جمیله کدیور در یادداشتی در روزنامه اطلاعات با عنوان "رسانه یا ستاد جنگ روانی؟" نوشت: طی چند هفته گذشته، به موازات اعتراضات مردمی در کشور که از جهات مختلف قابل بررسی و شایسته توجه مسؤولان و دستاندرکاران و رسیدگی به خواستهای بهحق معترضان است، و در غیاب برنامههای دقیق و سریع خبری و تحلیلی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران متناسب با مقتضیات زمان و نیازهای مخاطبین متنوع خود، و بیتوجه به این امر که مخاطب اگر نیازهای خبریاش از یک رسانه تأمین نشود، به دنبال رسانههای جایگزین خواهد بود، شاهد تغییر جدی و قابلتوجهی در رویکرد و عملکرد رسانههای جریان رسمی فارسیزبان خارج کشور و فاصله گرفتن از چارچوبهای مرسوم رسانهای و تبدیل شدن آنها به ستادهای جنگ روانی هستیم. در این رابطه توجه به چند نکته ضروریاست:
نخست: بدیهی است که قبل از معطوف کردن انگشت اتهام به سمت رسانههای بیگانه، باید به عملکرد حاکمیت در زمینههای مختلف، بهویژه تحمیل سیاستهای مضیق رسانهای به نفع یک بخش از جمعیت مخاطب و بیتوجهی به جامعه متکثر ایران و نیازهای فزاینده و بهروز شونده آنها نظر کرد. این مهم را هم در محدودیتهای اعمالی بر رسانههای عمومی؛ اعم از رسانههای صوتی و تصویری و مکتوب میتوان به عینه دید، هم در فیلترینگ شبکههای اجتماعی که منبع خبری طیف گستردهای از اقشار مختلف، بهویژه نسل جوان بودهاست، هم در اعمال سلیقههای تنگنظرانه در ممنوعیت برخی برنامهها و چهرههای مقبول مردم در رسانه ملی از سویی و دادن بلندگو به چهرههای غیرموجه و پر دافعه در ساعتها و برنامههای پرمخاطب در شرایطی که جامعه نیازمند به آرامش و همراهی و همهجانبهنگری است از سوی دیگر، هم در بداخلاقی برخی رسانهها و اعمال سیاست حذفی آنها، و هم در مواضع متصلب برخی ارباب محراب و منبر و جمعه و جماعات که از رسانههای سنتی مورد وثوق و مرجع مردم در گذشتههای دورتر بودند، میتوان دریافت. نتیجه همه این اقدامات و سیاستهای پر دافعه رسانهای، منجر به از دست رفتن مرجعیت رسانهای داخل کشور و ریزش مخاطبیو ناتوانی رسانههای متعدد داخلی و بهطور خاص، رسانه ملی در ایجاد اقناع و کسب رضایت اکثریت مردم بودهاست. عدم پوشش خبری مسائل روز جامعه یا ارائه اخبار ناصحیح و غیردقیق از عوامل دیگر در اعتبارزدایی از رسانههای کشور بوده است. همه این اقدامات نشانههای بیاطلاعی مسؤولان رسانهای از خواستههای جامعه مخاطب و بیتوجهی به افکار عمومی و فقر حداقلی از فهم رسانهای است.
در ایران رسانهها کارکرد خود را در ایجاد اقناع از دست دادهاند و این نقطهای است که بیش و پیش از هر موضوعی، باید محل توجه ارباب قدرت قرار گیرد. آنتونیو گرامشی از جمله متفکرینی که به جنبههای مختلف قدرت پرداخته، بر این باور بود که عنصر اصلی قدرت و سیاست، رابطه بین حاکم و مردم تحت سلطه حکومت است و برای پذیرش ارزشهای حاکم توسط مردم بهطور طبیعی، نقش نهادهای جامعه مدنی، از جمله رسانه مهم است. به باور او، حکام تا زمانی که بتوانند مردم را به انجام یا عدم انجام امری متقاعد کنند، از زور و قوه قهریه استفاده نمیکنند. قدرت واقعی حاکم در خشونت و قدرت قهری آن نیست، بلکه در پذیرش ادراک جهان حاکم توسط مردم است و نهادهایی همچون رسانهها هستند که شهروندان را با رضایت و اقناع، و نه اجبار و زور عریان، به قدرت حاکم متصل میکنند. بهرغم تنوع و تعدد و هزینههای هنگفت رسانهها، بهویژه صدا و سیما، رسانههای داخلی عاملیت خود را به عنوان رکن مهم قدرت و نفوذ در افکار عمومی از دست داده و به عنصری بیاثر تبدیل شدهاند.
دوم. مهمترین کارکرد رسانه تسخیر قلوب و اذهان مخاطب در جهت خواسته رسانه با هدف تغییر رویکرد و رفتار و گفتار مخاطب هدف است. در بستر مناسب متأثر از تغییر نگرش و باور و رفتار مخاطب، هر خواسته و انتظاری، اعم از مثبت یا منفی، در جهت اهداف دستهای پشت پرده رسانه قابل تحقق است. همچون هر رسانهای، تلاش تبلیغاتی رسانههای فارسی وابسته به کشورهای غربی و عربی برای شکل دادن به ادراکات، دستکاری شناختها و هدایت رفتارهای مخاطبین و مدیریت افکار عمومی برای دستیابی به پاسخهای مطلوب خود بوده است. مدتهاست جمهوری اسلامی ایران هدف حملات و هجمه همهجانبهای از سوی رسانههای فوقالذکر قرار گرفته، به عنوان تهدیدی برای جهان و منطقه و حامی تروریسم و گروههای تروریستی اعلام شده و هر اتفاق سوئی در منطقه عمدتا به ایران و گروههای نیابتی آن منتسب شده است. ضمن آنکه متأثر از تبلیغات رسانههای فوق، در داخل کشور نیز با فضاسازیهای تبلیغاتی منفی و زشتسازی توسط افراد آگاه یا ناآگاه، انتساب اتفاقاتی همچون آتشسوزی سینما رکس آبادان در سال ۱۳۵۷ به انقلابیون یا بمبگذاری در حرم امام رضا (ع) در سال ۱۳۷۳ به منظور اعتبارزدایی از مسئولین کشور به عمل آمده است. این فضاسازیها برای ایجاد زمینه ذهنی مورد نظر برای جلب و جذب مخاطب بدون هرگونه مقاومت احتمالی برای روز مبادا برنامهریزی شد. طی چند هفته گذشته، هدف اصلی رسانههای فارسیزبان وابسته، دامن زدن به شکافهای موجود در جامعه، بهطور خاص شکاف نسل جوان با نظام حاکم در بستر ضعف کارکرد و بیتوجهی دستاندرکاران داخلی به نارضایتیهای موجود، بهویژه خواستههای اساسی نسل جوان بوده است. به موازات فشارهای اقتصادی و سیاسی بینالمللی به ایران، سیاستهای این رسانهها در جهت تشدید نارضایی داخلی قابلتوجه است.
سوم. در سالهای اخیر، تئوری بخشی از مخالفان فعال نظام برای فروپاشی جمهوری اسلامی ایران، مبتنی بر این ایده بوده است که اعمال خشونت و شدت سرکوب حکومت نسبت به معترضان منجر به فزونی نفرت مردم نسبت به حاکمیت میشود و در نهایت به فروپاشی میانجامد. این طیف با این پیشفرض که فروپاشی امری قطعی است، منتظر شرایط مورد نظر (خشونت و سرکوب فزاینده حکومت) ماندند. بر اساس این ایده، تحریم اقتصادی و فشارهای سیاسی بینالمللی و سختتر شدن زندگی مردم، به فاصله گرفتن بیشتر مردم از حاکمیت و گسترش اعتراضات مردم در کشور میانجامد و در شرایطی که بر اثر فشارهای زندگی و خشونت نیروهای حکومت نسبت به اعتراضات، نفرت مردم نسبت به حاکمیت و نظام ایجاد شده، رسانهای نیاز است که بر حجم این نفرت و شکاف بیفزاید. فزونی نفرت به فزونی سرکوب منجر میشود و در نتیجه نهایتا براندازی رخ میدهد. راهاندازی بسیاری از رسانههای فارسیزبان در خارج کشور با سرمایههای هنگفت و تولیدات متنوع رسانهای، عمدتاً در راستای بسترسازی برای تحقق این ایده انجام گرفته است. زمانی که محمد بن سلمان در سال ۲۰۱۷ اظهار کرد که ما نبرد را به داخل ایران میکشانیم، در حقیقت مبتنی بر مشورت و همکاری بخشی از اپوزیسیون ایرانی در جریان راهاندازی رسانهای به زبان فارسی با بودجه سعودی برای مدیریت خشم و نفرت در ایران بود. سیاستی که رسانههای دیگر فارسیزبان نیز برای نباختن قافیه از رسانه وابسته به سعودی و فاصله گرفتن از اصول مدون رسانهای خود، کمابیش در پیش گرفتهاند. البته مدیریت ضعیف قوای سهگانه کشور در تدبیر امور کشور و بیتوجهی به مطالبات برحق مردم و بحران بیاعتمادی فزاینده و رسانههای فشل داخلی و فیلتر شدن دسترسی به شبکههای اجتماعی و بستن صدای منتقدان وضع موجود، جملگی بسترساز پیشبرد تئوری فوقالذکر بود و اگر با همین دست فرمان پیش روند، دورنمایی نگرانکننده پیش رو خواهد بود.
چهارم. سیاستهای اعمال شده رسانههای فارسیزبان خارج کشور در انتخاب گزینشی اخبار و ارائه تحلیلهای خبری، به روشنی جهتگیرانه و خارج از چارچوب عملکرد رسانهای، یا در قالب فعالیت حزبی سیاسی یا اتاق فرماندهی جنگ روانی قابل تعریف است. این سیاستهای رسانهای در جهت دامن زدن به اختلافات داخلی، ترویج خشونت، تهییج احساسات، تشویق درگیری بین گروههای اجتماعی و در یک کلام دوقطبی کردن جامعه تدوین شده است. از تکنیکهای متنوع مورد استفاده این رسانهها در قالب تکرار اخبار جهتدار و تحلیلهای تأملبرانگیز در مورد اعتراضاتی که مکرراً اعلام میکنند با اعتراضات گذشته متفاوت است، میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
گستردهنمایی اعتراضات در کشور، بزرگنمایی نقاط ضعف در جهت تشدید نارضایتی عمومی، استفاده از فرصتهای مناسب در جهت تخریب هنجارهای عرفی مورد قبول جامعه، القای حس غم و یأس و ناامیدی از شرایط موجود، دامن زدن به بدبینی و بیاعتمادی مردم نسبت به نهادهای مرجع، استفاده از تکنیکهای نفرتپراکنی و زشتسازی در جهت ایجاد دشمنی، تشدید شکافهای اجتماعی و میاننسلی، تمرکز صرف بر خشونت و سرکوب حکومت، بیاعتبار کردن نمادهای قدرت، تضعیف روحیه طیف ساکت، القای تردید نسبت به نهادهای حافظ نظم و امنیت، انعکاس مواضع افراد و گروههای معاند و تجزیهطلب در بستر اعتراضات، … این رسانهها در مواقعی در کنار انتشار خبر و تحلیل، خود به یک طرف دعوا تبدیل شده، آموزش نحوه ساخت سلاحهای مقابله با پلیس و نیروهای حافظ نظم میدهند یا اعلام فراخوان برای گردهمایی معترضین میکنند.
پنجم. بدون شک نمیتوان بین سیاستهای تبلیغاتی رسانههای فارسیزبان خارج از کشور، فشارهای سیاسی و جنگ اقتصادی علیه ایران و اقداماتی که در داخل برای ناراضیسازی عمدی مردم صورت میگیرد، تفکیک قائل شد. هدف مشترک موارد پیشگفته، خشمگین کردن فزاینده مردم خسته و ناراضی است که روزبهروز فاصله خود را با استانداردهای جهانی در زمینه معیشت و زندگی معمولی بیشتر میبیند. هر چند اعتراضاتی که بهحق در جریان بود، با سیاستهای اتاقهای جنگ رسانهای با شدت و شتابی که در جهت اعمال خشونت و تخریب و تنش و اختلاف داخلی در پیش گرفت، در حال خروج از ریل، به رادیکالیزه شدن فضای اعتراضات انجامیده و در بسیاری از مواقع با مقاومت یا مخالفت طیف ساکت جامعه مواجه شده است، ولی گسترش خشم و نفرت و خشونت متقابل که مورد تشویق رسانههای فارسیزبان خارج کشور قرار میگیرد، نگرانکننده است.
حاکمیت جمهوری اسلامی ایران اگر در صدد گشایش و بهبود اوضاع کشور و ملت است، تا دیر نشده باید با تدبیر، فضای رسانهای داخل کشور را باز کند، از فشارهای فرهنگی و اجتماعی بر اقشار مختلف، بهویژه زنان و دختران و دانشجویان و دانشآموزان و اهل رسانه بکاهد و صدای مردم، بهویژه نسل جوان را بشنود، با مسؤولان خاطی برخورد و آنها را برکنار کند، از اقدامات غلط گذشته معذرتخواهی کند و با پدیده نفوذ که تعمدا ناراضیسازی مردم و گسترش اعتراضات را وجهه همت خود قرار داده و با دمیدن در آتش خشم مردم در اندیشه جایگزینی خود در آینده ایرانی ویران و ضعیف است، مقابله کند.
جالب است تریبون آزاد اندیشی آ؟فتاب/ پیام های مارا منتشر نمی کنی/ بوی ..دروغگویی وذلت سهم خواهی از صفحاتتون می آید