سیمین سه سال قبل با مهران ازدواج کرد. او فکر میکرد زندگی خوبی خواهند داشت و تصور نمیکرد روزی مجبور به شکایت شود و زندگیای که با عشق شروع شده خراب شود. سیمین مدعی است شوهرش به او خیانت کرده و با زنی وارد رابطه شده است. سیمین از زندگیاش برای اعتمادآنلاین میگوید.
*چرا از شوهرت شکایت کردی
چارهای برایم نگذاشته بود. به او گفتم نباید به من خیانت کند اما او انکار کرد و بعد هم به کارهایش ادامه داد.
*چطور متوجه شدی همسرت خیانت کرده است؟
مدتها بود متوجه رفتارهایش شده بودم ولی هر چه میگفتم زیر بار نمیرفت تا اینکه تلفن آن زن را پیدا کردم.
*با آن زن صحبت کردی؟
بله صحبت کردم. او خیلی با من بدرفتاری کرد و گفت حق ندارم به او زنگ بزنم.
*همسرت چطور با او آشنا شده بود؟
آنها در یک جا کار میکردند. چند باری متوجه شدم نیمهشب همسرم چت میکند و بعد متوجه شدم با کسی ارتباط دارد. یک روز آنها را در خانه دیدم و...
*شما از همسرت و آن زن به اتهام زنا شکایت کردهای اما هنوز درخواست طلاق نکردهای، چرا؟
بعد از اینکه حکم دادگاه آمد درخواست طلاق میکنم، البته حالا هم مهریهام را به اجرا گذاشتهام. حق من نبود که اینطور با من رفتار شود.
*با همسرت چطور آشنا شدی؟
ما فامیل بودیم. با هم ارتباط خانوادگی داشتیم، وقتی من ۱۷ ساله بودم به خواستگاریام آمدند و بعد هم عقد کردیم.
*خانوادهات میدانند چه شده است؟
بله میدانند. من همان ابتدا به پدرم گفتم اما حرفم را قبول نکرد. میگفت تو زن هستی و حسادت میکنی، اما وقتی شماره تلفن آن زن را گرفتم و بعد هم مچ شوهرم را گرفتم حرفم را باور کردند.
*شما چند سال است ازدواج کردهاید، بچه هم دارید؟
نه بچه نداریم و این بهترین اتفاق است چون راحتتر از هم جدا میشویم.
*به بخشیدن شوهرت فکر کردهای؟
من او را نمیبخشم چون اشتباه نکرد، دروغ گفت. او من را دوست ندارد. من تحقیر شدم و او را نمیبخشم.
*وضعیت زندگیات چطور است، کار میکنی؟
من کار نمیکنم. دیپلم دارم و دانشگاه نرفتهام. حالا هم در خانه پدرم زندگی میکنم. مهریهام را که گرفتم درخواست طلاق میکنم. چون شوهرم در چشمان من نگاه کرد و گفت من را دوست ندارد.