سرانجام پس از ۹ روز انتظار ایالات متحده چهارشنبه هفته گذشته جواب خود را به پاسخ مکتوب ایران درباره متن پیشنویس اتحادیه اروپا برای احیای برجام ارائه داد. اگرچه تاکنون هیچ رسانه داخلی، منطقهای و بینالمللی جزئیاتی از این جواب آمریکا ارائه نداده است، اما برخی رسانهها از نپذیرفتن کل درخواستهای تهران یا بخشی از آن از سوی دولت بایدن سخن گفتهاند.
در ادامه گفتگوی با ابوالقاسم دلفی سفیر پیشین ایران در صربستان، فرانسه، بلژیک، کلمبیا و شیلی را در اینباره میخوانید.
بعد از اقدام دولت رئیسی در ارسال پاسخ مکتوب خود به متن پیشنویس جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در ۱۵ آگوست/۲۴ مرداد به نظر میرسید فضا برای احیای برجام مساعد است. حال بعد از توقفی ۹روزه آمریکا هم پاسخ خود را به جوابیه ایران داد. هرچند از جزئیات پاسخ ایالات متحده خبری در دست نیست، اما در مجموع اخبار واصله، واشنگتن نه مخالفت قاطعی نشان داده و نه بله محکمی به درخواستهای تهران داده است؛ بنابراین فضای مذاکرات دوباره به نقطه ابهام بازگشته است. از نگاه شما اساسا دلیل یا دلایل این وضعیت مبهم برای مذاکرات چیست؟ چرا هر بار که زمزمه احیای برجام و حصول توافق به گوش میرسد، شاهد یک کلاف سردرگم و بنبست در مسیر گفتوگوها هستیم؟
این مسئله ناشی از دو دلیل عمده است؛ اول نبود یک اراده جدی و محکم برای احیای برجام و حصول توافق بهویژه در ایران. البته همین نکته درباره آمریکا هم صدق میکند؛ چراکه بایدن هم توان و اراده لازم برای تقابل با جریان مخالف توافق و جریان ضدبرجامی با محوریت اسرائیل و حزب جمهوریخواه را آن هم در آستانه انتخابات کنست و انتخابات میاندورهای کنگره ندارد. به همین دلیل چون اراده و تمایل جدی در تهران و واشنگتن برای حصول هرچه زودتر توافق مشاهده نمیشود، ما شاهد این وضعت مبهم و فرسایشی در مذاکرات هستیم.
اما برخلاف این دو بازیگر (ایران و آمریکا)، باید گفت سه کشور اروپایی عضو برجام و نیز اتحادیه اروپا به دلایل مختلف تمایل و ارادهای جدی برای به نتیجه رساندن مذاکرات، حصول توافق و احیای برجام دارند. مشکل دوم و شاید بتوان گفت چالش اصلیتر به نحوه مذاکره و گفتوگوها بهویژه از جانب ایران بازمیگردد که یک شیوه اشتباه بود.
اشکال و انتقاد شما به شیوه گفتوگو و مذاکره تیم ایرانی ناظر بر چه مسئلهای است؟
مشکل و نقد من به تیم ایرانی آن است که متأسفانه مذاکرهکنندگان مشخصا در آخرین دور گفتوگوهای وین بر اساس استانداردها و قواعد بینالمللی پیش نرفتند.
برای من ابهام به وجود آمد؛ چون به باور من تفاوت عمدهای بین شیوه گفتوگوی این دوره تیم مذاکرهکننده ایرانی با دورههای قبلی وجود نداشت. پس انتقاد شما به شیوه گفتوگوی تیم ایرانی در این دور از مذاکرات وین چیست؟
دو اشکال عمده در کار تیم مذاکرهکننده ایران وجود داشت؛ اولا از زمانی که جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا متن پیشنویس توافق خود را در دور اخیر مذاکرات به دو طرف ایران و آمریکا ارائه داد، قرار بر این بود که تهران و واشنگتن نظر خود را درباره متن اتحادیه اروپا عنوان کند. پس قرار نبود بعد از این متن مورد ادعای اتحادیه اروپا دوباره مطالبه جدیدی اضافه شود و متن مذکور دچار تغییر شود؛ اما جمهوری اسلامی ایران بعد از توقف در مذاکرات وین و تأخیری حدود ۱۰روزه تغییرات گستردهای را در متن بورل ذیل پاسخ مکتوب خود ایجاد کرد و همین مسئله سبب شد آمریکاییها که پیش از این پاسخ مثبت خود را به متن اتحادیه اروپا عنوان و رسما بیان کرده بودند با احیای برجام در سایه این پیشنویس موافقاند، از موضع خود عدول کنند؛ چراکه تغییرات مدنظر ایران در پیشنویس بورل باعث شد ما شاهد فرصتسوزی و تأخیر ۱۰روزه دیگری از جانب آمریکا برای ارسال جواب آنها به پاسخ مکتوب ایران باشیم؛ پاسخی که جزئیات آن در دست نیست، اما به نظر میرسد با تمام درخواستهای ایران موافقت نشده است و احتمالا باید دور جدید مذاکرات در وین برای چانهزنی مجدد بر سر نقاط اختلافی شکل بگیرد. پس من معتقدم دیگر چیزی به نام متن اتحادیه اروپا و جوزپ بورل در دستور کار نیست، بلکه دوباره به نقطه ابتدایی مذاکرات بازگشتهایم.
جناب دلفی دو نکته خلاف تحلیل شما را نشان میدهد؛ نخست اینکه مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا عنوان کرد درخواستهای ایران کاملا منطقی است و درثانی سخنگوی وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا عنوان کرده اگرچه اختلافات تهران و واشنگتن بر سر احیای برجام به قوت خود باقی است، اما در سایه پیشنویس اتحادیه اروپا و حتی پاسخ ایران باز حصول توافق به مراتب در دسترستر از چند هفته پیش است. پاسخ شما به این دو نکته چیست؟
اولا گفتههای من لزوما به معنای آن نیست که درخواستهای ایران و پاسخ مکتوب تهران درخواستهایی غیرمنطقی است؛ اما اقدام تیم مذاکرهکننده ایرانی برای تغییرات در این متن باعث شده مذاکرات دوباره به نقطه ابهام بازگردد. آنچه در پاسخ به سؤال قبلی گفتم، ناظر بر این واقعیت بود که اتحادیه اروپا و شخص جوزپ بورل عنوان کردند این متن یک متن نهایی است و قرار بود در دور اخیر مذاکرات وین در همان فرمت دوحه یعنی در چارچوب مذاکره غیرمستقیم ایران و آمریکا نهایتا تهران و واشنگتن روی این متن نظر بدهند.
خب ایران هم نظر خود را داد؟
نظر بدهد، اما نه اینکه به نام نظردهی به توافق بورل، ایران مجددا درخواستهای قبلی خود را به نام پاسخ مکتوب به پیشنهاد متن پیشنویس اتحادیه اروپا ارسال کند. اتفاقا در تأیید نگاه من میخائیل اولیانوف، نماینده روسیه در مذاکرات وین در توییتی نوشت: «هرگونه پیشنهاد جدید برای تهیه پیشنویس، مذاکرات وین در مورد برجام را بهطور عینی طولانی میکند. ممکن است مایه تأسف باشد، اما شرکتکنندگان این حق را دارند که مطابق با رویه عادی دیپلماسی چندجانبه، تغییراتی را در متن درخواست کنند. باید صبور باشیم». قطعا این تغییرات این واکنش آمریکاییها را به دنبال میداشت.
پس شرایط کنونی نتیجه این شیوه نادرست در مذاکرات تیم ایرانی در دور اخیر گفتوگوهای وین بود. ما در دور اخیر مذاکرات وین بهواقع بر اساس قواعد گفتوگوها و مذاکرات عمل نکردیم. نکته دیگر که نباید فراموش کرد، این است که فضای کنونی بهمراتب بهتر از چند هفته پیش است که شاهد بنبستی پنجماهه در مذاکرات وین بودیم. اما ازسرگیری گفتوگوهای وین به معنای حصول توافق نیست؛ کمااینکه دور اخیر مذاکرات وین هم این مسئله را نشان داد و اکنون هم پس از پاسخ مکتوب ایران و جواب آمریکا دوباره به همان نقطه اول بازگشتهایم. باید دوباره به وین بازگشت و مذاکره کرد.
انتقاد دوم شما به نحوه مذاکرات دور اخیر در وین چیست؟
مشکل دیگری که در شیوه گفتوگوهای تیم مذاکرهکننده ایرانی برای دور اخیر مذاکرات وجود داشت، این بود که زمانی که تهران بعد از توقف گفتوگوهای وین در یک بازه زمانی ۱۰روزه قرار بود جواب خود را به متن اتحادیه اروپا بدهد، هنوز آمریکا پاسخی برای جوابیه تهران نداشت و بعد از ارسال نظرات ایران و آگاهی آمریکا به جزئیات آن بود که دولت بایدن نظر نهایی خود را داد. بنابراین این شیوه گفتوگو برای مذاکراتی که به شکل غیرمستقیم بین ایران و آمریکا در جریان است، یک شیوه کاملا غلط بود.
ما باید از یک قاعده روشن و منطقی در این مذاکرات بهره ببریم؛ چون این قواعد به ما کمک میکند طرفین از نظرات همدیگر سوءاستفاده نکنند. درصورتیکه آمریکا از این شیوه غلط مذاکرات ما نهایت سوءاستفاده را کرد.
چه سوءاستفادهای؟
متأسفانه ایران با ارسال پاسخ مکتوب خود، نظراتش را به آمریکا، سه کشور اروپایی، روسیه، چین، اتحادیه اروپا و علیالخصوص اسرائیل ارائه کرد؛ چون آمریکا نهایت همکاری و هماهنگی را با تلآویو در قبال برجام دارد. این وسط گویا تنها افکار عمومی و مردم ایران بود که از جزئیات آن خبر نداشت و نامحرم بوده و هستند.
هرچند اخباری در این خصوص از رسانههای داخلی و منطقهای منتشر شد، اما در نهایت نظر ایران به طرفین ارسال شد و بعد از آن بود که جریان ضدبرجامی با محوریت اسرائیل در یک هجمه گسترده سیاسی، دیپلماتیک و رسانهای سعی کرد مانع از حصول توافق و جواب مثبت دولت بایدن به پاسخ ایران شود.
همین نکته نشان میدهد ما چقدر در دور اخیر مذاکرات اشتباه رفتار کردهایم؛ چون تلاشها و تکاپوهای سیاسی و دیپلماتیک مقامات اسرائیلی در سفر به آمریکا نشان میدهد تلآویو از جزئیات درخواستهای تهران بعد از ارسال پاسخ ایران مطلع شده بود و به همین دلیل در تلاش برای منصرفکردن دولت بایدن از پذیرش این درخواستهای ایران بود.
آیا اسرائیل در این زمینه موفق شد؟
اولا هنوز این تلاشها ادامه دارد. درثانی با توجه به اخبار واصله، شواهد و قرائن از جوابیه آمریکا به نظر میرسد اسرائیلیها در این زمینه موفق شدهاند که از پذیرش کامل درخواستهای تهران و حصول توافق جلوگیری کنند. اینجاست که انتقاد من به شیوه گفتوگوی تیم مذاکرهکننده در دور اخیر مذاکرات وین خود را بهتر نشان میدهد. اگر ما با یک شیوه منطقی در مذاکرات پیش میرفتیم، باید به شکل همزمان با آمریکاییها نظرات نهایی خود را به متن اتحادیه اروپا ارسال میکردیم، نه اینکه اول ما نظر خود را به طرفین ارسال کنیم و بعد از آگاهی آمریکا، واشنگتن روی آن جواب دهد.
این شیوه غلط باعث شد اسرائیل برنده اصلی شکست مذاکرات شود؛ آنهم در شرایطی که اکنون اسرائیل خود را برای برگزاری انتخابات زودهنگام کنست آماده میکند و تقریبا همه جریانها، احزاب و شخصیتهای اسرائیلی از بنیامین نتانیاهو تا یائیر لاپید، نفتالی بنت و… رویعدم حصول توافق و احیانشدن برجام اجماع نظر دارند. به همین دلیل نخستوزیر اسرائیل در روزهای گذشته ایال هولاتا، مشاور امنیت ملی و بنی گانتس، وزیر دفاع خود را به آمریکا روانه کرد تا مانع از حصول توافق شوند. شیوه غلط ما در مذاکرات اخیر، بستر و فضا را برای این تحرکات اسرائیل فراهم کرد.
علاوه بر ایجاد فضا برای تحرکات اسرائیل در جهت به شکست کشاندن مسیر مذاکرات بر اساس متن اتحادیه اروپا، این شیوه غلط ما در گفتوگوهای وین مشخصا در دوره آخر یک چالش دیگر را هم برای ما به دنبال داشت.
چه چالشی؟
پرتوقعترشدن آمریکا؛ چون با این شیوه غلط ما در مذاکره نهایتا شاهد وضعیت فعلی هستیم. چراکه هفته گذشته ند پرایس، سخنگوی وزارت امور خارجه ایالات متحده، در کنفرانس خبری به دو مسئله مهم در پاسخ مکتوب ایران اشاره کرد؛ اول آنکه تهران از خط قرمز خود برایعدم دسترسی به بازرسان آژانس برای بررسی برخی اماکن هستهای وعدم پاسخگویی درباره مواد رادیواکتیو در دیگر تأسیسات اتمی خود عقبنشینی کرده است و دوم اینکه ایران از درخواست خود برای خروج سپاه از لیست گروههای تروریستی نیز عدول کرده است. این ادعایی بود که آمریکاییها تأکید داشتند در جوابیه ایران به متن اتحادیه اروپا قید شده است.
بر اساس این پاسخ مکتوب ایران شاهد جواب نهایی آمریکاییها بودیم. اما نکته اینجاست که به نظر میرسد این بار واشنگتن در یک پیشروی به دنبال تحمیل برخی دیگر از خواستههای خود به طرف ایرانی است.
چطور؟
چون پس از ارسال جواب آمریکا، ند پرایس عنوان کرد هنوز برخی نقاط اختلافی بین ایران و ایالات متحده برای حصول توافق وجود دارد؛ یعنی چند نکته دیگر وجود دارد که جمهوری اسلامی باید به آن پاسخ دهد تا توافق حاصل شود؛ بنابراین آمریکا به این نتیجه رسید که ایران ذیل پاسخ خود در مواضعش عقبنشینی کرده است و به دنبالش واشنگتن میتواند فشار مضاعفی را برای تحمیل درخواستهای دیگر داشته باشد.
پس در مجموع آنچه در طول این سؤالها و جوابها گفتم باز هم تأکید میکنم وضعیت کنونی ناشی از اشکالات و انتقادات به نحوه گفتوگو، نحوه اطلاعرسانی و شیوه تبادل پیام و نظرات درخصوص متن پیشنویس مدنظر اتحادیه اروپا توسط دولت رئیسی و تیم ایرانی است. به همین دلیل در حال حاضر هم آمریکاییها و بهخصوص اسرائیل بهدنبال سوءاستفاده از وضعیت فعلی هستند.
از یک طرف آمریکاییها سعی میکنند با فشار بیشتر درخواستهای مضاعفی را از ایران داشته باشند؛ چون این تصور را دارند که ایران در جوابیه خود از برخی خطوط قرمز عدول کرده است و امکان دارد باز هم از برخی مطالبات دیگرش نیز عقبنشینی کند و در آن سو اسرائیل هم فضای لازم را برای به شکست کشاندن کل مسیر گفتوگو به دست آورده است. این در حالی است که اگر به چند ماه پیش بازگردیم، این تیم مذاکرهکننده ایرانی و دولت رئیسی بود که این تصور را داشت که بهواسطه مشکلات و چالشهای داخلی در آمریکا بعد از جنگ اوکراین و همچنین نیاز مبرم به ورود ایران به بازار انرژی اکنون میتوان حداکثر درخواستها را برای حصول توافق ارائه کرد، آنهم در شرایطی که کاملا بدیهی بود آمریکا زیر بار مطالبات مضاعف نخواهد رفت؛ چون قوانین آمریکا اجازه این کار را به رئیسجمهور نمیدهد. اما اکنون بعد از گذشت چند ماه وضعیت کاملا برعکس شده و ایران در نقطه بازگشت از درخواستهای خود قرار گرفته و این آمریکاست که به دنبال تحمیل مطالبات مضاعف است؛ چون اکنون این تصور وجود دارد که تهران در وضعیتی قرار دارد که حاضر به دادن امتیازات بیشتری است. پس ما باید بر اساس یک چارچوب صریح، روشن، دقیق، شفاف، کارآمد، منطقی و منطبق با قواعد بینالمللی و هماهنگ با دیگر طرفهای مذاکرهکننده، گفتوگوها را پیش ببریم؛ چون اگر بخواهیم بر اساس قواعد و ذهنخوانی خود مذاکرات را پیش ببریم، نهایتا به وضعیت کنونی خواهیم رسید.
علاوه بر انتقادتان به نحوه گفتوگوها و شیوه انتقال پیام و نظرات تیم ایرانی به متن اتحادیه اروپا درخصوص اطلاعرسانی از مذاکرات انتقاد داشتید. مشخصا نقد شما به این حوزه (اطلاعرسانی) چیست؟
یکی از ابعادی که میتوان انتقادات گستردهای را به تیم مذاکرهکننده، وزارت امور خارجه و دولت رئیسی داشت، ناظر بر شیوع غلط اطلاعرسانی یا بهتر بگویمعدم اطلاعرسانی به رسانهها و افکار عمومی درخصوص جریان مذاکرات از همان روزهای ابتدایی رویکارآمدن دولت سیزدهم تا به اکنون است. واقعا در داخل کشور همهچیز در حد گمانهزنی و شائبه رسانه پیش میرود. هیچکس نمیتواند بهطور قاطع از متن و محتوای مذاکراتی که در دولت رئیسی از آغاز تا به الان پیش رفته است، گزارشی به مردم ایران ارائه کند.
حتی انتشار جزئیات پاسخ ایران که اخیرا توسط برخی رسانهها مطرح شد، نهایتا به تشدید ابهام در فضای مذاکرات دامن زد. متأسفانه افکار عمومی، رسانهها و ملت درخصوص مهمترین مسئله سیاسی و دیپلماتیک حال حاضر ایران که به شکل مستقیم با معیشت، اقتصاد و زندگی آنها ارتباط دارد و هرگونه تغییر و تحولی در این خصوص تأثیر مستقیم و فوری بر زندگی آنها دارد، کاملا بیاطلاع هستند. ما باید دولت رئیسی و تیم مذاکرهکننده را ملزم به درپیشگرفتن یک شیوه مناسب برای اطلاعرسانی از مذاکرات کنیم، نه اینکه جزئیات کامل و برخی مسائل محرمانه اکنون منتشر شود، اما باید رسانهها و افکار عمومی در داخل کشور بدانند که تیم مذاکرهکننده در چه مسیری گام برداشته است.
نمیتوان به برخی جملات شعاری و کلیگویی وزیر امور خارجه، تیم مذاکرهکننده و بهخصوص باقریکنی اکتفا کرد. ما باید این انتظار و درخواست را از دستگاه سیاست خارجی داشته باشیم که روشنگری درباره مذاکرات داشته باشد. اکنون نمیدانیم آنچه ایران در سایه پاسخ مکتوب به متن مدنظر اتحادیه اروپا ارسال کرد، دربرگیرنده چه مواردی بود؟ آمریکاییها چه پاسخی دادند؟ و از همه مهمتر اکنون وضعیت درخصوص مذاکرات به کجا رسیده است؟ آیا آنگونه که مطرح است باید منتظر دور جدید گفتوگوها در وین باشیم یا بنبست مجددی شکل خواهد گرفت؟ پس سؤالها، ابهامها و پرسشهای بسیار زیادی در افکار عمومی و رسانهها وجود دارد که متأسفانه بیپاسخ مانده است. باید به این سؤالها پاسخ داده شود. این حق مسلم مردم و رسانههاست که برای سؤالهای خود پاسخی داشته باشند.
در سایه انتقادهای صریحتان به شیوه مذاکرات مشخصا در دور اخیر وین، سؤال عمیقتری که در ذهن من شکل گرفته ناظر بر شیوه گفتوگوی غیرمستقیم ایران و آمریکاست. آیا واقعا گفتوگوی غیرمستقیم در این شرایط، آنهم درخصوص مسئله حساسی مانند برجام میتواند جوابگو باشد؟ چون تا به اکنون عکس آن را شاهد بودهایم.
آسیبشناسی شما کاملا درست است. اما باید واقعیات را هم در نظر گرفت. به هر حال مذاکره مستقیم جمهوری اسلامی ایران با آمریکا مسئلهای است که باید در سطح حاکمیت درخصوص آن تصمیمگیری شود. ضمن آنکه رسیدن به این نقطه مسلزم برخی پیشنیازهاست.
البته نمیتوان این واقعیت را نادیده گرفت که این شیوه غلط گفتوگوها، ذیلعدم مذاکره مستقیم تهران و واشنگتن بهعنوان دو بازیگر اصلی ذینفع در احیای برجام سبب شده است ما با فرسایشیشدن مذاکرات، ابهام و بنبست مواجه باشیم؛ چونعدم مذاکره مستقیم عوارض بسیار زیادی برای گفتوگوها به وجود میآورد؛ از انتقال نادرست و غیردقق موضوعات تا نحوه برداشتهای طرفین از مواضع، احتمال سوءاستفاده طرفین میانجی و واسط و دیگر مسائل. بنابراین آنچه در انتقادهای خودم در این مصاحبه مطرح کردم، به نحوی نتیجهعدم مذاکره مستقیم ایران و آمریکاست.
اگر این مذاکرات مستقیم انجام میشد، دیگر بخشی از این عوارض بهویژه شیوه غلط در نظردهی ایران به متن اروپایی کنار میرفت. حال اینکه چرا اکنون به دنبال مذاکره مستقیم با آمریکا نیستیم، بحث مفصل و کاملا جداگانهای است که در این مصاحبه جای نمیگیرد، اما باید پذیرفت تا زمانی که با این شیوه مذاکرات را پیش میبریم، قطعا نمیتوان به نتیجه مطلوب دست پیدا کرد.
اگرچه ایران در برخی موضوعات از عراق و افغانستان گرفته تا مسائل دیگر همچون تبادل زندانیان دوتابعیتی مذاکراتی را با آمریکا داشته و دارد و برخی کشورها بهعنوان طرف ثالث فعالاند، ولی نمیتوان این مهم را نادیده گرفت که ما با پرونده بسیار بلندبالایی از اختلافها، چالشها و مشکلات عمیق بین ایران و ایالات متحده مواجهیم و نمیتوان درخصوص همه آنها به مذاکرات غیرمستقیم با حضور طرف ثالث بسنده کرد. این مسائل با این شیوه گفتوگو به نتیجه نخواهد رسید؛ کمااینکه مذاکرات برجام به نتیجه نرسیده است.
اگرچه از پرداختن به چراییعدم مذاکره مستقیم ایران و آمریکا حذر داشتید، اما واقعا به چه دلیل یا دلایلی تهران در این شرایط حاضر به گفتوگوی مستقیم با واشنگتن نیست؟
این مسئله یک ریشه تاریخی و راهبردی دارد. به هر حال در چهار دهه گذشته همواره شاهد نوعی شکاف سیاسی در ایران در مورد مذاکره مستقیم با آمریکا بودهایم که کماکان و حتی با شدت بیشتری از قبل ادامه دارد. عدهای معتقدند مذاکره مستقیم با آمریکا و حلوفصل اختلافات میتواند چاره کار باشد و برخی هم معتقدند مذاکره مستقیم با ایالات متحده مشکلی از کشور حل نمیکند و ما با وضعیت پیچیدهتری مواجه خواهیم بود.
به هر حال آن طیفی که نظر و دست برتر را دارد، مخالفان مذاکره مستقیم با آمریکا هستند. البته من هم با این نگاه کاملا مخالفم و باید مذاکرات مستقیم با آمریکا در دستور کار قرار گیرد. بااینحال باید این را هم خاطرنشان کرد که تأکید بر مذاکره مستقیم با آمریکا لزوما به معنای پذیرش خواستههای آنها نیست. مذاکره یک اهرم است که میتواند در جای درست و با شیوه درست مهمترین، کمهزینهترین و بهترین راه برای تحقق منافع ملی باشد.
هیچکس اقدامات و تلاشهای آمریکا برای فشار به ایران از طریق تحریمهای گسترده و ظالمانه گرفته تا ترور و حتی تلاش برای تجزیه ایران را فراموش نکرده و نمیکند اما بههرحال این واقعیت را هم باید بپذیریم که اگر به دنبال منافع اقتصادی برجام هستیم، تنها کشوری که میتواند ما را به این نقطه برساند، ایالات متحده آمریکاست. اگر روسیه، چین، سه کشور اروپایی حاضر در برجام، اتحادیه اروپا و کل جامعه جهانی میتوانستند مواهب اقتصادی برجام را برای ما فراهم کنند، تاکنون این کار را کرده بودند اما اینجا آمریکاست که تصمیم نهایی را خواهد گرفت.
پس بهترین و ایدئالترین شرایط آن است که ما هم با طرف اصلی یعنی آمریکا گفتوگوی مستقیمی داشته باشیم و اختلافات خود را با آنها حل کنیم. البته این مذاکرات بهمعنای مشروعیتبخشی برای بازگشت آمریکا به برجام نیست. چون زمانی آمریکا بهعنوان طرف برجامی محسوب میشود که توافق حاصل شود. صرفا مذاکره مستقیم بهمعنای تأیید و مشروعیتبخشی به آمریکا نیست. ضمن اینکه باید این مسئله مهم را هم یادآور شد که مکانیسم کنونی در مذاکره غیرمستقیم با آمریکا یک مکانیسم کاملا اشتباه است.
یعنی وقتی در یک مسئله حساس مانند برجام، فردی در سطح معاون سیاسی وزارت امور خارجه وارد گود گفتوگو میشود، قطعا حد مناسبی برای بهسرانجامرساندن پرونده مهمی چون برجام نیست؛ چراکهعدم احیای برجام بهنوعی چالش دیپلماتیک و حتی امنیتی ما با کل جامعه جهانی است. بنابراین این شیوه غلط و این سطح از گفتوگو جوابگوی مطالبات و انتظارات نخواهد بود.
مکانیسم گفتوگوها، نحوه مذاکرات، به قول شما مذاکره غیرمستقیم با آمریکا و… اشکالات بسیار زیادی دارد. ما باید این شیوه را عوض کنیم. برای توجیه این مسئله کافی است به تلاش اسرائیل در راستای بهشکستکشاندن برجام نگاه کنیم. از شخص نخستوزیر گرفته تا وزیر امور خارجه، وزیر دفاع، مشاور امنیت ملی و خلاصه همه اعضای دولت اسرائیل تمام ظرفیت سیاسی، دیپلماتیک و اطلاعاتی خود را به کار بستهاند تا دولت بایدن را از حصول توافق با ایران منصرف کنند.
سهشنبه گذشته مشاور امنیت ملی اسرائیل به آمریکا سفر کرد و پنجشنبه گذشته وزیر دفاع اسرائیل؛ پس باید مسئله را در یک سطح قابلتوجهی از سیاست خارجی پیش بگیریم. درست است که تیم مذاکرهکننده تیم منتخب دولت رئیسی و کل حاکمیت است اما تجربه نشان داده است که این افراد با این شیوه گفتوگو و مذاکره نمیتوانند نتیجه مطلوبی را برای ما و کل ملت ایران حاصل کنند.
از شنبه گذشته شاهد سلسلهحملات و کنش و واکنشهایی بین نیروهای همسو با ایران در سوریه و ارتش ایالات متحده آمریکا هستیم. در این راستا بسیاری معتقدند این حملات آمریکا که از سهشنبه شروع شد، به نحوی با پاسخ ایالات متحده برای احیای برجام ارتباط مستقیم دارد؛ چراکه دولت بایدن به دنبال نوعی اطمینانبخشی به اسرائیل در قبال توافق با ایران است. هرچند اکنون به نظر میرسد فعلا توافقی در کار نیست اما تا چه اندازه بین این دو گزاره یعنی حملات آمریکا در سوریه و احیای جام ارتباط وجود دارد؟
در پاسخ باید به چند نکته اشاره کرد؛ اولا مسئولین نظامی، امنیتی، دفاعی و بهخصوص سیاست خارجی ما نهتنها بین برجام و حملات آمریکا به مواضع نیروهای همسو با ایران ارتباطی نمیبینند که حتی وجود ارتباط نیروهای سوریه با جمهوری اسلامی را که از سوی آمریکا مورد حمله قرار گرفته هم تکذیب کردهاند. نکته دیگر به شکنندگی تحولات سوریه پس از خروج روسیه بازمیگردد. پس از وقوع جنگ اوکراین، روسیه به دنبال خروج از سوریه است و این مهم سبب شده تا فضای سوریه بهمراتب شکنندهتر از قبل شود.
از طرف دیگر نباید اختلافات بین اسرائیل و لبنان را در منابع گازی مشترک را هم نادیده گرفت که بستر تقابل را در منطقه افزایش داده است. نکته مهمتر اینجاست که اسرائیل این نگرانی را دارد که با احیای برجام توان دفاعی، موشکی و منطقه ایران چندین برابر شود و به دنبال آن امنیت اسرائیل تحتالشعاع قرار بگیرد. به همین دلیل است که تلآویو تقریبا تمام ظرفیت سیاسی و دیپلماتیک خود را به کار گرفته است تا برجام احیا نشود.
اتفاقا اگر به مواضع چند روز اخیر مقامات اسرائیلی بعد از جوابیه چهارشنبه گذشته آمریکا به پاسخ مکتوب ایران رجوع کنید، میبینید که مقامات اسرائیلی عنوان کردهاند پاسخ دولت بایدن مطلوب نظر آنها بوده است، اما از تلاش برایعدم حصول توافق هم دست نمیکشند. به همین دلیل گانتس به آمریکا سفر کرده است.
اگرچه سهشنبه و چهارشنبه هفته گذشته برخیها مسئله حمله آمریکا به مواضع نیروهای همسو با ایران در سوریه را به جواب دولت بایدن برای برجام گره زدند اما به نظر میرسد با توجه به گمانهزنیها درباره پاسخ بایدن به جوابیه تهران باید تحلیل را قدری عمیقتر کرد. چون فضای سوریه متفاوت از تحولات برجامی است، هرچند تحولات حوزه برجامی هم میتواند اثرات خود را داشته باشد.