کد خبر: ۷۹۵۶۹۴
تاریخ انتشار : ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ - ۰۹:۳۴
بررسی تحولات برآمده از مرگ مهسا امینی در گفتگو با تقی آزاد ارمکی

تغییر در مطالبات جوانان

آزاد ارمکی گفت: باید توجه داشت، حاکمیت به سادگی عقب‌نشینی نمی‌کند، فقط زمانی این عقب‌نشینی شکل می‌گیرد که ساختار‌ها دچار کژکارکردی شوند. به نظر می‌رسد گشت ارشاد به نقطه پایان خود نزدیک می‌شود.
تغییر در مطالبات جوانان
آفتاب‌‌نیوز :

تقی آزاد استاد جامعه‌شناسی با اشاره به برخی نگرانی‌ها از سوی گروه‌های دلواپس و اصولگرا در این خصوص که عقب‌نشینی از گشت ارشاد منجر به طرح درخواست‌های تازه از سوی جامعه مدنی ایران و تداوم عقب‌نشینی‌های مستمر از سوی سیستم سیاسی می‌شود، این قرائت را قرائتی نادرست می‌داند، چرا که به زعم او قلمروی طرح هر مطالبه‌ای متفاوت از سایر موضوعات است. آزاد همچنین خطاب به تصمیم‌سازان از ضرورت دستیابی به یک آشتی ملی صحبت می‌کند که تاخیر در تن دادن به آن باعث گسترش بحران و تکرار مستمر آن می‌شود.

روزنامه اعتماد در گفتگو با تقی آزاد ارمکی به بررسی مسائل اخیر پرداخته است. بخش‌هایی از مصاحبه را می‌خوانید:

شما قبلا اعتراضات سال ۸۸ را اعتراض طبقه متوسط و تجمعات سال ۹۸ بر سر گرانی بنزین را مربوط به طبقه محروم جامعه ارزیابی کرده اید؛ با این مفروضات حوادث اخیر بعد از ماجرای درگذشت مهسا امینی را از منظر سیاسی و نظام طبقاتی چطور باید تحلیل کرد؟

هرچند مسائلی که این روز‌ها در ایران درحال رخ دادن هستند متفرق به نظر می‌رسند، اما یک تم مشخص در آن‌ها مشاهده می‌شود که ریشه آن «ضرورت تغییر» است. مثلا ضرورت تغییر درگشت ارشاد، یا تغییر نگاه سیاست‌گذاران به مطالبات زنان و جوانان و... حتی رادیکال‌ترین شعار‌ها نیز این روز‌ها تم تغییر دارند. برخی افراد به دنبال تغییرات ساختاری هستند و برخی دیگر نیز به دنبال تغییر در روش‌ها، شیوه‌ها و نگاه‌ها هستند. این دغدغه‌ها هم دغدغه طبقه متوسط است که از زبان گروه‌های اجتماعی متعدد در حال طرح است.

‌چه دلیلی برای این تحلیل تان دارید؟ چرا معتقدید طبقه متوسط در این رخداد‌ها نقش‌آفرین است؟

اگر موضوع، دغدغه طبقه پایین بود، این طبقه باید از این فرصت استفاده می‌کرد، برای کاهش فقر و نابرابری و نهایتا امتیازگیری اقتصادی. مثلا در ماجرای اعتراضات پس از درگذشت مهسا امینی، شعار‌های اقتصادی در خصوص حقوق بهتر، مقابله با فقر و ... نیز شنیده می‌شدند...

در حالی که یک چنین مطالباتی طرح نشدند. بلکه همه گروه‌ها تلاش می‌کنند تا همان دغدغه‌های ریشه‌ای طبقه متوسط را مطرح کنند. تغییر نگاه به زندگی، مدارا، حقوق زنان، آزادی، حقوق شهروندان و... توسط طبقه متوسط به دهان سایر بازیگران گذاشته شده است. از سوی دیگر، دانشجویان و دانشگاهیان هم اساسا نیرو‌های طبقه متوسط هستند که بعد از مدت‌ها وارد کنشگری عمومی شده‌اند. سایر اقشار اجتماعی نیز با همه تنوعی که دارند، حتی کنشگران فضای مجازی از مفهوم حقوق انسانی، تنظیم روابط مناسب و نزدیک با جهان، و... سخن می‌گویند که همه این‌ها گفتمان طبقه متوسط است.

