کیانیان در نشست تخصصی پرسش از بازیگردان از سلسله نشستهای «۲۰-۳۹» اظهار داشت: در سینمای ایران برخی از کارگردانان مثل ابراهیم حاتمیکیا میگفتند من بلد نیستم به بازیگر بگویم چه بکند یا نکند، به همین دلیل آقای آتیلا پسیانی را آورده بود که هم بازیگر برایش انتخاب کند و هم به آنها بگوید چه کنند و چه نکنند. پس این یک سلیقه شخصی کارگردان است. برخی کارگردانان میگویند خودمان بلد هستیم. در نتیجه با دو دسته کارگردان رو برو هستیم؛ آنهایی که بلدند و آنهایی که دوست دارند این موضوع را به دیگران بسپارند.
وی تاکید کرد: بازیگردانی یک شغل نیست، یک عنوان نیست و دلیلی برای خوب یا بد بودنش نیست. در آژانس شیشهای من اولین بازیگردانی را انجام دادم. آن موقع حاتمیکیا به پسیانی گفته بود یک نفر را به من معرفی کن، او من را معرفی کرده بود، اما حاتمیکیا گفته بود کیانیان را نمیخواهم. چون او بیشتر شبیه فیلسوفهاست! این را هم از روی نوشتههایم دریافته بود و گفته بود کیانیان دوست دارد با همه بحث کند و من دوست ندارم او باشد، اما در نهایت مقرر شد من در آژانس شیشهای بازیگردانی کنم.
بازیگردانی بعد از فیلم آژانس شیشهای مد شد
کیانیان گفت: وقتی میخواهم بازیگردانی کنم اصلاً به کسی نمیگویم چگونه بازی کن، چون این اصلاً جزء وظایف ما نیست. این یک کار غلط است که بگوییم یک بازیگر چگونه ایفای نقش کند. در آن فیلم هم من سعی میکردم موتور داخلی وجود بازیگر را برای آن نقش خاص روشن کنم. بعد از آژانس شیشهای کمی بازیگردانی مد شد، اما متأسفانه برخی از آنها به بازیگران میگفتند چگونه بازی کن! با توجه به این که زمان برای پیشتولید داشتیم مثلاً به پرویز پرستویی میگفتم به عنوان حاج کاظم در فیلم چه میکنی؟ کسی که از جبهه برگشته، کاری به کار کسی ندارد، کنارش برخی پولدار میشوند و... من برای روشن کردن موتور حاج کاظم میگفتم در چنین شرایطی چه میکنی؟ یا در فیلم روبان قرمز دو شخصیت جمعه و داود داشتیم و ابتدا قرار بود نقش داود را آقای جمشید هاشمپور و نقش محبوبه را خانم یاسمین ملکنصر بازی کند.
وی ادامه داد: من در صحبت با آقای هاشمپور میگفتم فلان صحنه را فرض کن. او میگفت وقتی این موضوع در فیلمنامه نیست، چرا باید فرض کند. راست هم میگفت. زیرا ایشان اکثرا فیلمهایی بازی میکردند که همه چیز آن مشخص بود. پس آقای حاتمیکیا اشتباه کرده بود که آقای هاشمپور را برای این نقش انتخاب کرده بود که در نهایت آقای پرستویی انتخاب شد یا به خانم بیتا بادران برای آژانس شیشهای گفتم از الان وقتی برای خرید هم بیرون میروی، چادر سر کن تا یاد بگیری. این کارها بیشتر شبیه تمرین تئاتر است.
کیانیان تأکید کرد: این بازیگردانی درست از نگاه من است، اما از نگاه خیلیهای دیگر معنای دیگری دارد. من کاری را کردم که کارگردان باید انجام بدهد. کاری نکردم که فرای او باشد؛ در نتیجه بازیگردانی بخشی از کار کارگردان است و بازیگردانی یک شغل و فن مجزا نیست. در ایران قواعد سینمایی ما فرق دارد، چون سینمای ما شبیه سینمای آمریکا نیست. در مقالهای نوشته بود تمام هزینه یک فیلم ایرانی، به اندازه یک برک (پذیرایی حین تصویربرداری) در تولید یک فیلم آمریکایی است. به این دلیل که در آنجا فروش زیاد است و میدانند چگونه فیلم را برای فروش به بازارهای جهانی بفرستند. به همین منظور برای تولید آن هم خوب خرج میکنند. سینمای ایران، اما بازار جهانی ندارد. سیاستهایی که بر سینمای ما جاری است، نخواسته ما بازار خارجی داشته باشیم و به ایران محدود شدهایم. در نتیجه نیاز به خرجهای زیاد و رقابت با فیلمهای جهان نداریم.
