مهرداد احمدی شیخانی در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: اگر به یاد داشته باشید، سه سال پیش درست در همین ایام، دو نفر از مسئولان که از قضا ملبس به لباس روحانیت هم هستند، در سخنانی خواستار آن شدند که نیروی انتظامی، فضای جامعه را برای زنانی که به اعتقاد آنان حجاب شرعی را رعایت نمیکنند، ناامن کند. همان موقع یادداشتی با عنوان «قانون را رعایت کنیم» در این مورد نوشتم که درخواست از نهادی که وظیفهاش حفظ امنیت جامعه است برای ایجاد ناامنی، به دلایلی متعدد کاری بهشدت نسنجیده و خطرناک است. اول آنکه این درخواست غیرقانونی است، دوم اینکه وقتی نمایندگان حاکمیت قانون را به کناری مینهند و نیروی انتظامی را به ایجاد ناامنی دعوت میکنند، دانسته یا ندانسته، دیگران را هم به زیرپانهادن قانون و ایجاد ناامنی تشویق کردهاند و سوم که از همه مهمتر است، این است که ایجاد ناامنی یکسویه نمیماند. برای من بسیار عجیب بود که خواستاران ایجاد ناامنی و همچنین حامیان آنان در ساختار قدرت، موضوعی به این سادگی و همچنین خطیربودن آن را متوجه نشدند و البته به هشداری هم که داده شد، بههیچوجه توجهی نکردند. تنها شانسی که در این میان برای دو سوی ماجرا وجود داشت، آن بود که آن خواسته چندان مورد توجه قرار نگرفت و خوشبختانه در آن ایام، نیروی انتظامی کشور چیزی بیشتر از آنکه در این ایام در برخورد با بانوان انجام میداد در پیش نگرفت.
اما این پایان کار نبود؛ با برگزاری انتخابات ریاستجمهوری سال گذشته و یکدستشدن حاکمیت، شاهد آن بودیم که زمینه اجرای آن خواسته فراهم و چند ماه پس از استقرار دولت جدید، آن ایده عملیاتی شد. با ورود نیروی انتظامی برای انجام آنچه سه سال پیش از او خواسته شده بود، تعارضات دو سوی ماجرا هم خود را نشان داد و با وجودی که دلسوزان کشور مکرر هشدار دادند چنین رویهای به ایجاد و بروز بحران خواهد انجامید و نویسنده این سطور هم در چندین یادداشت حتی پیشبینی کرد که تعارضات اجتماعی در این موضوع با این اتفاقاتی که هر روز در سطح شهرها رخ میدهد و بعضی از تصاویر آن به دید عموم میرسد، چندان دور نیست، همچنان ناشنیده و نادیدهگرفتن این هشدارها ادامه یافت تا آنچه وقوع آن کاملا مشهود بود، رخ داد.
اینها را گفتم تا به موضوع اصلی برسم. حال پس از یک سال که از یکدستشدن حاکمیت گذشته، به نظر میرسد برای همه روشن شده باشد که این یکدستی نهتنها منافعی به همراه نداشته، بلکه در همه ابعاد کشور را با مسائلی، چه در داخل و چه در خارج از کشور، روبهرو کرده که شواهدی نیز برای برونرفت از آن دیده نمیشود. در داخل کشور، برعکس وعدههای دادهشده، نه از یک میلیون خانه خبری هست، نه یک میلیون شغل، نه کاستن از تورم و نه آن پهنای باند وعده دادهشده در دوره انتخابات و حالا هم ایجاد و بروز بحرانی اجتماعی.
از طرفی در سیاست خارجی، موضوع برجام افق روشنی را نشان نمیدهد و اتفاقات سه هفته اخیر هم فشارهای بینالمللی را بسیار افزونتر از قبل کرده و حتی افکار عمومی جهان را هم با خود همراه کرده است. یکدستشدن حاکمیت، دو گروه طرفدار داشت؛ اول، نواصولگرایان که در رخدادهای دیماه 96، اگر حتی طراح شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» نبودند، تنها کسانی هستند که از این شعار حداکثر بهره را بردند و با حذف اصلاحطلبان و اصولگرایان سنتی، همه کیک قدرت را مال خود کردند. گروه دوم، برخی از اصلاحطلبان که با وجود اینکه آن خواسته «ناامنسازی جامعه توسط نیروی انتظامی برای زنان در موضوع حجاب را میدیدند» و از آن بیشتر، سابقه یکدستشدن قدرت را در دولت هزاره سوم شاهد بودند، باز هم با این تفکر که یکدستشدن قدرت، سیستم را پاسخگو میکند و مانعتراشی در مقابل قوه مجریه را به پایان میرساند و این به نفع مردم است، پشتیبان یکدستشدن حاکمیت بودند.اما نشانهای دال بر اینکه متوجه بحرانزایی یکدستشدن حاکمیت شده باشند، به چشم نمیآید، بلکه حتی به نظر میرسد قرار است در بر همان پاشنه بچرخد. از طرف دیگر، مدافعان اصلاحطلب یکدستشدن حاکمیت هم نهتنها راهی برای برونرفت از این وضعیت ارائه نمیدهند، بلکه حتی به خطای تحلیلی خود نیز اشاره نمیکنند. اصلاحطلبان و اصولگرایان بیرونریخته از سرای قدرت هم که نه حمایتی در بین مردم دارند و نه ساکنان سرای قدرت به آنها اهمیتی میدهند و این تصویر امروز اداره کشور ماست. حال آیا میتوان به عقلای قوم برای برونرفت از این وضعیت امید بست ؟