسخگویان از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاه (۲۰۶۵ نفر) و در گروه سنی ۲۰ تا ۳۰ سال و مجرد بودند. به استناد نتایج این پژوهش، ۴۰ درصد دانشجویان، ۲۵ درصد پزشکان و پرستاران، ۵۳ درصد استادان، محققان و پژوهشگران و ۴۳ درصد فعالان استارت‌آپ‌ها مایل به مهاجرت بودند.

۷۱ درصد پزشکان و پرستاران، ۵۸ درصد دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاه، ۵۹ درصد استادان، محققان و پژوهشگران و ۲۳ درصد فعالان استارت آپ ها، شرایط کلی کشور را در تصمیم به مهاجرت موثر می‌دانستند. ۷۳ درصد پزشکان و پرستاران، ۵۹ درصد دانشجویان و فارغ‌التحصیلان، ۶۹ درصد استادان دانشگاه، محققان و پژوهشگران و ۵۹ درصد فعالان استارت‌آپ‌ها اثرات اقتصادی ناشی از تورم را علت تصمیم به مهاجرت اعلام کرده بودند.

هر ۴ گروه پاسخگو، بی‌ثباتی اقتصادی- اجتماعی کشور و ناامیدی از اصلاح امور کشور را دلیل اصلی تصمیم به مهاجرت عنوان کرده بودند، اما شیوه حکمرانی و مملکت‌داری، ناامیدی نسبت به آینده، امید به زندگی بهتر در خارج از کشور، آزادی‌های فردی و اجتماعی، کاهش ارزش پول ملی، درآمد پایین، آینده مبهم و عدم امکان برنامه‌ریزی بلندمدت، امکان شاد زندگی کردن و سلامت اخلاقی جامعه دلایل دیگری بود که پاسخگویان به عنوان عامل موثر در تصمیم به مهاجرت برشمرده بودند.

کمتر از ۲۵ درصد پاسخگویان تصمیم به ماندن در کشور داشتند و کمتر از ۱۳ درصد پاسخگویان مایل به بازگشت به وطن بودند در حالی که ۲۳ الی ۵۵ درصد پاسخ‌دهندگان از تصمیم به مهاجرت دایم به کشور مقصد می‌گفتند. در این پژوهش، از پاسخ‌دهندگان پرسیده شد «تصور شما از آینده کشور چیست؟» ۵۸ درصد پزشکان و پرستاران و ۴۶ درصد دانشجویان و فارغ‌التحصیلان، آینده کشور را بسیار بد پیش‌بینی کرده بودند.

اگر بیکار نبودند
طبق گزارش مرکز آمار ایران، سال ۱۴۰۰، از مجموع ۲ میلیون و ۲۹۱ هزار و ۶۰۴ بیکار در کشور، ۴۰.۳ درصد، فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها بوده‌اند. طبق این گزارش، در بهار ۱۴۰۰، تعداد مردان بیکار فارغ‌التحصیل دانشگاه‌ها، ۴۴۹ هزار و ۴۱۲ نفر بوده که در بهار امسال، تعداد بیکاران در این گروه جنسیتی به ۴۵۷ هزار و ۶۳۱ نفر افزایش یافته است. همچنین در فصل بهار ۱۴۰۰، تعداد زنان بیکار فارغ‌التحصیل دانشگاهی، ۴۷۴ هزار و ۹۸۲ نفر بوده که در بهار امسال، تعداد بیکاران در این گروه جنسیتی به ۴۹۴ هزار و ۸۹ نفر افزایش یافته است.

هفته گذشته، اردوان ارژنگ؛ معاون امور دانشجویان وزارت علوم، در گفتگو با خبرگزاری ایلنا گفت که حدود ۸ سال قبل (سال‌های ۱۳۹۲ یا ۱۳۹۳) سالانه حدود ۶۰۰ الی هزار نفر از دانشجویان ایرانی را که در کشور‌های خارج مشغول تحصیل یا ساکن بودند، درخواست بازگشت به ایران می‌فرستادند و حالا تعداد کل دانشجویان ایرانی متقاضی بازگشت به ایران به ۱۰۰ نفر در سال هم نمی‌رسد.

ارژنگ در حالی این خبر را اعلام کرد که امسال، چند روز بعد از برگزاری آزمون سراسری، معاون وزیر علوم، ضمن ابراز نگرانی از خالی ماندن ۷۰۰ هزار صندلی در دانشگاه‌ها در سال تحصیلی ۱۴۰۰ به دلیل کاهش ورودی‌ها گفته بود: «در علوم پایه در بهترین دانشگاه با بهترین تجهیزات اصلا متقاضی نداریم و تعداد اعضای هیات علمی آن از تعداد دانشجویان بیشتر است.»

خالی ماندن صندلی‌های دانشگاه‌ها در حالی به یک بحران برای نظام آموزشی کشور تبدیل شده که در فاصله سال‌های ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۶، تعداد دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی وابسته به وزارت علوم، دانشگاه آزاد اسلامی و دانشگاه جامع علمی کاربردی، ۴۰ الی ۷۰ درصد و همچنین جمعیت دانشجویان در این بازه ده ساله حدود ۳۰ درصد افزایش یافته است.

حامد کمالی، پژوهشگر مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور در مطالعه‌ای که نتایج آن در نسخه ۱۴۰۱ نشریه سیاست علم و فناوری منتشر شده، در تحلیل خالی ماندن صندلی‌های دانشگاه‌ها با استناد به نظرات استادان و محققان و صاحب‌نظران دانشگاهی، نوشته که مداخله دولت در آموزش عالی و تبدیل آموزش عالی به ابزاری برای توسعه جامعه در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، عدالت‌خواهانه و... از جمله دلایل موثر در خالی ماندن صندلی‌های دانشگاه‌هاست چرا که بهره‌برداری‌های سیاسیون از بحث عرضه آموزش عالی و توسعه کمی آموزش عالی به نام عدالت و به کام سیاست و در مجموع، اقدامات انجام‌شده برای افزایش ظرفیت دانشگاه‌ها، رفتار‌های پوپولیستی بوده با این هدف که به مردم گفته شود که «ما برای هر فردی یک صندلی در دانشگاه قرار داده‌ایم!»

صاحب‌نظران همچنین در این مطالعه به کمالی گفته‌اند که ارجحیت [..]مطرح در اسناد و قوانین دولتی بر جریان علم‌ورزی و نقادی، علم‌گریزی را دامن زده و به ایجاد منطق سرمایه‌داری، ابتذال اقتصادی و کسب منافع مادی در عرضه و تخصیص ظرفیت پذیرش دانشجو، ایجاد تعارض منافع و ارجحیت منافع شخصی بر منافع محلی و ملی و پارتی‌بازی منجر شده که این مجموعه عوامل هم در روگردانی جمعیت جوان کشور از ورود به دانشگاه‌ها موثر بوده است.

کهنه بودن نظام آموزشی از دیگر دلایلی بوده که صاحب‌نظران در این مطالعه به عنوان عامل موثر در خالی ماندن ظرفیت پذیرش دانشجو مورد اشاره قرار داده و تاکید کرده‌اند: «آموزش عالی در ایران سنتی است و دانشگاه نتوانسته خودش را با وضعیت موجود وفق دهد. صندلی‌های خالی نشان‌دهنده این است که محتوای ارایه‌شده در دانشگاه‌ها نتوانسته ذایقه مردم را جلب کند و افت شدید شاخص‌های کیفی این نظام آموزشی باعث شده که تعداد صندلی‌های خالی دانشگاه‌ها روزبه‌روز بیشتر شود.»

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین