مدتها پیشبینی میشد زمانی که دونالد ترامپ به عنوان سیاستمدار تواناییاش برای تحریک احساسات و ایجاد خشم در مردم از دست رفت در واقع، ظرفیت و اعتبار خود را از دست داد. واقعیت آن است که رفتارها و سخنان ترامپ مانند یک ماده مخدر بیش از حد مصرف شده بود تاثیر لفاظیها و رفتارهای هنجارشکنانه او پس از مدتی از بین رفت. با این وجود، راه دیگری که کمتر مورد توجه قرار گرفته وجود دارد تا متوجه شویم که ترامپ و جنبشاش چگونه قدرتشان را از دست دادند زمانی که ترامپ ظرفیت خود را برای لذت بردن از دست میدهد.
به گزارش پولیتیکو، پیشتر حتی افرادی که سیاست و شخصیت او را نفرتانگیز قلمداد میکردند باز هم میتوانستند جنبههای روح بخشی را در اجرای او پیدا کنند. ترامپ سالیان قبل اغلب موجودی خندهدار بود. او به خوبی از این ویژگی خود آگاه بود و از آن استفاده کرد. دست کم، هرگز شکی وجود نداشت که او به شدت خود را سرگرم میکرد.
در هفتهای که او سومین کارزار ریاست جمهوری خود را اعلام کرد دلایل زیادی برای تردید وجود دارد. ترامپ استاد هنرهای عوام فریبی است، اما در سخنرانی طولانی و بیحس کنندهاش در مارالاگو در هفته جاری احساسی برانگیخته نشد. آمریکایی معمولا اولین کارزار ریاست جمهوری او در ژوئن ۲۰۱۵ میلادی و حضور نمادیناش بر روی پله برقی طلایی در برج ترامپ را به خاطر میآورند. با این وجود، ممکن است چیزهای زیادی از صحبتهای او به خاطر نداشته باشند. آیا ترامپ ۷۶ساله به طرز شگفتانگیزی پیر شده است؟ نه واقعا. آیا پیام او پراکندهتر و کمتر منسجم شده است؟ برعکس، این سخنرانی سال ۲۰۱۵ میلادی بود که بیشتر با رفت و آمدهای روایی شناخته میشد، زیرا افکار متفاوتی در ذهن او وجود داشت. در هفته جاری، او اغلب از روی تله پرامپتر (صفحه شیشهای از ابزارهای کمکی برای سخنرانی که متن سخنرانی روی آن نمایش داده میشود) متن سخنرانی را میخواند که به وضوح باعث میشد انرژیاش تضعیف شود. با این وجود، این بدان معنا بود که بخشهای بزرگی از سخنرانی (مسلما نه تمام آن) یک استدلال قابل شناسایی ارائه میکرد که میتوان آن را به صورت خطی از یک پاراگراف به پاراگراف دیگر دنبال کرد.
آیا پیام او به طور قابل توجهی تغییر کرده به گونهای که نشان میدهد او واقعا به هیچ موضوعی اهمیت نمیدهد، اما صرفا یک فرصت طلب است که به هر چیزی که با اهدافش تناسب دارد چنگ میزند؟ خیر یا دست کم نه بیشتر از یک سیاستمدار معمولی. بین این دو سخنرانی هماهنگی زیادی وجود داشت: تهدید رقابتی ناشی از چین، طرح ادعایی مبنی بر آن که کشورهای دیگر به زوال آمریکا میخندند و باتلاق فرهنگ لابی واشنگتن.
مهمترین تغییر قابل توجه این بود که در سال ۲۰۱۵ میلادی ترامپ به وضوح در حال سرگرم شدن بود و از مخاطباناش دعوت میکرد تا همراه با او خوش بگذرانند. بله، در سال ۲۰۱۵ میلادی خطوطی وجود داشت که خشم و احساسات را برانگیخت به خصوص از طریق طرح ادعای او مبنی بر آن که سیل مهاجران غیر قانونی از جمله «متجاوزان جنسی» امریکا را تهدید میکنند، اما لحن غالب او صدایی حاوی شور و شوق تقریبا نوجوانانه بود. او میگفت «من واقعا ثروتمند هستم» و افزود هدفاش از بیان این جمله آن نبود که به خود ببالد بلکه قصد داشت بگوید که کسی نمیتواند او را بخرد. او سپس با افتخار گفت: «من واقعا به موفقیت خود افتخار میکنم».
ترامپ امسال برخلاف گذشته به جای توهینهای کوبنده حتی در زمانی که نامزدهای جمهوری خواه رقیباش را به سخره میگیرد میگوید: «من آنان را دوست دارم». او در این باره سخن گفت که امیدوار بود «باراک اوباما» رئیس جمهور اسبق در یکی از باشگاههای کشورش گلف بازی کند. او گفته بود: «من بهترین زمینهای جهان را دارم».
او آمریکا را به عنوان «برندی» توصیف کرد که باید به بازار عرضه شود و وعده داد که رهبری ملی همراه با حسی از خوش بینی باشد. او درباره برنده شدن در املاک و مستغلات منهتن صحبت کرد حتی در شرایط وجود پدری که ترامپ او را بت قلمداد میکرد و نسبت به موفقیتاش تردید داشت. او گفت به پدرش گفته بود: «من باید این ساختمانهای بزرگ را بسازم بابا. باید این کار را انجام دهم». ترامپ درباره شهرتاش به نبردهای حرفهای وحشیانه گفت: «فکر میکنم آدم خوبی هستم».
به طور خلاصه فارغ از تمام لاف زنیهای زمخت ترامپ در سال ۲۰۱۵ میلادی در آن زمان ابعادی انسانی در او دیده میشد که در سخنرانی با لحن سنگین، پرحاشیه و هولناک هفته جاری او به سختی دیده میشد. این تضاد با محاسبات در مورد اینکه آیا ترامپ میتواند پس از ترک ریاست جمهوری به کرسی ریاست جمهوری بازگردد یا خیر اتفاقی نیست.
وقتی ترامپ برای اولین بار در منصب ریاست جمهوری قرار گرفت در ظاهر پر سر و صدا و پر زرق و برق بود و کارش را با محکوم کردن نخبگان و ارائه وعده مقابله با نهادهای فاسد دنبال کرد و در واقع، تیراندازیای در سیاست امریکا انجام داد.
ترامپ در تجسم خود در سال ۲۰۲۲ میلادی دیگر یک گونه آشنای آمریکایی نیست. او در عوض پیشنهاد میکند که نوعی پرونیسم (یک ایدئولوژی و جنبش سیاسی آرژانتینی است. نام این جنبش از نامخانوادگی خوآن پرون رئیس جمهور سابق آرژانتین ریشه میگیرد. حزب اصلی پیرو این ایدئولوژی حزب عدالتگرای آرژانتین است پرونیسم ترکیب مبهمی از ملیگرایی، عوامگرایی، جنبش کارگری و سوسیالیسم راستگرا توصیف شدهاست) را به خاک وارد خواهد کرد که تاریخ امریکا در ۲۴۰ سال هرگز از چنین ایدهای حمایت نکرده است. نمایش ضعیف منکران نتیجه انتخابات ریاست جمهوری پیشین در انتخابات میان دورهای اخیر نشان میدهد که ایالات متحده هم چنان زمینی مساعد برای اقتدارگرایی واقعی نیست.
امرسون حدود ۱۷۰ سال پیش درباره ناپلئون نوشت: «هر قهرمانی بالاخره خسته میشود». شاید هر شروری نیز در نهایت خسته شود. این خسته شدن در مورد شبکه خبری «سی ان ان» نیز صادق است جایی که روزنامه نگاران آن سالیان متمادی به ابراز مخالفت و افشاگری علیه ترامپ به خود میبالیدند روز سه شنبه، اما مجریان برنامه سخنرانی ترامپ را در میانه سخناناش برای پخش میزگرد تحلیلی قطع کردند.
در اعماق وجود، ترامپ بیش از حد یک بازیگر طبیعی است که حقیقت را نمیداند. او دیگر سرگرمیای ندارد. وقتی او حتی برای خودش خسته کننده است نگهداشتن مخاطباناش بسیار دشوار خواهد بود.