وی افزود: من به دوستان جشنواره هم گفتم قاعدتاً فیلم کوتاه به بازیگردانی احتیاج ندارد. چون در آن یا از کسانی استفاده میشود که بازیگر نیستند یا میخواهید درباره کسی فیلم بسازید که او وجود دارد و همچنان هست. اگر بخواهید بازیگر اسم و رسم داری بیاورید، زیر نام او گم میشوید، اما دوستان گفتند بیا و من هم گفتم چشم. من لطفی به سینمای جوانان ایران نمیکنم، چون سینمای جوان پلههای اول سینمای بالغ است. درواقع همه برای یک خانوادهایم.
وی درباره تفاوت کارگردانی و بازیگردانی بیان کرد: در آمریکا هر بازیگری از شناختهشدهترین تا ناشناسترین، مربی دارد و آن مربی مسئول محافظت از اوست. یعنی اجازه نمیدهد صدا و فیزیک بازیگر خراب شود. تیم بازیگران از منظری شبیه تیم فوتبال است. مثلاً فوتبالیستها نباید شب قبل از بازی، دیر بخوابند یا به مهمانی بروند. در این مسائل مربی به آنها کمک میکند. در بازیگری هم مثلاً یک مربی کمک میکند که بازیگر سناریو را بخواند، اما ما در سینمای خود این موضوعات را نداریم و میتوانیم تنها درباره آن صحبت کنیم.
دنیای برخی کارگردانها بههم ریخته است!
کیانیان ادامه داد: بازیگر یک موجود هنرمندی است که هنرش در حال فوران و خلاقیت است، اما کارگردان، بازیگر نیست. بارها کارگردان به من گفته فلان طور بازی کن، من هم اتفاقاً همان کار را کردهام، اما کارگردان دیده که خوب نشده و در نهایت به من گفته است کار خودت را بکن. در سینما کارگردان یک دنیا میسازد، اگر یک بازیگر، قواعد دنیای تو را نفهمید، تو به عنوان کارگردان او را اشتباه انتخاب کردهای، دنیای خیلی از کارگردانان به هم ریخته است و به همین دلیل مخاطبان از فیلمهای آنها لذت نمیبرند.
وی با اشاره به فرآیند دورخوانی در بازیگری گفت: دورخوانی برای بازیگر حرفهای است که تئاتر کار کرده، اما هنر، قاعده ندارد. هر زمان یک قاعده بگذارید، همانجا همه چیز را خراب کردهاید. در تئاتر شغلی به نام دراماتورژ وجود دارد. (کسی که به تحقیق و تحلیل اثر نمایشی میپردازد و نمایشنامه را از تحلیلی ادبی، جامعه شناختی، زیباشناختی و شخصیت شناختی بر روی اثر تا اجرای روی صحنه همراهی میکند.) این شغل یعنی کسی که روح اثر را فهمیده است و به کارگردان کمک میکند، در سینما، اما ما دراماتورژ نداریم یعنی کسی که دنیای کارگردان را برای او باز کند.
بازیگر پاداش سکوت درباره بداهه بازی کردن گفت: این کار هیچ ایرادی ندارد به شرط آنکه موتور بازیگر روشن باشد، بازیگر اگر نقش خود را فهمیده باشد این کار درست است، اما اگر نفهمیده باشد همین کار هم اشتباه است.
بهترین بازیگران جهان، حیوانات و بچهها هستند
کیانیان اظهار کرد: بزرگترین اشتباه یک کارگردان یا بازیگردان این است که به بازیگر بگویند چه کند یا چه نکند. بدانید که بازیگر عروسک نیست که نخش را بگیرید و بازی بدهید! بازیگر را باید درست انتخاب کنیم نه اینکه به او بگوییم چه کند چه نکند. به نظرم بهترین بازیگران جهان، حیوانات و بچهها هستند. چون هیچگونه نقابی ندارند و وقتی حیوانی یا بچهای در کنار یک بازیگر قرار میگیرد، آن بازیگر تازه میفهمد نقصش چیست ما، اما وقتی بزرگ میشویم شروع به نقاب زدن میکنیم.
این بازیگر درباره اینکه چرا بازیگردانی در سینما کمرنگ شده، گفت: من هم جوابش را نمیدانم، اما این را میدانم که مدتی این کار، مد شد و برخی فکر کردند اگر در کارشان بازیگردانی داشته باشند، خیلی باحالتر است. این موضوع، اما به نیاز کارگردان برمیگردد مثلاً آقای اصغر فرهادی زمان زیادی برای تمرین با بازیگران میگذارد. در نتیجه نیازی به بازیگردانی ندارد یا آقای بهمن فرمانارا میگوید خودم میتوانم انجام بدهم. پس این سلیقهای است.
کیانیان درباره اینکه آیا بازیگری اکتسابی است یا در نتیجه استعداد حاصل میشود، توضیح داد: بازیگری به فهم شما باز میگردد. البته سواد هم مؤثر است. سواد به معنای خواندن نیست بلکه به معنای هضم کردن است. ممکن است شما ۵۰ جلد کتاب خوانده باشید، اما آنها را هضم نکرده باشید. وقتی چیزی را خوب بفهمید، نامش سواد میشود و یک وجه دیگر از سواد، چالش با خودتان است.