«آن قدر هر روز تعبیر دولت سیزدهم را برای کابینۀ سیدابراهیم رییسی میشنویم که شاید تشکیک در آن غیر ضروری به نظر برسد ولی واقعیت این است که دولت کنونی شانزدهمین دولت جمهوری اسلامی ایران است نه سیزدهم.
اصطلاح دولت سیزدهم ناشی از این تصور است که از ابتدا هر رئیسجمهوری، رییس دولت هم بوده؛ حال آن که از ۱۳۶۸ به این سو و پس از بازنگری در قانون اساسی و حذف نخستوزیر، ریاست دولت بر عهدۀ رییسجمهوری شد و قبل از آن رییسجمهوری رییس دولت نبود. ضمن اینکه در سه دولت اساساً رییسجمهوری نداشتیم: دولتهای اول و دوم و چهارم.
اما در عمل با حذف سه دولت بازرگان و شورای انقلاب و مهدوی کنی هر دولت با یک دوره ریاستجمهوری انطباق داده شده و بر این اساس چون ۱۳ دوره انتخابات ریاستجمهوری برگزار شده به دولت فعلی دولت سیزدهم گفته میشود. اگر هم از روی تسامح و رواج بتوان پذیرفت اما نمیتوان سه دولت را که مجموعا ۲۳ ماه بر سر کار بودهاند از تاریخ کنار گذاشت وقتی در دورۀ مشروطه دولتهای چند روزه را هم به حساب میآوریم.
واقعیت تاریخی از ۱۶ دولت حکایت میکند از این قرار:
۱. دولت موقت انقلاب اسلامی (بعد از ۱۲ فروردین ۱۳۵۸: دولت موقت جمهوری اسلامی ایران) به ریاست مهندس مهدی بازرگان (نخستوزیر) از بهمن ۱۳۵۷ تا آبان ۱۳۵۸
۲. دولت شورای انقلاب (بدون رییسجمهوری یا نخستوزیر) از آبان ۱۳۵۸ تا شهریور ۱۳۵۹
۳. دولت شهید محمدعلی رجایی (نخستوزیر) در زمان ریاستجمهوری ابوالحسن بنیصدر (از شهریور ۱۳۵۹ تا مرداد ۱۳۶۰)
۴. دولت شهید محمدجواد باهنر (نخستوزیر) در زمان ریاستجمهوری شهید رجایی (مرداد و شهریور ۱۳۶۰)
۵. دولت آیتالله مهدوی کنی (نخستوزیر) در زمان فقدان رییسجمهوری و زیر نظر شورای موقت ریاستجمهوری (از شهریور تا آبان ۱۳۶۰)
۶ و ۷. دو دولت مهندس میرحسین موسوی (از آبان ۱۳۶۰ تا مرداد ۱۳۶۸) و در زمان ریاستجمهوری آیتالله خامنهای
۸ و ۹. دو دولت هاشمی رفسنجانی (رییسجمهوری) از شهریور ۱۳۶۸ تا شهریور ۱۳۷۶
۱۰و ۱۱. دو دولت سیدمحمد خاتمی (رییسجمهوری) از شهریور ۱۳۷۶ تا شهریور ۱۳۸۴
۱۲ و ۱۳. دو دولت محمود احمدینژاد (رییسجمهوری) از شهریور ۱۳۸۴ تا شهریور ۱۳۹۲
۱۴و ۱۵. دو دولت حسن روحانی (رییسجمهوری) از شهریور ۱۳۹۲ تا شهریور ۱۴۰۰
۱۶. دولت سیدابراهیم رییسی (رییسجمهوری) از شهریور ۱۴۰۰
یکی از دلایل بروز اشتباه هم این است که رجایی نخستوزیر با رجایی رییسجمهوری یکی گرفته میشود؛ حال آنکه مراد از دولت رجایی دولت او از شهریور ۵۹ تا مرداد ۶۰ است که نخستوزیر بود و بنیصدر رییسجمهوری بود نه دوران کوتاه ریاستجمهوری او که دکتر باهنر نخستوزیر شد.
دلیل دیگر موقت دانستن دولت مهدوی کنی است؛ حال آنکه موقت نبود و رأی اعتماد گرفت و اگر استعفا نمیکرد، چهبسا رییسجمهوری جدید به لحاظ قانونی نمیتوانست او را برکنار کند و نیاز به رأی عدم اعتماد بود. یا اینکه دولت موقت بازرگان را به حساب نمیآورند؛ حال آنکه در این حالت کلمۀ «دولت» چه میشود و اگر دولت نبود پس چه بود؟
این یادداشت برای نکتهسنجی زیاده از حد نیست و نویسنده میداند اصطلاح دولت سیزدهم کاملا جا افتاده و اگر سیزدهم را برداریم قبلیها هم به هم میریزد اما هفتۀ دولت تنها برای تبلیغ دولت مستقر نیست. فرصتی برای اشاره به دولتهای پیشین هم هست؛ خاصه اینکه نحلهای در نواصولگرایی ایرانی به تبدیل رییسجمهوری به نخستوزیر قانع نیست و مایل است انتخاب رییسجمهوری هم به مجلس سپرده شود تا شورای نگهبان از فشار رد صلاحیت گسترده چهرههای سیاسی در هر چهار سال خلاص شود.
یک بار دیگر مرور میکنیم:
۱. در ایران بعد از انقلاب تاکنون ۱۶ دولت تشکیل شده است نه ۱۳ دولت.
۲. از سال ۱۳۵۸ به این طرف ۱۳ بار انتخابات ریاستجمهوری برگزار شده و اگر چه از ۱۳۶۸ به بعد رییسجمهوری، رییس دولت هم بوده است اما قبل از آن ریاست دولت با نخستوزیر بوده و در یک مورد (دولت شورای انقلاب) نخستوزیر هم نداشتیم.
۳. اصطلاح دولت سیزدهم با فرض انتساب هر دولت به رییسجمهوری ابداع شده که نادرست است.
۴. حسب اساس نام اشخاص رییسان دولتها بعد از انقلاب و فارغ از اینکه دوران آنان کوتاه بوده یا دو دورۀ کامل و ابتدا نخستوزیر و بعد رییسجمهوری از این قرار است:
۱. مهدی بازرگان ۲. محمدعلی رجایی ۳. محمدجواد باهنر ۴. محمدرضا مهدوی کنی ۵. میرحسین موسوی ۶. اکبر هاشمی رفسنجانی ۷. سیدمحمد خاتمی ۸. محمود احمدینژاد ۹. حسن روحانی ۱۰. سیدابراهیم رییسی
۵. بدینترتیب سیدابراهیم رییسی هشتمین رییسجمهوری و دهمین رییس دولت در جمهوری اسلامی ایران است. نه سیزدهمین رییسجمهوری است نه سیزدهمین رییس دولت منتها با تسامح و بر اساس ادوار انتخابات عنوان دولت سیزدهم رایج شده شاید با توجیه موقتبودن دولت موقت، نخستوزیر نداشتن و انتقالیبودن دولت شورای انقلاب و رییسجمهوری نداشتن دولت مهدوی کنی. منتها اگر این سه که جمعا ۲۳ ماه عهدهدار ادارۀ کشور در انتهای سال ۵۷ و سالهای ۵۸ و ۵۹ و ۶۰ بودهاند، دولت نبودهاند، پس چه بودهاند؟!»