در این نشست که با حضور غلامرضا جمشیدیها، رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، اردشیر گراوند، جامعهشناس و امیر دبیریمهر، پژوهشگر علوم سیاسی در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، گراوند با اشاره به محرومیتهای مناطق زاگرسنشین، سیستان و بلوچستان و نقاط مرزی، میزان مهاجرت از سال ۹۰ تا ۹۵، به تهران و البرز را یادآور شد و عملکرد نامناسب دولتها در بخشهایی مانند اقتصاد و اشتغال را در این زمینه موثر دانست.
وی با انتقاد از آنچه مقدسسازی دولتها خواند، تاکید کرد: وقتی یک چهارم اشتغال در دست دولت است، مردم احساس بیقدرتی میکنند. دولتها باید کوچک شوند وگرنه زمانی آدمها به ستوه میآیند.
این جامعهشناس با بیان اینکه «توسعهیافتگی کشور ما در مرکز بوده است، و این امر هم به استانهای مرکزی و هم دیگر استانها ضربه زده است» ابراز عقیده کرده است: مثلا دزدی هم در مرکز رشد کرده است. شعب دادگاهها هم در مرکز بالا رفته است، در حالی که در جاهایی که آب و هوا و زمین داشته، توسعه رخ نداده و به جای آن مهاجرت به مرکز رخ داده است. قبول دارم که استکبار در این قضایا دخالت کرده، اما آنها از ضعفهای خود ما استفاده کردهاند.
وی با بیان اینکه «دولتهای جمهوری اسلامی هم خواستهاند مشکل خودشان را حل کنند» ابراز عقیده کرد: در حالی که به نظر من سازمان مدیریت، بانک مرکزی، محیط زیست و سازمان اجتماعی کشور نباید دست دولت باشد، بلکه باید برنامه آمایش و طرح جامعی را برای کل کشور اجرا کنند.
گراوند با این پیشبینی که «ممکن است ناآرامیها فروکش کند ولی در مقطعی دیگر به بهانه تازه تشدید شود» گفت: ما باید سعادت نظام اجتماعیمان را هدف قرار دهیم. ۲۵۰ هزار شهید برای جمهوری اسلامی دادهایم و ۴۰ سال برایش هزینه کردهایم و باید مشکلات را اصلاح کنیم، جوانان کشور هم چیزی غیر از یک زندگی عادی نمیخواهند.
در ادامه غلامرضا جمشیدیها رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با اشاره به هجوم خارجی گسترده علیه کشور، تاکید کرد: اتفاقی که در این ایام رخ داد، براندازی بود و از سوی غربیها تقویت شده است.
وی با بیان این اعتقاد که «در این اعتراضات، حاشیهنشینها کمتر دخیل بودند و تظاهرات در نقاط مرفهتر جریان داشت»، افزود: من برای تحلیل حوادث اخیر، به زمینههای بیرونی توجه میکنم. تئوری جامعه تودهوار این رویدادها را توضیح نمیدهد، تئوری دولت و تمدن اما معتقد است دولت نقش اساسی در جامعه دارد. دنیا محل نبرد دولتهاست و اهمیت دولت بسیار زیاد است.
این جامعهشناس یادآور شد: اگر دهه اول انقلاب دهه معصومیت و پاکی بوده، دولت هاشمی که دولت سازندگی خطاب شد، در حال اجرای برنامههای نوسازی زمان شاه بوده است. این برنامه باعث مهاجرت و فقر و در نتیجه پیروزی انقلاب شده بود. وقتی در جایی انقلاب میشود، به جای انقلابیون، برنامه ریزان موضوع را اداره میکنند. در دولت خاتمی گفتگوی تمدنها و در دولت احمدی نژاد عدالت به عنوان گفتمان مطرح شد، اما تصور میکنم هنوز تئوری نوسازی در جریان است.
