همین حاشیهها سبب شد کاربران فضای مجازی از مسئولان ناشناخته این نهاد، درباره مکانیزم حضور تابلوهایی از سهراب سپهری، نحوه قیمتگذاری میلیاردی بر آثار تازهکاران، خریداران و درصدی که به فروشندگان اختصاص پیدا میکند، سؤال کنند.
به گزارش فراز، سؤالهایی که البته همچنان از سوی مسئولان مربوطه هنرهای تجسمی بیپاسخ مانده است. اما اگر به بیان سادهتر بخواهیم این روند را شرح دهیم، ماجرا از این قرار است که برای مثال یک مجموعهدار که اتفاقا نمیخواهد اثرش به فروش برود، تنها برای افزایش و ایجاد حباب قیمتی، اثری را مطرح و بعد در امتداد آن بازی را آغاز می کند.
به این صورت که به مجموعهداران دیگر میگوید، اثر مطرح شده بسیار مهم است و باید رویش سرمایهگذاری شود چراکه در سالهای آتی، ارزش چندبرابری پیدا میکند! در این میان ممکن است یک جدال نمایشی هم راه افتاده و قیمت اثر رفته رفته بالا برود. اما در نهایت مجموعهدار اصلی خودش اثر خودش را میخرد! با همین بازی، یک اثر از سهراب که ۵۰۰ میلیون تومان قیمتگذاری شده بود، ناگهان ٣ میلیارد تومان به فروش رفت. در واقع فروشی شکل نگرفت بلکه حبابی ایجاد شد تا قیمت آثار سهراب در سرتاسر دنیا افزایش پیدا کند و همین اتفاق هم افتاد. این قیمتهای بالا کم کم چشمها را خیره و توجه سرمایهداران را به خود جلب کرد و البته اذهان عمومی را نیز به دیدن این ارقام نجومی در اخبار، عادت داد!
اکثر خریداران که عمدتا ناشناساند، پایه ثابت این سبک از مزایدهها هستند و احتمالا در طول این شانزده دوره توانستهاند رفته رفته به جرگه مجموعهداران بزرگ آثار هنری در ایران بپیوندند. در تمام دوران این حراج اما، جز چند مرتبهای که مشخص شد یک نهاد خصوصی و یا چند سلبریتی، فلان اثر را خریداری کردهاند، تقریبا اکثر خریدارها ناشناس باقی ماندهاند.
البته باید گفت که این ناشناس ماندن هویت خریداران و مالکان، قانونی است که در سراسر دنیا و در راستای امنیت سرمایهگذاری اجرا میشود و امری طبیعی است. اما معضل اینجاست که در هیچ کجای دنیا، مالک روی اثر خودش چکش نمیزند! حتی اگر متوجه این بازی پشت پرده شوند، با فرد خاطی به خاطر تبانی برای ایجاد حباب قیمتی برخورد شدید میکنند کمااینکه با تیم سمیع آذر در حراج کریستیز لندن این برخورد صورت گرفت و بخاطر تبانی برای فروش، این فرد از حراج اخراج و حتی در حراج دوبی هم فعالیت او را محدود کردند و به همین راحتی قیمت آثار ایرانی در بازار دوبی سقوط کرد.
در حراج تهران اما این بیقانونی کماکان جولان میدهد. به این صورت که عمدتا آثاری که با قیمتهای عجیب و غریب به فروش میروند، در واقع به فروش نمیروند بلکه توسط مالک اصلی خریداری شده، تا حباب قیمتی ایجاد و قیمت اثر را برای حراجهای دیگر و سالهای بعد بالا ببرند. به طور کلی نام چند مجموعهدار بزرگ از جمله عباس ایروانی (هلدینگ عظام)، حمیدرضا هاشمنیا (سامسونگ)، اخوان (گروه صنعتی اخوانجم)، امیرمحمد تقی گنجی (مهرام)، گرامی (چای گلستان)، بهبهانی (پورشه) دانیالزاده (فولاد) در حوزه تجسمی و بخصوص حراج تهران پرتکرار است. نامهایی که در آن واحد ممکن است هم مالک باشند و هم خریدار!
۷۸ میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان؛ این رقمی است که در شانزدهمین دوره حراج تهران پای معامله تابلوهایی پرداخت شد که نه با ملاکها و معیارهای هنری، بلکه با شیوه معروف به «اقتصاد سفتهای» قیمتگذاری شدند؛ قیمت گذاریهایی که به نظر می رسد نه با ارزشگذاری منتقدان و کارشناسان نقاشی، بلکه با کلکل سرمایهداران تعیین میشود!
براساس فهرست شانزدهمین دوره حراج تهران، ۱۸ اثر با کمینه و بیشینه بالای یک میلیارد تومان قیمتگذاری شدند که آثار منصور قندریز (بدون عنوان) با ۶ تا ۷ میلیارد تومان، رضا درخشانی با عنوان شکار سیمرغ با ۶ تا ۷ میلیارد تومان، فریده لاشایی با عنوان خرگوشها، مقدمهای بر آلیس در سرزمین عجایب با ۴ تا ۵ میلیارد تومان و کوروش شیشهگران (اثر بدون عنوان) با ۴ تا ۵ میلیارد تومان بالاترین تخمین قیمت را به خود اختصاص داده بودند که در نهایت اثر رضا درخشانی با نام شکار سیمرغ با قیمت ۸ میلیارد تومان، اذهان را متعجب کرد!