کد خبر: ۷۹۹۷۲۳
تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱۴۰۱ - ۱۲:۴۱

محمدرضا شجریان، از ۴۰ تا ۹۰

«کارهایی که محمدرضا شجریان از دهه ۷۰ تا پایان عمر اجرا کرد به قوت کارهای قبل از انقلابش نبود و حتی می‌بینیم ربنایی که نوعی کاور، پوشش، تعمیم و تعاملی موسیقایی با فرهنگ جهان عرب (مصر) بود و با جان‌مایه درونی او ایرانی شد یا مناجاتی که در مایه افشاری خواند و آن هم کاملا ایرانیزه شده بود، بعدها که فرصت‌هایی بهتر نیز برایش ایجاد شد، تکرار نشدند.»
محمدرضا شجریان، از ۴۰ تا ۹۰
آفتاب‌‌نیوز :

رضا مهدوی، منتقد موسیقی، در یادداشتی در روزنامه هم‌میهن در دومین سالگرد درگذشت محمدرضا شجریان نوشت: «محمدرضا شجریان هنگامی که از رادیومشهد به رادیو تهران می‌آید با اولین کارهایی که انجام می‌دهد، مورد استقبال استادان قرار می‌گیرد؛ کارهایی برگرفته از موسیقی ردیف‌دستگاهی و به‌واسطه امکاناتی که رادیو ایران در اختیار او می‌گذارد که از جمله آنها می‌توان به آرشیوهای موسیقایی و آرشیوهای قرآنی از قاریان بزرگ مصر اشاره کرد. این‌ها شجریان را به پدیده‌ تبدیل کرد، هم به‌ عنوان حافظ ردیف و هم به‌ عنوان کسی که جمع‌الجمع ردیف‌های گوناگون از سبک‌ها و شیوه‌های فرهنگ آوازی و سرآمد آن مکتب اصفهان بود. هر چند او دیگر مکاتب را هم درنوردیده بود که از جمله آنها می‌توان به مکتب تبریز، مکتب قزوین، مکتب شیراز و مکتب تهران اشاره کرد. او تا توانست از آوازهای استاد ایرج، استاد گلپایگانی، استاد ادیب خوانساری و بسیاری اساتید دیگر که رادیو صدایشان را پخش نمی‌کرد و در صفحات گرامافون ماندگار شده بودند، مانند رضاقلی میرزاظلی، جلال‌الدین تاج‌اصفهانی، سیدحسین طاهرزاده و ... به مدد هوش، توانایی و استعداد خدادادی خود بهره بسیار برد و زحمات بسیار کشید. او می‌خواست متفاوت از استادان‌اش باشد؛ چه استادانی که حضورا و چه استادانی که غیابا از محضرشان بهره برده بود. این همه باعث می‌شد بزرگان موسیقی مایل به همکاری با او باشند و شجریان هم برایشان سنگ‌تمام می‌گذاشت و آواز را، آنچه را که بود به دقت اجرا می‌کرد و در سوال و جواب با نوازندگان مطرح ماهر و ماهرتر می‌شد. هرچند بعدها به این نتیجه رسید که باید تفاوت‌هایی را در خوانش، در نوع تلفظ کلمات، در فهم درست واژگان شعری، مصرع‌ها و بیت‌ها ایجاد کند و هوایی تازه در نوع ارائه خود بدمد؛ از جمله اینکه چگونه تحریرها را تقویت کند، کجا از آنها بکاهد و کجا تلفیق ایجاد کند. مواردی که بیشتر در کارهای بعد از انقلاب او قابل مشاهده است. مجموع این‌ها از شجریان، یک شاخصه ساخت و در نوک قله قرارش داد و موافقان و مخالفان او بر بهره‌برداری درست‌اش از فنون موسیقی آوازی صحه گذاشتند.

آواز شجریان از جایگاهی پژوهشی برخوردار است و جدا از خوانندگی، می‌کوشد نکات و فرازهای شکفته و ناشکفته‌ای را به گوش مخاطب برساند. مخاطبان شجریان در میان فارسی‌زبانان جهان انبوه بوده و هستند؛‌ چراکه او مشاورانی خوب در میان بزرگان شعر و ادبیات داشت و تلاش می‌کرد اوقات خود را برای فراگیری و برای ارائه درست چه در رادیو، چه در کاست‌های ضبط‌شده در استودیو و چه در کنسرت‌های داخلی و خارجی به خوبی سپری کند.

