ساره با شکایت شوهرش تحت پیگرد قرار گرفته است. شوهر ساره او را متهم به خیانت کرده است. ساره این اتهام را قبول ندارد و میگوید رابطهاش خیلی جدی نبود. او از زندگیاش میگوید.
*چه مدتی بود به شوهرت خیانت میکردی؟
من قبول ندارم خیانت نمیکردم.
*پس شکایت به چه دلیل بود؟
مساله جدی نبود شوهرم الکی بزرگش کرده.
*خودت توضیح بده چطوری بود؟
من با یک نفر فقط در حد پیامک صحبت میکردم.
*به نظرت این خیانت نیست؟
شوهرم هم دو سال قبل همین کار را کرد.
*واکنش تو چه بود؟
با شوهرم قهر کردم و بعد هم آشتی کردیم.
*با آن مرد چطور آشنا شدی؟
سبزیفروش محل بود. به او سفارش سبزی میدادم و هر صبح میرفتم که سبزی را بگیرم؛ اینطوری بود که با هم آشنا شدیم.
*چرا با مردی غریبه رابطه برقرار کردی؟
من خیلی تنها بودم، شوهرم من را دوست ندارد و حالا هم با شکایتش میخواهد وادارم کند که مهریهام را ببخشم تا طلاقم بدهد اما من میدانم او به خاطر خودش شکایت کرده و از کار من ناراحت نیست.
*چرا شوهرت تو را دوست ندارد و اگر اینطور است، چرا ازدواج کردید؟
من فکر نمیکردم اینطوری شود. این ازدواج دوم من است و من میخواستم در این ازدواج برعکس قبلی خوشبخت شوم که اینطوری شد.
*شوهر اولت چه شد؟
پنج سال بعد از ازدواجمان فوت کرد و بعد از فوتش فهمیدم از مدتی پیش با زنی صیغهای ازدواج کرده بوده.
*بچه هم داری؟
از شوهر اولم یک دختر دارم که پیش مادربزرگش زندگی میکند، از ازدواج دوم بچه ندارم.
*چرا بچه نداری؟
هم من بچه داشتم هم شوهرم از همسر اولش بچه داشت، دیگر نیازی ندیدیم که بچه داشته باشیم.
*حالا قصد داری از شوهرت جدا شوی؟
اگر مهریهام را بگیرم جدا میشوم، قبلاً هم به او گفتم اگر مهریهام را بدهد جدا میشوم.
*اما اگر ثابت شود خیانت کردهای باز هم فکر میکنی بتوانی مهریهات را بگیری؟
ما دیگر همدیگر را دوست نداریم.
*مرد سبزیفروش را دوست داری؟
نه او را هم دوست ندارم و برای سرگرمی این کار را کردم. ولی میدانم اشتباه کردم.