«خاموشی چراغ کنسرتها سه ماه شد»؛ این عبارات کلیدواژههایی تکراری از پس روزهای ملتهبی است که اواخر شهریور ماه سال جاری همزمان با شروع اتفاقات و التهابات اخیر کشور موجب تعطیلی کامل کنسرتها و اجراهای زندهای شد که معادلات و برنامهریزی بسیاری از تهیه کنندگان و فعالان این عرصه را برهم زد. شرایطی که پس از ایام سوگواری محرم و صفر میتوانست نوید بخش روزهای پرکنسرتی باشد که با فروکش کردن ماجرای کرونا و کم شدن تعداد کنسرتها رونق دهنده روزهای خوبی برای نظام اقتصادی موسیقی ایران به ویژه عرصه کنسرت گذاری باشد.
اما همان گونه که پیشتر از هم اشاره شده بود، همه برنامهریزیها به هم ریخت و شرایط ماههای اخیر کشور موجب شد که هنرمندان، تهیهکنندگان و فعالان این عرصه فعلاً برنامهای برای برگزاری کنسرت در این شرایط نداشته باشند. شرایطی که فعلاً هیچ نهاد و فردی خود را ملزم به پاسخگویی درست و دقیق درباره آن نمیداند و ترجیح میدهد در مسیر سکوت منتظر ایجاد شرایطی مقبولتر و معتدلتر برای برگزاری اجراهای زنده موسیقی باشد.
درباره اما و اگرهای برگزاری اجرای برنامه زنده در حوزه موسیقی هم اکنون بحث و جدلهای فراوانی میان هنرمندان و فعالان موافق و مخالف در فضای مجازی مطرح شده است. مباحثی که برخی از افراد را در قامت مخالف برگزاری کنسرتها و برخی را نیز در قامت موافق اجرای برنامههای زنده موسیقی قرار دادهاند. شرایطی که به نظر میآید عمده مباحث مطرح شده در آن حول محور موسیقیهایی است که در فرآیند درآمدزا و اقتصادی موسیقی قرار ندارد و عمدتاً تاکید بر اجرای زنده آثاری دارند که در حوزههای مرتبط با «موسیقی نواحی»، «موسیقی ایرانی» و «موسیقی کلاسیک» فعالیت میکنند.
ّاین در حالی است که هم اکنون به دلیل بسیاری از اتفاقات و شرایط ویژهای که بر جامعه ایرانی حاکم شده غیر از آن دسته معدود از هنرمندان فعال حوزه موسیقی که در پی درآمدهای هنگفتی که از پس برگزاری کنسرتهای پرتماشاگر خود داشتهاند، فعلاً نگرانی درباره خرج و مخارج زندگی معیشتی خود ندارند و ترجیح میدهند در موقعیتی بهتر و مناسبتر به اجرای برنامه بپردازند.
اما اینجا یک نکته مستتراست و آن هنرمندان و افرادی هستند که سبد هزینههای زندگی و تامین معیشتشان به طور کامل وابسته به جریان برگزاری کنسرتهاست.
مجموعهای از افراد که عمدتاً در قشر نوازنده و گروه اجرایی کنسرتها حضور داشتند و در این مدت با دریافت دستمزد و درآمد حاصل از نوازندگی و حضور در کنسرتها امرار معاش میکردند. هنرمندانی که اکنون بنا به تحقیقات میدانی، در معلق ترین شرایط ممکن قرار دارند و نمیدانند به دلیل آنچه از آن به عنوان تعطیلی کنسرتها یاد میشود، تا کی باید منتظر بهبود شرایط باشند.
البته در ماههای پیش رو رویدادهایی نظیر جشنواره موسیقی نواحی ایران، جشنواره موسیقی جوان و جشنواره موسیقی فجر نیز وجود دارد که هر یک به تناسب محتوایی که برای آنها ترسیم شده، میتوانند به نوعی روشن کننده مسیری باشند تا جریان زنده فعالیتهای موسیقی کشور با در نظر گرفتن تمام اما و اگرهایی که در این زمینه مطرح میشود، فضایی را برای فعالیت هنرمندان فعال این حوزهها فراهم کند. چرا که اهالی موسیقی خوب میدانند بسیاری از فعالان این عرصه به دلیل برخی از کم توجهیها، چه به لحاظ روحی و چه به لحاظ مادی چشم امیدشان به برگزاری این رویدادهاست که امید میرود در ماههای پیش رو در قالبی منسجم و محترم پیش روی مخاطبان قرار گیرند.
حال در این مجال نکته مهم دیگری نیز مطرح میشود و آن نحوه آغاز فعالیتهای کنسرتها به ویژه کنسرتهای موسیقی در حوزه موسیقی جدی و نه سرگرمکننده توسط ارکسترهای وابسته به نهادهای دولتی است. مجموعههایی نظیر «ارکستر ملی ایران»، «ارکسترهای سازهای ایرانی بنیاد رودکی» و «ارکستر سمفونیک تهران» وابسته به بنیاد فرهنگی هنری رودکی که میتوانند بنا به ملاحظات و آنچه در این روزها شاهد ظهور و بروز آن هستیم روشن کننده چراغ کنسرتها در شرایط فعلی باشند.
اقدامی بسیار مهم و استراتژیک که میتواند پایان دهنده خوبی برای خاموشی چراغ کنسرتها در این سه ماه باشد. چارچوبی که بنا به اقتضائات موجود فضای کشور، باید در برگزاری و آغاز به کار آنها ملاحظات و برنامهریزیهایی در حوزه مدیریت لحاظ شود که نه تنها عاملی برای جداسازی مخاطب با موسیقی که عاملی برای وحدت بخشی و ایجاد شرایط روحی مناسب برای برگزاری دیگر مناسبتها و رویدادهای مرتبط با موسیقی باشد.
شرایطی که طی روزهای گذشته ابتدا در حوزه سینما و سپس در حوزه تئاتر کشور در معرض آزمون و خطا قرار گرفت و اکنون د رمسیری قرار گرفته تماشاگران این حوزهها حتی با در نظر گرفتن حال و هوای این روزهای جامعه، ملاحظات سیاسی و اجتماعی این روزها حداقل برای بهبود و کاهش بار سنگین انواع و اقسام آسیبهای محیط پیرامونی شان به دیدن سینما و تئاتر پناه بردهاند و به نظر میآید این آمار هم روند رو به رشدی را در تناسب و داوری با اتفاقات اخیر طی میکند. مگر اینکه در روزهای آتی شاهد خلاف این دیدگاه باشیم.
دقیقاً با در نظر گرفتن این ملاحظات است که بنیاد فرهنگی هنری رودکی به عنوان یکی متولیان اصلی ارکسترهای دولتی که طی سالهای اخیر با وجود فراز و نشیبهای فراوان، مخاطبان خود را نیز شناسایی کرده، میتواند با فعال کردن ارکسترهای تحت نظر خود مقدمات برگزاری کنسرتها را فراهم کند.
مقدماتی که چندی پیش با برگزاری کنسرت «همراه با خاطرهها» به آهنگسازی و رهبری ارکستر مجید انتظامی قرار بود ششم تا دهم مهر ماه در تالار وحدت شکل شمایل تازه ای را به ارکستر ملی ایران دهد اما به دلیل بروز اتفاقات اخیر به طور کامل متوقف شد و به محاق فراموشی رفت.
شرایط اجتناب ناپذیری که پس از این اتفاقات و التهابات انتظار آن میرفت، اما اکنون از عدم برگزاری آن هفتههای زیادی است که میگذرد و معلوم هم نیست، طلسم برگزار نشدن این کنسرت چه زمانی شکسته خواهد شد. چرا که مدتی پیش روابط عمومی بنیاد رودکی با انتشار اطلاعیهای، از تغییر زمان اجرای کنسرت «همراه با خاطرهها» به رهبری مجید انتظامی با همراهی ارکستر ملی ایران خبر داد.
در بخشی از این اطلاعیه آمده بود: «این تصمیم با توجه به عدم برگزاری سایر برنامههای کنسرت و موسیقی در سالنهای موسیقی تهران و فراهم کردن شرایط حضور پرشمار علاقهمندان شنیدن و دیدن برگزیده آثار استاد انتظامی اتخاذ شده است. ضمن اینکه تاریخ جدید این اجرا پس از آغاز سایر کنسرتها و اجراهای صحنهای در تهران اعلام خواهد شد.»
چنین فرآیند در حوزه ارکستر سمفونیک تهران نیز دیده میشود. مسیری که آخرین بار با برگزاری کنسرت نمایش «سمفونی علمدار» به رهبری بردیا کیارس و کارگردانی حسین پارسایی در تالار وحدت تهران میزبان مخاطبان بود و بعد از شروع اتفاقات اخیر فعالیتهای ارکستر سمفونیک تهران نیز متوقف شد.
این ماجرا در مجموعه تازه تاسیس «ارکستر سازهای ایرانی بنیاد رودکی» هم اتفاق افتاد و بعد از برگزاری کنسرتهایی که تیرماه سال جاری در تالار رودکی تهران پیش روی مخاطبان قرار گرفت، دیگر سر و شکل سامان یافتهای پیدا نکرد، و التهابات اخیر هم مزید بر علت شد که فعالیتهای این ارکستر دولتی نیز به محاق سکوت فرو رود.
آنچه در این روایت رسانهای به آن اشاره شد، اتفاقاتی بود که در رسانهها مطرح شده است و همچنان نیز در بلاتکلیفی به سر میبرد و معلوم هم نیست طی روزهای آینده قرار است از پس تعطیلی چند ماه این ارکسترهای دولتی که در قالب قانونی هم به نوازندگان خود حقوق و بیمه پرداخت میکند، چه شرایطی پیش روی فعالیتهای اجرایی آنان قرار دارد. چرا که علاوه بر شرایط نامعلوم فعلی مدیریت بنیاد فرهنگی و هنری نیز سرنوشت مشخصی ندارد.
پس از انتصاب مجید زین العابدین به عنوان دستیار وزیر و مدیرکل حوزه وزارتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در بیست و یکم شهریور ماه سال جاری که پیش از انتصاب این حکم مدیر عاملی بنیاد فرهنگی هنری رودکی را عهده داشت، هنوز مدیر جدید بنیاد معرفی نشده و زین العابدین علاوه بر سمت پرمشغله و مهمی که در حوزه وزارتی بر عهده دارد، باید بار سرپرستی نهاد مهمی چون بنیاد رودکی را به یدک بکشد. سرپرستی که به صورت قانونی مدت سه ماهه آن نیز به پایان رسیده و لازم است تا مدیریت ارشد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای انتصاب مدیرعامل آن اقدامات لازم را انجام دهد.
اگر چه تا به امروز بین گزینههای متعددی که برای سمت مدیرعامل بنیاد رودکی معرفی شدهاند، نام دو گزینه بیشتر مد نظر قرار گرفته و باید دید طی روزهای پیش رو چه کسی عهده دار سمت مهم و استراتژیک مدیر عاملی بنیاد فرهنگی هنری رودکی میشود.
بنیادی که میتواند به دلیل تحت نظر داشتن سه ارکستر مهم و جریان ساز حوزه موسیقی، آغازگر فصل جدید کنسرتها در روزهای پرماجرایی باشد که طبیعتاً روند اجرایی و مدیریتی آن نیازمند بررسی همه جانبه ای است.
فرآیندی دقیق و نظام مند که اگرچه در شرایط فعلی حرکت روی لبه تیغ است اما تصمیمات مدیریتی این مجموعه و حضور هنرمندانی نظیر حسن ریاحی، نصیر حیدریان، کیاوش صاحب نسق، محمد میرزمانی و هادی آرزم به عضویت شورای هنری ارکستر سمفونیک تهران و همچنین حمید شاهنگیان، امیر بکان، همایون رحیمیان، سهراب کاشف و بهزاد عبدی به عنوان اعضای شورای هنری ارکستر ملی ایران میتواند آغازگر موثری برای برپایی اجراهای زنده موسیقی برای برون رفت از بحران فعلی برگزار نشدن کنسرتها باشد.