نکته‌ای که در این میان قابل توجه است اینکه محمدرضا شجریان در دهه ۹۰، پیش از آنکه بیماری‌اش شدت بگیرد، اعلام کرد که ترجیح می‌دهد آثار پیش از انقلاب‌اش شنیده نشود و آنچه پس از انقلاب خوانده و تلاش‌هایش برای نوآوری مورد توجه قرار بگیرد و به عنوان نقطه‌ عطف کارنامه هنری‌اش تلقی شود. من به سهم خود احساس می‌کنم شاید این موضع رمزآلود دلیلی خاص داشته و پاسخی به برخی دوستان دور و نزدیکش بوده است؛ چراکه معتقدم اتفاقا محمدرضا شجریان هر آنچه قبل از انقلاب خواند، از اولین اثرش تا سال ۱۳۵۷، جزو بهترین‌ها بود و این مسیر را در دهه ۶۰ نیز تا حدودی با حضور پرویز مشکاتیان ادامه داد و به واسطه پنج آلبوم خاص‌اش اتفاقاتی خوب را در دهه ۶۰ رقم زد. از نظر من او در دهه ۷۰، هنگامی که مسیرش را تغییر داد، دیگر آن شجریان پیشین نبود و این، آن شجریان پیشین نبودن به معنای شجریان بهتری شدن نبود. شجریان در فرهنگ آوازخوانی و تصنیف‌خوانی متوقف شد. هنگامی که آثار او را بررسی می‌کنیم، چه کارهای ترکیبی و تلفیقی و چه کارهای ارکسترال‌اش را، می‌بینیم که هیچ‌کدام، آن کاری که با ارکستر رادیو تلویزیون ملی ایران به رهبری فرهاد فخرالدینی یا تنظیم جواد معروفی یا آهنگسازی محمدرضا لطفی و دیگران خواند، نشد و برای همین است که می‌گویم از بیان آن جمله در مورد آثار گهربارش که می‌تواند در کنار آثار دیگر اساتید چون استاد ایرج و استاد گلپا سرمنشاء واحدهای درسی قرار بگیرد، منظوری داشته، رندی کرده و سیاستی به خرج داده است.

دلیل اینکه از این دو استاد در کنار محمدرضا شجریان نام می‌برم آن است که ما از دیگر استادان آن چنان کاری نشنیده‌ایم، استاد اسماعیل ادیب‌ خوانساری، استادی سترگ در نوع خود بود یا استاد محمود محمودی‌ خوانساری ویژگی‌هایی خاص در نوع خود داشت اما از استادان محمدرضا شجریان، ایرج و گلپا می‌توانیم به لحاظ مَدرَسی ردیف را و آواز را با تمام گوشه‌هایش و نه‌فقط شاه‌گوشه‌هایش بیاموزیم. برخی آهنگسازان و خوانندگان فقط شاه‌گوشه‌ها یا ایست‌های معروف و شاهد را استفاده می‌کردند اما شجریان، ایرج و گلپا جزو افرادی بودند که هر هفت دستگاه و پنج آواز را درنوردیدند.

در مجموع به عقیده من، کارهایی که محمدرضا شجریان از دهه ۷۰ تا پایان عمر اجرا کرد به قوت کارهای قبل از انقلاب‌اش نبود و حتی می‌بینیم ربنایی که نوعی کاور، پوشش، تعمیم و تعاملی موسیقایی با فرهنگ جهان عرب (مصر) بود و با جان‌مایه درونی او ایرانی شد یا مناجاتی که در مایه افشاری خواند و آن هم کاملا ایرانیزه شده بود، بعدها که فرصت‌هایی بهتر نیز برایش ایجاد شد، تکرار نشدند. منظور از این فرصت‌های بهتر به شکل مشخص در دهه ۶۰ است که بسیاری صداها دیگر در رادیو و تلویزیون ایران شنیده نشدند و نتوانستند از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز بگیرند و او و ناظری یکه‌تاز شدند؛ دورانی که فقط صدای او و صدای شهرام ناظری به شکلی فراگیر شنیده شد و این در حالی بود که اگر امکان شنیدن دیگر صداها نیز فراهم می‌شد، حتما رقابتی سالم میان آنها و بسیاری از خوانندگان خوش‌صدا که خانه‌نشین شدند و همچنان اجازه فعالیت ندارند، شکل می‌گرفت؛ اتفاقی که باعث شد او و شهرام ناظری بیش از پیش شاخص شوند و به هر آزمون و خطایی دست بزنند و جمعیت بالایی از شنوندگان را به سمت‌وسوی خود بکشند و همین، مورد اعتراض بسیاری از اهالی هنر قرار گرفت؛ اعتراضی که هیچ‌گاه پاسخی مناسب به آن داده نشد و از نظر من بسیار خوب است اگر همایون شجریان، فرزند خلف او که توانمندی‌های بسیار بالایی هم دارد و هم، فرزند او بوده‌ و هم شاگردی‌اش را کرده‌ و استعداد خدادادی‌اش را نیز نباید از نظر دور داشت و نقاط قوت بسیارش را در کنار نقاط ضعف‌هایی کمتر از پدرش به تصویر کشیده‌ است، به مطرح‌کردن خاطراتش از او، رفت‌وآمدها و صحبت‌هایی که در این زمینه شده است بپردازد؛ چراکه بالاخره جامعه این مطالبه را دارد و می‌خواهد بداند در دهه ۶۰ که بسیاری از صداها حذف شدند، چه شد که محمدرضا شجریان که همواره جزو معترضان بود راضی به حذف این اساتید شد و آیا با توجه به ارتباطاتش هیچ‌گاه از مقامات درخواست کرد که دیگران هم به مرور اجازه ورود پیدا کنند یا خیر و تلاشی در این زمینه انجام داد یا نه و اگر انجام داد چرا به گوش کسی نرسید؟ این‌ها مسائلی است که به نظر من خانواده او و دوستان نزدیک‌اش می‌بایست طبق اسناد به توضیح در مورد آن بپردازند؛ کاری که انتظار می‌رفت در کتاب «راز مانا» (زندگی و دیدگاه‌های استاد محمدرضا شجریان) انجام شود و نشد.»

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین