پژمان جمشیدی مسیری منطقی را طی کرد و با گذر از پلههای مختلف حالا امروز به یکی از مهرههای ناجی در گیشه تبدیل شده است و بی تردید در این شرایط فیلمسازان و سازندگان سریال بسیار امیدوارهستند که از او در اقبال آثارشان به خصوص در شبکه نمایش خانگی سود ببرند و انصافا در بسیاری از آثار او توانسته است گلیم اثر را به واسطه بامزه گیهای در لحظه اش از آب بیرون بکشد، اما این همه ماجرا نیست!
جمشیدی خوب میداند که سینما به همان اندازه که جذاب و دوست داشتنی است میتواند آرتیستش را از اوج به پایین بکشد و این اتفاق بارها در سینمای ایران و البته همه جای دنیا رخ داده است.
با بررسی دو منظر میتوان به این نتیجه رسید که خطر جدی بیخ گوش بازیگر محبوب این روزهای شبکه نمایش خانگی وجود دارد.
اگر اوبا هدف درآمدزائی صرف تمام پیشنهاداتش را میپذیرد والبته با خبر هستیم که بسیاری از آثار را هم رد میکند مشخصا هدفی منطقی است که نمیشود در شرایط فعلی با دستمزدی درشت برای او از این مقوله به راحتی عبور کرد.
اما اگر او مانند ابتدای مسیر به دنبال اتفاقات نو و جذاب در سینماست و هنوز از ستاره شدن و البته دیده شدن در جشنوارههای مختلف و کسب سیمرغ، سیراب نشده است باید گفت سینما و سریال دو مدیوم موثر بر یکدیگر هستند که میتوانند روی جایگاه حرفهای بازیگر تاثیرگذار باشند.
بازیگری که در دو پلتفرم مختلف هر هفته با نقشهای شبیه به هم در دسترس مخاطبان است طبیعی است تماشاگر را برای کشاندن به سالن سینما نمیتواند قلقک کند. به خصوص اینکه این بازیگر طناز تمام بامزه گیهای همیشگی اش را در دو اثر خرج کرده است و بی شک قرار است در سینما نیز با همان استایل و سبک و سیاق اجرا دیده شود.
منطقی است که او برای ماندن در دور باید مدام دیده شود، منطقی است که او به پیشنهادات پر و پیمانش جواب مثبت دهد، اما باید این مراقبت را مد نظر قرار دهد که دنیای بازیگری بسیار بی رحم است و مخاطب برای در اوج دیدن تو مصداقهایی دارد که اگر لحاظ نشود کم کم جایگاه ستاره گونه ات را از دست میدهی و تنها به یک بازیگر محبوب تبدیل میشوی!
در این شرایط است که توازن حضوردر سینما و سریالهای شبکه نمایش خانگی والبته مدتی نبودن و البته مانند قبل انتخاب نقشهای متفاوت خاص مانند فیلم سینمایی علفزار کمک میکند تا پژمان جمشیدی ضمن نمایش توانمندی هایش در ژانرهای مختلف و ضمن حضور پررنگ حداکثری کماکان تماشاگرش را تشنه نگاه داشته واین حس را به سازندگان القاء کند که کماکان در اوج است و نه تنهادر پلتفرمهای شبکه نمایش خانگی در سینما نیز سراغ او را میگیرند و حالا حالاها میتواند گیشه را به نفع آثاری که در آن حضور دارد متمول سازد.
پژمان جمشیدی در سالهای اخیر نمودار سینوسی منطقی رو به اوج داشته و بر همگان واضح است که جزء معدود بازیگرانی است که در سالهای اخیر برای سازندگان وصاحبان آثار آرامش خاطر میآورد.
اما این نکته حائز اهمیت است که.
تماشاگر ایرانی خیلی زود سیر میشود
تماشاگر ایرانی به طور معمول به سرعت تغییر سلیقه میدهد
تکراری شدن آرتیست برای تماشاگر ایرانی آزار دهنده است
سینما جای خطرناک برای بازیگری است که تماشاگر دیگر او را دوست ندارد.
ژانر کمدی ملاحظاتی مشخص ومعین دارد که میتواند بازیگر را در یک جنس از بازی نگاه دارد و به کلیشهای غیر قابل تحمل تبدیل کند.
و از همه خطرناکتر دفاتر فیلمسازی به شدت علاقمند هستند از روی دست هم تقلب کنند و بازیگری را که در یک فضای مشخص از نقشه و جنس اثر موفق بوده اند بارها به فضایی شبیه دعوت به کار کنند و از فرمول برنده تا حد اشمئزاز سود ببرند که در نهایت این مسئله دودش جز به چشم بازیگر نمیرود.
با هوش سرشاری که از پژمان جمشیدی سراغ دارم او با رعایت همه نکات بالا از این خطر فاصله میگیرد تا نه تنها در اوج بماند که برای حضور متفاوتش در آثار سینمایی و سریالهای شبکه نمایش خانگی تلاش بسیار دارد.