جمشیدیها تاکید کرد: در ناآرامیهای اخیر، یک سری گروههای مخالف نظام فعال بودند و برخی گروهها هم مشکل اقتصادی داشتند. شعارها بسیار جسور و تند و قتلها هم خیلی خشن بودند. این آدمها نوعا افرادی تحت نفوذ خارج از کشور بودند. هیچ کشوری مثل ما تحت حمله و هجوم خارجی نیست. صرف نظر از درستی ادعای پول دادن به عوامل اغتشاش، اتفاقی که در این ایام رخ داد، براندازی بوده که از سوی غربیها تقویت شده است.
وی گفت: ما دو نظریه بیشتر نداریم، یکی اینکه انسانها ناهمانند و متفاوتند، از ارسطو تا هگل، متفکران غربی چنین عقیده ای دارند و خودشان را بهتر از دیگران میدانند. برخی دیگر میگویند افراد همانند هستند که ادبیات دینی ما هم همین را میگوید و در شرق ندیدم کسی به نظریه ناهمانندی معتقد باشد. این که اروپاییها میگویند شما انرژی اتمی نداشته باشید، به همین دلیل است که خودشان را برتر میدانند، اما کسانی در ایران هستند که میگویند میخواهم حرف خودم را بزنم.
این استاد جامعهشناسی اظهار کرد: نمیخواهم ضعف دولتها را در شکلگیری نارضایتیها بپوشانم، ولی دولت آمریکا برای ساقط کردن حکومت ما از طرحهای مختلفی استفاده کرد و شکست خورد، چون مردم ایران را نمیشناسد.
وی با بیان اینکه رویدادهای فعلی، شبیه اقدامات علیه دولت ملی مصدق است، تصریح کرد: نمیگویم ایراد درونی وجود نداشته، ولی آن ایرادها به اندازهای نبود که این میزان ضربه و پیامد و واکنش ایجاد کند در مجموع جامعه رو به آرامش میرود و دولت هم تجدیدنظرهایی در برخی موارد میکند.
در بخش دیگری از این نشست امیر دبیریمهر، با اشاره به شش ریشه اصلی اعتراضات اخیر، تنها راهحل بحران را پاسخ به مطالبات مردمی و شجاعت تغییر سیاستها برای کاهش نارضایتی دانست و ابراز عقیده کرد: تقلیل اعتراضات به نقشههای بیگانگان و دشمنان جمهوری اسلامی نه قانعکننده و نه مشکلگشاست و از همه بدتر اینکه با بیاعتنایی همان جامعه معترض مواجه میشود. اینکه وقتی اعتراض شکل میگیرد، افراد و گروههایی سوءاستفاده میکنند و مثلا به فحاشی و تخریب و حتی ترور روی میآورند از عوارض این بحرانهاست و نباید جای فرع و اصل را با هم عوض کرد.
این استاد علوم سیاسی با برشمردن عوامل ایجاد نارضایتی به تأثیر کناررفتن نخبگان و افراد مجرب از چرخه تصمیمسازی و تصمیمگیری اشاره کرد و گفت: این سیاست اولا موجب سرخوردگی و ناامیدی بدنه موثر تصمیمسازی کشور و کاهش مشارکت عمومی مردم شده و ثانیا ضریب خطا و هزینه تمام شده تصمیم گیریهای کشور را به شدت بالا میبرد، زیرا این تصمیمات از پشتوانه عقلانیت و دانش، بویژه در علوم انسانی برخوردار نیست. این بحران به مهاجرت عینی و ذهنی ایرانیان منتج و برای باقی ماندگان به نارضایتی و خشم منجر میشود که مجالی برای ظهور میجوید.
وی با بیان اینکه برخی تصور میکنند اگر همه قوا و نهادهای تصمیمساز در کشور از یک سبک مدیریتی شکل گیرد تنشها و اختلافات کاهش یافته و برنامههای اجرایی بهتر پیش میرود، یادآور شد: این در حالی است که تنوع سلایق و عقاید و سبک مدیریتی و فکری لازمه پویایی سازمانها از جمله دولت است و یکدستی حاکمیت دست کم دو آفت خطرناک دارد.
این استاد علوم سیاسی ادامه داد: یکی زمینهسازی فساد و شفافیت نداشتن و دیگری حذف ضربهگیرهای حاکمیتی میشود که در شعارهای معترضان مشهود است. این سیاست زمانی موجب نارضایتی میشود که افراد کاربلد و دلسوز و وطندوست برای مشارکت در ساخت ایران، درهای اندیشه و عمل را به روی خود بسته میبینند.
دبیریمهر با نقد شیوه عمل در سیاست خارجی، ابراز عقیده کرد: شیوه اجرای این سیاستها تاثیر خود را در قیمت دارو و کاهش ارزش پول ملی، افزایش قیمت محصولات وارداتی و نظایر آن میگذارد. الان هیچ کس نمیداند ایران دقیقا در سال آینده از نظر شاخصهای اقتصادی و گردشگری در کجا قرار خواهد گرفت و این شاخصها در پنج سال آینده کجا خواهند بود.
وی با انتقاد از اولویتبندی در اتخاد سیاستها و تخصیص بودجه نیز تاکید کرد: این موضوع مردمی را که برای رفع برخی نیازهای مهم خود با مشکل مواجهاند را دچار خشم میکند.
این استاد دانشگاه سیاست بیاعتنایی به علوم انسانی و صاحب نظران علوم انسانی و علوم اجتماعی را خسارتبار دانست و گفت: شوربختانه برخی به علوم انسانی و متخصصانش نه بعنوان فرصت که بعنوان تهدید نگاه میکنند. برای مثال در واقعه اخیر معدود استادان و پژوهشگرانی شجاعت و امیدی را در خود مشاهده کردند تا با ارائه تحلیلهای شفاف به ایمنسازی و کمک به کشور کمک کنند اما اغلب آنان از روی محافظهکاری یا بیتفاوتی و ناامیدی، سکوت را به روشنگری ترجیح دادهاند. از سوی دیگر و برای مثال در اتفاقات اخیر چند استاد و کارشناس علوم سیاسی و جامعهشناسی برای تبیین مسئله پیشآمده فراخوانده شدند و از آنان مشورتی با هدف تصمیمسازی خواسته شد؟
دبیریمهر با تاکید بر اینکه اهمال و سستی در پاسخ عملی و محسوس به مطالبات عمومی، به تدریج به خشم و نارضاینی منجر میشود، تصریح کرد: وجود مشکل و مطالبه و درخواست در سیستمهای حاکمیتی امری عادی و جهانمشول است و آنچه کشورها را از نظر توسعه یافتگی متمایز میکند نوع مواجهه با مشکلات و مطالبات و درخواستهای عمومی است. بنابراین کسانی که جامعه را راضی و آرام و بیصدا و بدون اعتراض میخواهند، نه جهان را میشناسند نه سیاست را و نه الفبای حکمرانی را و دست کم هزار سال با دانش جدید و علوم انسانی نوین بیگانه هستند.اما نکته کلیدی و راهبردی در مساله این است که وقتی این روندها و فرآیندهای معیوب ادامه پیدا میکند و حل نمیشود و عزم و جدیتی برای غلبه و مهار آن دیده نمیشود موجبات خشم عمومی فراهم میشود.
وی در پایان گفت: استمرار نارضایتی تبدیل به خشم اجتماعی میشود و نارضایتی نیز ریشه در سیاستهای نادرست و ناکارامدی در پاسخ به مطالبات مردمی دارد. برای کاهش نارضایتی هم ناگزیر باید شجاعت تغییر در سیاستها را داشت و نظام خدمترسانی و بوروکراسی کشور را مانند دیگر کشورهای جهان چالاک و مدرن و در ارائه خدمات به همه شهروندان، قانونمدار رفتار کرد.