در ادامه تلاش اپوزیسیون خارج کشور، اقدام برای لغو برگزاری مسابقات تدارکاتی مورد توجه مخالفان قرار گرفت. لغو مسابقه دوستانه تیم ملی ایران با تیم ملی کانادا در بازی های مقدماتی آمادگی جام جهانی، اتفاقی بود که در استمرارفشارهای جمعی از اپوزیسیون خارج کشور و بازماندگان پرواز ۷۵۲ شرکت هواپیمایی اوکراین بر مسئولین کانادایی با این بهانه رخ داد که کانادا تا روشن نشدن تکلیف پرونده شکایت و عاملان این فاجعه، با تیم ملی فوتبال ایران مسابقه ندهد.
اقدام دیگر بخشی از اپوزیسیون خارج کشور که در تحریم و تعلیق ورزش ایران موفقیتی کسب نکرده بود، نوشتن نامه به رئیس فیفا در مهر ماه سال جاری بعد از وقوع اعتراضات اخیر، با هدف تعلیق فدراسیون فوتبال ایران و اخراج تیم ملی از جام جهانی قطر بود. به موازات این اقدام، اوکراین هم رسماً درخواست حذف تیم ملی ایران از جام جهانی قطر را اعلام کرد؛ با تصور اینکه با حذف ایران، امکان حضور برای تیم اوکراین در جام جهانی ایجاد می شود.
فیفا مستقیما واکنشی به درخواستهای مطروحه برای حذف ایران نشان نداد و گفته شد که حتی در جلسه شورای خود بحث حذف ایران را مطرح نکرده است. در ادامه فشارها بر فیفا، جانی اینفانتینو، رئیس فدراسیون جهانی فوتبال فیفا درباره مسائل مربوط به ایران و در پاسخ به این سوال که چرا به ایران اجازه داده شده در جام جهانی بازی کند و ایران را از جام جهانی کنار نگذاشتهاند؟ گفت: «مگر دو حکومت و دو ایدئولوژی قرار است در جام جهانی با هم بازی کنند؟ بازی بین دو تیم فوتبال است. اگر شما جنگ جهانی میخواهید بروید جنگ جهانی؛ اما این یک تورنمنت فوتبال است…» پاسخی معقول که البته مقبول سوال کننده نبود.
چون تحریم تیم ملی به نتیجه نیانجامید، مرحله بعدی عملیات اپوزیسیون خارج کشور با تخریب وسیع تیم ملی در رسانه ها کلید خورد. یکی از کارکردهای مهم رسانه، تاثیر بر قلب و ذهن مخاطب و القای پیام مورد نظر در جهت اقناع او در راستای اهداف مطلوب خود، دستکاری ذهنی، شستشوی مغزی و پذیراندن خواسته خود بر مخاطبان هدف است.زرادخانه رسانه ای فارسی زبان خارج کشور وابسته به کشورهای عربی و غربی که از مدتها قبل عملیات روانی خود را در ابعاد مختلف از جمله نسبت به ورزش و ورزشکاران کشور شروع کرده بود، بیشترین آسیب را بر تیم ملی و تخریب وجهه آن در بین مردم وارد آورد. این رسانه ها در کنار انتشار مطالب مسموم خود، ارتش آنلاینی نیز در جهت توزیع و باز انتشار روایت خود در شبکه های اجتماعی سامان دادند. تشکیل اکانت های جدید، استفاده از بات برای توزیع همزمان و گسترده، هشتگ پرانی علیه تیم ملی، استفاده از برخی اکانت های اجاره ای پر مخاطب در شبکه های اجتماعی، بدون آنکه مردم از صاحبان جدید اکانت با خبر باشند نیز نقش تعیین کننده ای در این جنگ روانی علیه تیم ملی ایفا کردند.به موازات رسانه های فارسی مستقر در خارج کشور، متاسفانه محتوای مخرب تولید شده برخی رسانه های داخلی علیه تیم ملی نیز همسو با جنگ روانی رسانه های فارسی زبان خارجی منتشر شد.
فضای روانی تحمیلی که توسط رسانه ها ساخته شد، از بازیکنان تیم ملی نیز انتظار عدم شرکت در مسابقات جام جهانی را داشت. گویی از بدو شروع اعتراضات و در راستای همراهی با معترضان و همدردی با قربانیان و خانواده های آنها، همه فعالیت ها در کشور و خارج کشور خوابیده و همه معترضان خصوصا اپوزیسیون خارج کشور، با تعطیل کردن زندگی و کسب و کار روزمره خود، صرفا مشغول عزاداری بوده اند، که انتظار داشتند فوتبالیست های تیم ملی نیز از بازی فوتبال و شرکت در مسابقات جام جهانی، که اوج فعالیت و آرزوی یک جوان فوتبالیست و شغل آنها است، اجتناب کنند. طبیعی است که هدف رسانه های فارسی زبان و ارتش سایبری وابسته به آنها در شبکه های اجتماعی، ایجاد شرمساری در تیم ملی، و هر کسی که به نحوی با آن همراهی کند، بود و این سیاست همچنان ادامه دارد.
بعلاوه، بعد از آنکه تمام تلاش هایشان برای تعلیق و تحریم تیم ملی در جام جهانی قطر به شکست انجامید و امکان حضور تیم رسانه ای شان در جام جهانی سلب شد، با تزریق نفرت و خشم و عصبانیت نسبت به تیم ملی در جامعه، تلاش های همه جانبه ای به منظور سلب حمایت و همراهی افکار عمومی نسبت به تیم ملی به عمل آمد.غیر از ایجاد فضاسازی زهرآگین رسانه ای علیه تیم ملی، یکی از اقدامات، ترغیب بعضی شرکت کنندگان در مسابقات به انجام هر عملی که تمرکز بازیکنان را از بازی منحرف و توجه رسانه های بین المللی را به عملیات ایذایی خود جلب کنند، بود.
همچنین، با تکرار این پیام که این تیم ملی ایران نیست، سیاست های مغرضانه رسانه ای خود را پی گرفتند.تلاش شد به تیم ملی تلقین شود که ملت در مقابل تیم است و نه مسابقات را می بیند و نه از مسابقات تیم ملی حمایت می کند. اوج این اتفاقات قبل و در جریان بازی ایران با انگلستان بود. جوی که آسیب جدی به روحیه بازیکنان تیم ملی وارد کرد. بازیکنانی که در طول بازی خودشان نبودند و مغلوب جو روانی پیش ساخته زرادخانه رسانه ای عربی-غربی شدند. طیف هایی از مردم نیز متاسفانه متاثر از این جو از شکست تیم ملی شاد شدند و مورد تشویق و بزرگنمایی توسط رسانه های وابسته قرار گرفتند.
در طرف دیگر این ماجرا، نقش حاکمیت و نیروهای هوادار آن در قبال تحولات اخیر قابل توجه است که با اقدامات خود بر التهاب وتشدید فضای موجود نسبت به تیم ملی در بین طیف های مخالف تیم ملی دامن زد. بدون شک عملکرد بخش های مختلف حاکمیت و برخی رسانه های تند و افراطی داخلی در ایجاد این فضا و سوء استفاده اپوزیسیون و رسانه های فارسی زبان وابسته به دولت های خارجی قابل توجه است. تا قبل از وقوع اعتراضات اخیر، در شرایطی که نسل جوان مطالبات و خواسته هایی در سطح
خواسته های شهروند جهانی دارد، شاهد تنگ نظری ها و سوء تدبیرهای فراوان بوده ایم؛ موضوعاتی همچون: بی توجهی به خواسته های اقشار مختلف برای داشتن سبک زندگی مطلوب خود و اعمال محدودیت های متعدد بر آزادی های مشروع و پذیرفته شده در قانون اساسی؛ جمود و انجماد فکری طیفی از دست اندرکاران حاکم و متوقف ماندن آنان در گذشته، مخالفت با خواست دختران و زنان برای شرکت در ورزشگاهها و برخورد با خواسته های آنها؛ واکنش های غیر معقول در رابطه با دوچرخه سواری و موتور سواری دختران و زنان؛
برخوردهای قهرآمیز با اقشار مختلف و بطور خاص جوانان و زنان و دختران و … در پی وقوع اعتراضات دو ماه و نیم اخیر نیز، متاسفانه کوچکترین اقدامی در جهت اصلاح شیوه های غلط گذشته و نشان دادن علامتی مثبت به معترضان مبنی بر اینکه صدایشان شنیده شده، صورت نگرفته است. در چنین بستری که طیف هایی از جامعه، با هیچ نشانه ای از سوی حاکمیت برای تحقق خواست هایش مواجه نمی شود، شاهد نحوه واکنش معنادار آنها نسبت به بازی تیم ملی در مقابل انگلستان در خیابان هستیمِ، که شایسته تامل و بررسی است.
خوشبختانه در بازی تیم ملی در مقابل ولز، تیم ملی «خودش» بود؛ نه تیمی مصنوعی و اسیر جو پروپاگاندای رسانه ای. و به همین دلیل عالی درخشید و پیروز شد. مردم هم «خودشان» بودند و با تمام وجود از تیم ملی حمایت کردند. امید است با توجه به این اتفاق مبارک، و درس گرفتن از حوادث گذشته و دو بازی متفاوت و درس آموز تیم ملی، حاکمیت هر چه سریعتر اصلاحات ضروری را آغاز کند و بر شکاف های موجود پل بزند. مردم ما بیش از این شایسته توجه و تکریم و احترامند. پیروزی واقعی بعد از تمام فشارها و حواشی و تجربه های تلخ گذشته، فقط با اصلاح و تغییر رویکرد حاکمیت و بازیابی وحدت مردم ایران صورت می گیرد.