پسری که مدعی است برای جلوگیری از تعرض دست به قتل زده است از سوی دادگاه مجرم شناخته و به قصاص محکوم شد.
متهم که مردی جوان است بعد از قتل نگهبان یک کارخانه بازداشت شد و در توضیح اینکه چرا دست به قتل زده است ادعا کرد مقتول قصد داشت به او تعرض کند.
قتل نگهبان در خانه سرایداری
یک سال قبل درگیری خونینی به ماموران پلیس گزارش شد. وقتی ماموران در محل حاضر شدند، متوجه شدند مرد به نام نیما در دم جان باخته است. پلیس متوجه شد غیر از مقتول دو مرد جوان دیگر هم آنجا بودند. ماموران با دستگیری یکی از آنها به نام سعید متوجه شدند ضارب جوانی به نام پیمان است که متواری شده است. به این ترتیب پیمان ردیابی و بازداشت شد.
سعید که در محل حادثه بود به ماموران گفت: من اصلاً نمیدانم به چه دلیل این اتفاق افتاده است، من موقع درگیری خواب بودم وقتی بیدار شدم دیدم نیما چاقو خورده است.
این در حالی بود که پلیس مقداری از وسایل باارزش نیما را همراه پیمان کشف کرده بود. در ادامه پیمان تحت بازجویی قرار گرفت و ادعا کرد مقتول قصد تجاوز داشته است.
او نحوه قتل را توضیح داد و گفت دوستش را با وارد کردن ضربه چاقو کشته است.
با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال و شعبه 11 مسئول رسیدگی به این پرونده شد.
محاکمه عامل قتل
در جلسه دادگاه دایی قربانی که تنها ولی دم بود درخواست قصاص را مطرح کرد و گفت: متهم با انگیزه سرقت خواهرزادهام را بیرحمانه کشته و با دروغگویی سعی دارد حقیقت را پنهان کند. من شک ندارم انگیزه او از قتل سرقت بوده است. به همین خاطر حاضر به گذشت نیستم و برای او قصاص میخواهم.
سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد و اتهام قتل را گردن گرفت.
او گفت: آن روز یکی از دوستانم به نام مرتضی سراغم آمد و گفت یکی از دوستانش به نام نیما که نگهبان یک کارخانه است مهمانی شبانه راه انداخته است و از من خواست تا همراهش به مهمانی بروم. ما با هم به آنجا رفتیم و بعد از چند ساعت وقتی مرتضی خواب بود نیما سراغم آمد. او که حال طبیعی نداشت از من خواست لباسهایم را دربیاورم. او اسیر وسوسههای شیطانی شده و میخواست مرا آزار دهد که مقاومت کردم اما نیما به رویم چاقو کشید و میخواست با تهدید مرا مجبور کند تسلیم خواسته شومش شوم.
او ادامه داد: نیما یک لحظه به سمتم حمله و پیراهنم را پاره کرد. در همین هنگام چشمم به چاقویی افتاد که کنار بخاری قرار داشت. من برای دفاع از خودم چاقو را برداشتم و چند ضربه به او زدم. سپس فرار کردم.
متهم به قضات گفت: باور کنید اگر نیما را نزده بودم احتمالا در آن مهمانی کشته میشدم. من اصلاً نیما را نمیشناختم و هیچ خصومتی با او نداشتم. من فقط همراه دوستم به مهمانی رفته بودم که گرفتار شدم.
سپس وکیل متهم به دفاع پرداخت و گفت موکلش در دفاع از خودش دست به قتل زده است.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدارک موجود در پرونده، ادعای پیمان مبنی بر دفاع مشروع را نپذیرفتند و او را به قصاص محکوم کردند.