کد خبر: ۷۹۹۳۲۱
تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱۴۰۱ - ۰۹:۰۸

مزاحمت پیامکی برای یک دختر، دست برادرش را به خون آلوده کرد

هفته قبل پیامکی با مضمون عاشقانه در صفحه نمایشگر گوشی تلفن دختر 21 ساله ای نقش بست. دختر جوان نگاهی به پیامک انداخت اما توجهی به آن نکرد. او با تکرار پیامک، شماره تلفن فرد مزاحم را «بلاک» کرد ولی پیامک های مزاحمت گونه از شماره تلفن های دیگر ادامه یافت.
مزاحمت پیامکی برای یک دختر، دست برادرش را به خون آلوده کرد
آفتاب‌‌نیوز :

هفته قبل پیامکی با مضمون عاشقانه در صفحه نمایشگر گوشی تلفن دختر 21 ساله ای نقش بست. دختر جوان نگاهی به پیامک انداخت اما توجهی به آن نکرد. او با تکرار پیامک، شماره تلفن فرد مزاحم را «بلاک» کرد ولی پیامک های مزاحمت گونه از شماره تلفن های دیگر ادامه یافت.

«الف» که دیگر مستاصل مانده بود، قبل از آن که با پدر و مادرش در این باره مشورت کند به سراغ برادر 25 ساله اش رفت که از چند ماه گذشته با زن صیغه ای اش زندگی می کرد. «امیر» با دیدن پیامک ها سخت برآشفت و در جست وجوی فردی برآمد که پیامک های مزاحمت گونه را برای خواهرش ارسال کرده بود.

خشم و عصبانیت در چهره اش موج می زد و به هر شیوه ای برای پیداکردن مالک شماره تلفن متوسل می شد تا این که به نزد یکی از دوستانش رفت و شماره تلفن فرد مزاحم را در گوشی او ثبت کرد اما ناگهان چشمانش از تعجب گرد شد و حیران چشم به نامی دوخت که بر صفحه گوشی تلفن دوستش نمایان شده بود. او را می شناخت!

«رضا»جوان 35 ساله ای بود که درهمان محله بولوار شاهنامه زندگی می کرد.امیر دیگرطاقت نیاورد و به طریقی با همان شماره تلفن تماس گرفت.جوان مذکور که متوجه اشتباهش شده بود پیامی را با این مضمون ارسال کرد که «من نمی دانستم او خواهر شماست!» ولی «امیر» دست بردار نبود و قصد داشت زهر چشم وحشتناکی از جوانی بگیرد که به خیال او برای خواهرش ایجاد مزاحمت کرده بود.

هر ساعتی که می گذشت بر شدت خشم و عصبانیت «امیر» افزوده می شد تا این که بالاخره ماجرا را با همسر صیغه ای اش در میان گذاشت و از سوی دیگر نیز پیامکی برای «رضا» فرستاد و با عنوان این که «می خواهم تو را ببینم!» او را به قرار شبانه کشاند.

عقربه های ساعت حدود 22:30 دوازدهم مهر را نشان می داد که پراید 111 مشکی رنگ در زمین های کشاورزی محل قرار متوقف شد.زیر نور چراغ های خودرو چهره «رضا» دیده می شد که به همراه چند تن دیگر به انتظار ایستاده بود اما ناگهان «امیر» در حالی از سمت شاگرد پراید پیاده شد که تفنگ بادی معروف به سینجر 5.5 را در دست می فشرد. دیگر حتی فرصت گفت وگو هم نبود چرا که «امیر» اسلحه را برای «زهر چشمی هولناک» از خانه اش برداشته بود. او در یک لحظه لوله سیاه رنگ تفنگ را به سوی «رضا» هدف گرفت و شلیک کرد. گلوله ساچمه ای که از فاصله نزدیک بر پیکر«رضا» نشست، او را ناباورانه چند قدم عقب تر کشید.«امیر» که مقابل چشمان حیرت زده دوستان «رضا» حادثه وحشتناکی را رقم زده بود، بی درنگ سوار بر پراید مشکی رنگ شد که همسر صیغه ای اش پشت فرمان قرار داشت و این گونه در تاریکی شب ناپدید شدند.

از طرف دیگر، پیکر خون آلود «رضا» که هدف گلوله قرار گرفته بود بلافاصله به بیمارستان طالقانی مشهد انتقال یافت اما تلاش کادر درمان بی فایده بود و جوان 35 ساله با زندگی وداع کرد.

طولی نکشید که خبر این جنایت مسلحانه در بی سیم های پلیس پیچید و بدین ترتیب در دقایق اولیه بامداد سیزدهم مهر، قاضی ویژه قتل عمد مشهد به همراه گروهی ویژه از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی عازم بیمارستان شدند.

با لو رفتن ماجرای حضور پراید 111 مشکی رنگ در محل حادثه، دوربین های ترافیکی زیر ذره بین تحقیقات قرار گرفت و مشخصات آن برای پلیس نمایان شد. با توجه به اهمیت موضوع و احتمال فرار «قاتل» به شهرهای دیگر یا خروج احتمالی وی از مرزهای کشور،علاوه بر گزارش مشخصات پراید به مراکز انتظامی، به شماره تلفن مالک پراید دست یافتند و به صورت تلفنی از او خواستند به مقر انتظامی مراجعه کند. چند دقیقه بعد زن 27 ساله ای مقابل قاضی صفری ایستاد که مدعی بود همسر صیغه ای «امیر» است و نقشی در جنایت ندارد.


او گفت: من فقط از فاصله دور شاهد شلیک با تفنگ بادی بودم و بعد هم «امیر» را به باغ شخصی اش رساندم.

گروهی از کارآگاهان راهی باغ شخصی «امیر» شدند و با رعایت نکات امنیتی باغ مذکور را به محاصره درآوردند و در تاریکی شب از در و دیوار وارد محوطه شدند اما زن صیغه ای دروغ گفته بود و هیچ اثری از حضور «امیر» در آن باغ نبود. دقایقی بعد زن 27 ساله (همسر صیغه ای امیر) دوباره مورد بازجویی های فنی قرار گرفت و این بار ادعا کرد او را به منزل یکی از دوستانم در منطقه جاهدشهر بردم چرا که کسی احتمال نمی داد «امیر» به منزل دوست متاهل من رفته باشد.

لحظاتی بعد کارآگاهان عملیاتی پلیس در چند شاخه اطلاعاتی وارد عمل شدند و به ردزنی متهم پرداختند چرا که احتمال داشت همسر صیغه ای متهم فراری پلیس را به مناطق گوناگون بکشاند تا همسر وی بتواند از شهر خارج شود اما در حالی که ردزنی ها به نتیجه نرسیده بود، گروه عملیاتی کارآگاهان وارد منطقه جاهدشهر شدند و «امیر» را در منزل دوست همسرش دستگیر کردند و او همه چمدان ها و لوازم دیگر را در صندوق عقب پراید گذاشته بود و قصد داشت خودرو را از منزل مذکور خارج کند و به شهر دیگری برود.

حدود 6 بامداد سیزدهم مهرماه «امیر» (جوان 25 ساله) روانه بازداشتگاه شد و تحقیقات پلیس برای کشف زوایای پنهان این پرونده جنایی ادامه یافت.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین