اگر مسئولان به مردم از بالا به پایین نگاه نکنند، به این نگاه عجیب نخواهند رسید که معاون وزیر ارتباطات بگوید "خودتان از قبل باید به این فکر میبودید که احیاناً اگر روزی اینستاگرام بسته شود چه اتفاقی میافتد؟ خودتان باید به فکر میبودید و از ابتدا از ابزاری نظیر اینستاگرام استفاده نمیکردید. "
یک نفر به این بزرگوار بگوید، مردم از یک ظرفیت قانونی در بستر قانونی استفاده میکردند. علم غیب هم نداشتند که آینده را پیشبینی کنند. شما جاده کناری را نساخته چطور جاده را میبندید؟ این استدلال به این میماند که به مردم مناطق زلزلهزده بگوئید، "خودتان از قبل باید به این فکر میبودید که احیانا اگر روزی زلزله آمد، چه اتفاقی میافتد؟ " استدلال از بالا به پایین، میشود این.
نتیجه هم میشود آنچه در جامعه میبینیم. رفتار از بالا به پایین به این میماند که وقتی خودت، پایت روی فرش است، بخواهی آن را بکشی، معلوم است، زمین خواهی خورد. یا آن بزرگواران و محترمین دیگری که حجاب را به وصیت شهدا گره میزنند و به غیرت، رگ گردن قوی میکنند. بایدشان گفت این درست، اما شهدا هزار وصیت دیگر هم داشتند. رعایت حرمت مردم و حقالناس و طهارت اقتصادی و تکریم مستضعفان و دوری از انواع فساد و اختلاس و... هم حرف شهدا بود. چرا اینجا، محکم نمیایستید؟
نگاه از بالا به پایین بعضی وقتها، خود ما را در منگنه قرار میدهد چنان که در یک مجلس وقتی یک جناب آقایی گفت بچهاند این کسانی که به خیابان آمدهاند، دانشآموزند و چیزی نمیدانند، یک نفر پرسید شما ۱۳ آبان را در تقویم دیده اید؟ میدانید یکی از مناسبتهای آن روز دانشآموز است؟ میدانید فلسفه این نامگذاری را؟ چطور دانشآموزان سال ۵۷ میفهمیدند، اما سال ۱۴۰۱ نمیفهمند؟ یعنی نظام تربیتی شاه آدم فهمیده پرورش میداد و ما...؟ بنده خدا ماند چه بگوید. چه میتوانست بگوید که کلمات دست بر یقهاش نگیرند؟
نگاه از بالا در این پایین دست با چنین معضلاتی هم مواجه میشود. کاش زبان مردمی داشته باشیم و نگاه مردمی. آن وقت کسی فریب زبان چرب دشمن را نمیخورد. کسی دست چدنیاش را مخملی نمیپندارد. ما باید با مردم درست تعامل کنیم. این نهتنها خیابانها را خلوت میکند که توان آنان را برای حراست از سرحدات ایران عزیز، متراکم میکند...
اعتراف کنیم که میان نسل جدید و اسلام فاصله انداختیم
روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی دیگر نوشت: بازسازی فرهنگی باید به اهلش سپرده شود. محور این کار باید کسی باشد که عمر خود را در کار فرهنگی سپری کرده و همگان او را یک صاحبنظر فرهنگی تمامعیار بدانند. در قرارگاه فرهنگی هم باید کسانی حضور داشته باشند که نگاهی مستقل، آزاد و همهجانبه به فرهنگ داشته باشند.
در اولین گام و حتی به عنوان پیشنیاز بازسازی فرهنگی باید فرهنگ موجود آسیب شناسی شود.
یک سؤال اینست که چرا بعد از ۴۳ سال کار فرهنگی آنهم در جامعهای با برخورداری از انقلاب اسلامی، که به قول شهید مظلوم آیتالله بهشتی یک انقلاب فرهنگی بود، اکنون ما اعتراف میکنیم به بازسازی فرهنگی نیاز داریم؟ با چهار دهه کار فرهنگی پشتیبانی شده توسط نظام اسلامی با تمام امکاناتی که دارد، انتظار این بود که هماکنون از یک فرهنگ متعالی بینیاز از بازسازی برخوردار باشیم. اینکه به این جایگاه نرسیدهایم و حتی ناچار هستیم در آنچه داریم نیز بازنگری کنیم، طبعاً به این معناست که در چهار دهه گذشته موفق نبودهایم. باید بررسی شود که چرا موفق نبودهایم.
سؤال دیگر اینست که اینهمه امکانات، بودجه و نیرو که برای کار فرهنگی در ۴۳ سال گذشته صرف شده، چرا بازدهی لازم را نداشته؟ آیا دلیل این عدم بازدهی بیبرنامگی بود؟ آیا نیروهای مناسبی برای این کار نداشتیم و یا به جای نیروهای کارآمد و مناسب فرهنگ شناس، افرادی را به کار گماردیم که اهلیت لازم را برای کار فرهنگی نداشتند؟ وجود دستگاههای موازی فرهنگی و اینکه آیا همین موازی کاری عامل مهمی برای درجا زدن در عرصه فرهنگی نبوده؟
ما میتوانستیم به جای تعدد دستگاههای فرهنگی که هرکدام مبالغ زیادی بودجه و امکانات صرف میکنند، یک یا حداکثر دو دستگاه فرهنگی با وظایف متفاوت داشته باشیم و آنها را به انجام کارهای بزرگ براساس شرح وظایف مشخص موظف کنیم. این روش، ضمن اینکه با صرفهجوئی قابل توجهی در بودجه و امکانات و نیرو همراه بود، میتوانست بازدهی قابل قبولی هم داشته باشد. مهمتر آنکه این نوع کار فرهنگی نهتنها دچار عقبگرد نمیشود و نیازی به بازسازی پیدا نمیکند بلکه همواره در حال پیشرفت است و جامعه را به رشد و تعالی فرهنگی بینظیری میرساند؛ و آخرین سؤال اینست که آیا فاصله گرفتن از آزاداندیشی فرهنگی و چسبیدن به مناسک ظاهری که در سالهای اخیر رونق فراوانی یافته، یکی از مهمترین عوامل پیدایش رسوبهای فرهنگی نیست؟ بدون مجامله باید اعتراف کنیم که با این روشها میان نسل جدید و اسلام ناب فاصله انداختهایم و تا این آسیبها را جبران نکنیم و در قرارگاه فرهنگی موجود تجدید نظر اساسی به عمل نیاید، به بازسازی فرهنگی موفق نخواهیم شد.