مرد ثروتمند که با همدستی پنج فرد تحصیلکرده برای پس گرفتن طلب میلیاردیاش باعث مرگ جوانی شده است در دادگاه کیفری استان تهران به همراه همدستانش محاکمه شد.
متهم برای گرفتن طلب ۲۴ میلیارد تومانیاش از یک وکیل، دو پرستار و یک مامور نیروی انتظامی و برادرش کمک گرفت و سرانجام باعث مرگ مردی جوان شد.
کشف جسد مرد جوان
دو سال قبل اهالی منطقهای در تهران به پلیس گزارش دادند از خانه یکی از همسایهها بوی تعفن میآید. زمانی که ماموران به محل رفتند و در خانه را باز کردند با جسد مرد جوانی به نام بهنام روبهرو شدند.
همسایههای بهنام به ماموران گفتند این مرد جوان تنها در خانه زندگی میکرد و دو روز خبری از او نبوده است و آنها با بوی تعفن متوجه شدند اتفاقی افتاده است. آنها همچنین گفتند هیچ رفتوآمد مشکوکی آن اطراف ندیدند.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی تحقیقات ماموران آغاز شد. در ابتدا هیچ سرنخی وجود نداشت تا اینکه گزارش تیم بررسی صحنه جرم به کارآگاهان داده شد و آنها متوجه شدند تلفن همراه و یک لپتاپ از خانه مقتول سرقت شده و آثار درگیری نیز در خانه وجود داشته است. همچنین مشخص شد یک بشقاب حلوا که روی میز دست نخورده بوده احتمالاً توسط کسانی که قصد ورود به خانه مقتول را داشتهاند آورده شده است.
در ادامه پزشکی قانونی اعلام کرد مقتول بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن جانش را از دست داده و شکستگی در ترقوه و تیروئید وجود دارد و آثار کبودی در قسمتهای دیگر بدن دیده میشود. همچنین آثار جوهر روی دست مقتول وجود داشت و ماموران متوجه شدند عاملان قتل احتمالا برای گرفتن مدرکی به خانه مقتول رفته و بنابراین با او آشنا بودند.
ردزنی خانم وکیل
وقتی پلیس اطراف خانه بهنام را مورد بررسی قرار داد و فیلم دوربینهای مداربسته را بازبینی کرد متوجه شد زمان حادثه سمندی چند خیابان آنطرفتر از خانه مقتول پارک بوده و زنی به همراه سه مرد از سمند پیاده شده و مسیر را طی کرده و وارد خانه بهنام شدهاست. چند دقیقه بعد این زن به همراه سه مرد هراسان از خانه خارج شده، مسیر را برگشته و سوار ماشین سمند شده و رفته بودند.
پلاک ماشین مخدوش و مشخص بود متهمان کاملاً برنامهریزی شده عمل کردهاند. همچنین چهار متهم روی صورت ماسک زده و زن برای پنهان کردن هیکلش چادر سر کرده بود، اما هنگام سوار شدن به ماشین چادر را برداشته بود و همین چند ثانیه باعث شد تا عکسی از او برای ماموران فراهم شود.
وقتی ماموران پلاک خودرو را بررسی کردند متوجه شدند فردی که این کار را کرده کاملاً حرفهای و آگاه به ترفندهای ماموران بوده است، اما در نهایت پلیس موفق شد پلاک اصلی را به دست آورد و از این طریق فریبا شناسایی و بازداشت شد. او در اعترافاتش به پلیس گفت بهنام به قتل رسید چون فردی که از او طلبکار بود قصد داشت مدارکی علیه او جمعآوری کند و بتواند اموالش را پس بگیرد.
با اعتراف این زن وکیل، ماموران دو پرستار بخش مراقبتهای ویژه یکی از بیمارستانهای معروف تهران و یک مامور نیروی انتظامی را که پلاک را مخدوش کرده بود، طلبکار اصلی و برادرش را شناسایی و بازداشت کردند.
زن وکیل در ادامه تحقیقات گفت: مدتی قبل مرد پولداری به نام داریوش که تاجر بود سراغم آمد و گفت مدتی قبل مبلغ ۲۴ میلیارد تومان را به مردی به نام بهنام داده تا برایش در زمینه تجهیزات پزشکی سرمایهگذاری کند؛ اما او پولش را پس نداده و هیچ مدرکی نیر علیه وی ندارد. او از من خواست تا همراه برادرش داوود و دو پرستار بیمارستان به نامهای نوید و حمید به خانه بهنام برویم و به زور از او سفته بگیریم. ما به آنجا رفتیم اما بهنام تقلا کرد و داوود و نوید دست و دهان او را بستند که موجب مرگش شد.
با اعتراف متهمان مشخص شد عامل قتل برادر مرد طلبکار و یکی از پرستاران بودند. به این ترتیب کیفرخواست علیه متهمان صادر و دو متهم ردیف اول و دوم به مشارکت در قتل متهم شدند و برای متهمان دیگر معاونت در قتل و برای مامور نیروی انتظامی به اتهام مخدوش کردن پلاک خودرو جهت اختفای ادله جرم درخواست مجازات شده و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
جلسه محاکمه
در جلسه رسیدگی به این پرونده ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. نماینده دادستان در دفاع از کیفرخواست گفت: داریوش ۶ میلیارد تومان پول نقد و ۲۴ میلیارد تومان چک به بهنام داده بود تا کالا وارد کنند. به گفته داریوش، چون بهنام تجهیزات را وارد نکرده و داریوش هم مدرکی نداشته که این مبلغ پول را به بهنام داده است با همدستانش نقشهای طراحی کرد تا وارد خانه او شود و به زور سفته بگیرد. روز حادثه داوود برادر داریوش و نوید پرستار بخش مراقبتهای ویژه به همراه حمید دیگر پرستار بخش مراقبتهای ویژه و فریبا وارد خانه بهنام میشوند. آنها با بستن دستهای بهنام سعی میکنند او را وادار کنند سفته را انگشت بزند اما چون مقتول تقلا میکند او را به قتل رسانده و تلفن همراه و لپتاپش را به سرقت میبرند. با مشخص شدن ماجرا و به دست آمدن همه ابعاد آن و با توجه به بازداشت سایر متهمان و مشخص شدن میزان جرم هر کدام از آنها کیفرخواست علیه آنها صادر شد و به عنوان نماینده دادستان درخواست مجازات دارم.
در ادامه مادر مقتول در جایگاه قرار گرفت و درخواست قصاص کرد. او گفت: من دو فرزند داشتم. یکی را اینها پرپر کردند و حالا فقط یک دختر دارم. درخواستی به جز قصاص ندارم، تفاضل دیه را میدهم و به هیچ وجه گذشت نمیکنم.
در ادامه متهم ردیف اول در جایگاه قرار گرفت. او اتهام قتل عمدی را قبول نکرد و گفت: برادرم مدتی قبل در بیمارستان با بهنام که مرد پولداری بود آشنا شد. بهنام با حرفهایش برادرم را فریب داد و داریوش مبلغ ۲۴ میلیارد تومان پول به او پرداخت. برادرم ۶ میلیارد را نقدی و باقی را چک به او داد. بهنام قرار بود در زمینه واردات برای برادرم سرمایهگذاری کند و سود خوبی به او بدهد؛ اما به قولش عمل نکرد. او پول برادرم را پس نمیداد. برادرم هم مدرکی علیه او نداشت. به همین خاطر ما تصمیم گرفتیم به خانه او برویم و مدرکی از او بگیریم تا بتوانیم پول برادرم را پس بگیریم. من و برادرم به همراه نوید و حمید و فریبا که وکیل بود، مقابل خانه بهنام رفتیم. فریبا طبق نقشه سینی حلوایی در دست گرفت و به بهانه نذری حلوا مقابل خانه بهنام رفت. به محض اینکه بهنام در را باز کرد همگی وارد شدیم. ما با خودمان سفته برده بودیم تا بهنام آنها را امضا کند؛ اما او تقلا کرد و همین تقلا موجب مرگش شد.
وی ادامه داد: باور کنید من انگیزهای برای قتل نداشتم و اتهام قتل را نیز قبول ندارم. به محض ورود ما به خانه بهنام، او سر و صدا کرد و فریاد کشید. ما میترسیدیم همسایهها سر برسند. به همین خاطر من و نوید دست و دهانش را با شال بستیم تا سفتهها را امضا کند؛ اما من یک مرتبه متوجه شدم دستهای او شل شده است. وقتی او را روی تخت خواباندم متوجه شدم نفس نمیکشد. همان موقع نوید شروع به تنفس مصنوعی کرد. من هم شالی را که دور دهانش بود باز کردم و دور گردنش انداختم. حالا نمیدانم چطور پزشکی قانونی علت مرگ را فشار بر عناصر حیاتی گردن اعلام کرده است. ما هیچ فشاری به گردن او وارد نکردیم. نوید ماساژ قلبی داد و اگر دندهها و یا استخوان او شکسته به خاطر عملیات احیاست. ما وقتی متوجه شدیم او مرده خانه را ترک کردیم. من هم موبایل و لپتاپ او را با خودم بیرون آوردم و در رودخانه انداختم.
وقتی نوید روبهروی قضات ایستاد اظهارات همدستش را تایید کرد و گفت: وقتی متوجه شدیم بهنام نفس نمیکشد بلافاصله عملیات احیا را شروع کردم اما بیفایده بود. ما به قصد قتل به آنجا نرفته بودیم.
داریوش نیز منکر اتهام معاونت در قتل شد. وی گفت: قبول دارم از برادرم و دو پرستار خواستم تا برای گرفتن سفتهها به من کمک کنند و به خانه بهنام بیایند اما ما تصمیمی برای قتل نداشتیم. چون من مدرکی نداشتم تا بتوانم برای پس گرفتن پولم اقدام کنم، سراغ فریبا که وکیل بود رفتم. او گفت چون مدرکی ندارم بهتر است برای پس گرفتن طلبم متوسل به زور شویم. به پیشنهاد او به خانه بهنام رفتیم.
سپس فریبا اظهارات داریوش را رد کرد و گفت من چنین پیشنهادی ندادم. من وکیل هستم و میدانم چنین کاری چه عواقبی دارد.
مامور متهم نیز منکر اتهام اخفای ادله جرم شد و گفت: من نمیدانستم چه اتفاقی افتاده و متهمان واقعیت را به من نگفتند.
با طولانی شدن جلسه دادگاه ادامه رسیدگی به بعد موکول شد.