‌یعنی این مطالبات هیچ ارتباطی با طبقات محروم پیدا نمی‌کند؟

اگر این مطالبات در قالب یک گفتمان تکرار شوند، باقی بمانند و روی آن ایستادگی شود، امکانی را فراهم می‌کند تا مانند سکه، یک جهت آن در راستای پاسخگویی به مطالبات طبقه متوسط باشد و جهت دیگر برای پیگیری مطالبات دهک‌های پایین جامعه محقق شود. این همگرایی طبقاتی، موج بعدی پیگیری مطالبات را شکل می‌دهد که در آن هم طبقه متوسط و هم طبقه محروم، بازتابی از خواسته‌های خود را در آن پیدا می‌کنند.

شعار «زن، زندگی و آزادی» که طی روز‌های اخیر مطرح شده، چه معنایی دارد؟

این یکی از ریشه‌دارترین خواسته‌های طبقه متوسط است. نیرویی هم که این مطالبه را مطرح می‌کند، نیروی طبقه متوسط است. اگر طنین این مطالبه به اندازه‌ای گسترش پیدا کند که قلمرو‌های تازه‌ای را در بر گیرد، باید منتظر حوادث تازه‌ای در کشور باشیم.

بسیار گفته شده که فشار اقتصادی اخیر (به خصوص بعد از آزادسازی قیمت‌ها) باعث نحیف شدن طبقه متوسط شده، چرا ردپای این مشکلات اقتصادی در مطالبات طبقه متوسط مشاهده نمی‌شود؟

چندین دلیل دارد؛ چون طبقه متوسط به خوبی دریافته، ریشه مشکلات اقتصادی کشور در مناسبات ارتباطی با جهان خارج و ضرورت احیای برجام و موارد اینچنینی است. یعنی در سیاست‌های کلان و چیدمان نظام سیاسی و تصمیم‌گیری می‌بیند که این ضرورت‌ها اولویت دارد. امروز مشکل اصلی اقتصادی کشور، این نیست که مثلا کارخانه‌ای توسط یک سرمایه‌دار تعطیل شده یا کمبود کالا و فقر و... وجود دارد و مردم باید علیه سرمایه‌داری شعار دهند.

موضوع اصلی تحریم و عدم احیای برجام و انزوای کشور است. حرف‌هایی که مارکس می‌زند با شرایط امروز ایران متفاوت است. از نگاه مارکسیستی طبقه کارگر علیه بورژوایی به پا می‌خیزد که مشکلات اصلی را ایجاد می‌کند، اما اینجا موضوع اصلی، نظام تصمیم‌سازی و حوزه اجتماعی است. عامل اصلی در بروز این وضعیت نامناسب، سیاست‌گذاری‌ها، ضرورت احیای برجام، بهبود مناسبات با جهان و منافع برخی گروه‌های با نفوذ در کشور است.

در مواجهه با این مطالبات باز هم شاهد رفتار‌های تکراری از سوی صدا و سیما و سایر اصولگرایان حاضر در دایره قدرت هستیم. در ماجرا‌های سال‌های ۷۶، ۷۸، ۸۸، ۹۸ و نهایتا ۱۴۰۱ صدا و سیما مطالبات را به بیگانگان و دشمنان مربوط کرد و بعد هم محتوای مشخصی را با موضوع آتش زدن پرچم یا توهین به شعائر و... تهیه کرد. آیا این رویکرد باز هم باعث اقناع گروه‌های سمپات با سیستم می‌شود؟

در گذشته برخی از این راهبرد‌ها نتیجه‌بخش بود. مثلا ماجرای سال ۸۸ را به رویکرد‌های ضد اسلامی ارتباط دادند و تا حدودی بحث را جمع کردند، اما این رویکرد امروز حتی طرفداران اصولگرایان را نیز قانع نمی‌کند. در خوش‌بینانه‌ترین حالت، مخاطبان قبلی‌شان را حفظ می‌کنند و مخاطب جدیدی جذب نمی‌کنند.

کاری که صدا و سیما می‌کند، فرقی با رویکرد ایران اینترنشنال ندارد. هر دو تنها به دنبال بمباران تبلیغاتی هستند. هیچ‌کدام به دنبال شفاف‌سازی نیستند. گفتگو‌های عمیق را در هر دو رسانه هم نمی‌بینند. در حالی که باید لایه‌های موضوع از منظر علمی، طبقاتی، اقتصادی، سیاسی و... بررسی شود.

رسانه آزاد تلاش می‌کند دیالوگ‌های متفاوتی را شکل دهد نه اینکه فقط بمباران تبلیغاتی کند. به این دلیل است که به‌رغم اینکه صدا و سیما خود را مدام تکثیر می‌کند و از ۲ کانال به ۱۰۰ کانال رسیده، اما نتوانسته مخاطبان خود را گسترش دهد، بلکه مخاطبان و مرجعیت خود را از دست داده است.

اما فضای مجازی نقش ویژه‌ای را از منظر رسانه‌ای ایفا می‌کند.

فضای مجازی بدون بهره‌مندی از یک ساختار مرکزی، در حال ایفای یک نقش ویژه در شکل‌دهی به تنوع معنا در جامعه ایرانی است. فضای مجازی یک ورژن ثابت در دفاع از حاکمیت یا نقد حاکمیت ندارد، بلکه لایه‌های متعدد رخداد‌ها را جست‌وجو می‌کند و جالب اینجاست که اتفاقات اصلی در این قلمرو شکل می‌گیرد که صدا و سیما به آن بی‌اعتنا است.

موضوع گشت ارشاد این روز‌ها به عنوان یک مطالبه جدی مطرح است. فعالان سیاسی، علمای دینی و عموم مردم آن را طلب می‌کنند. اما برخی اصولگرایان معتقدند که عقب‌نشینی از سنگر گشت ارشاد باعث پیشروی جامعه مدنی و طرح خواسته‌های تازه می‌شود. نظر شما چیست؟

باید توجه داشت، حاکمیت به سادگی عقب‌نشینی نمی‌کند، فقط زمانی این عقب‌نشینی شکل می‌گیرد که ساختار‌ها دچار کژکارکردی شوند. به نظر می‌رسد گشت ارشاد به نقطه پایان خود نزدیک می‌شود. تاسف‌آور این است که چرا این تحولات به اجبار (و نه اختیار) رخ می‌دهند و از قبل پیش‌بینی صورت نمی‌گیرد. مثل ماجرای حضور زنان در ورزشگاه‌ها، سیستم به دلیل اجبار فیفا ناچار شد تن به حضور زنان در ورزشگاه‌ها بدهد.

در ماجرای گشت ارشاد نیز ماجرای فوت دختر نازنین ایرانی (مهسا امینی) نوعی اجبار را شکل داده است. این به معنای مقدمه‌چینی برای سایر مطالبات جامعه مدنی و مردم نیست، کسانی که این نظر را دارند، موضوعات را سطحی می‌بینند. برای هر موضوع، سازمان و سوژه‌ای باید ضرورت مختص آن موضوع شکل بگیرد و بعد تحولات شکل بگیرد. مثلا در تغییر کارکرد دانشگاه‌ها، کرونا اثرگذار بود.

دولت اساسا اعتنایی به دانشگاه‌ها ندارد و می‌خواهد نیروی طرفدار برای خود بسازد. اما کرونا نقش دانشگاه را تغییر داد. این روند برای حوزه‌های علمیه به گونه‌ای دیگر رخ داده است. مساله‌ای رخ داده که باعث شده کارکرد‌های تازه‌ای در این نهاد ایجاد شود؛ بنابراین در خصوص گشت ارشاد، مطالبات مرتبط با جمع‌آوری آن است نه گزاره‌های دیگر. تسری دادن آن به سایر موارد اشتباه است.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین