داماد عصبانی که برای گرفتن انتقام از همسرش پدر او را به بیابان کشانده و به قتل رسانده است، محاکمه شد.
متهم در پی دعوا با همسرش و عصبانیتی که از او داشت پدر وی را کشت چون میدانست همسرش پدرش را خیلی دوست دارد.
ماموران وقتی از طریق شهروندی باخبر شدند که جسد غرق در خون مردی در بیابانهای امینآباد رها شده است، در محل حاضر شدند و جسد را که آثار کبودی و شکستگی روی بدنش نمایان بود با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل کردند.
در نخستین گام از تحقیقات روشن شد جسد متعلق به مردی ۶۴ساله به نام مرتضی است که آخرین بار همراه دامادش بهروز از خانه خارج شده بود.
با افشای این ماجرا ماموران به ردیابی بهروز پرداختند اما او همزمان با کشته شدن پدرزنش ناپدید شده بود.
شواهد نشان میداد بهروز و همسرش از مدتها قبل با هم اختلاف داشتند و آخرین بار همسر بهروز قهر کرده و به خانه پدرش رفته بود.
همسر بهروز گفت: مدتی بود در خانه پدرم بودم. از دست بهروز خسته شده بودم و میخواستم از او جدا شوم. بهروز با پدرم تماس گرفت و گفت میخواهد درباره اتفاقاتی که افتاده با او صحبت کند، به همین خاطر هم پدرم با بهروز بیرون رفت اما دیگر خبری از او نشد.
در حالی که فرضیه دست داشتن داماد جوان در جنایت قوت گرفته بود ماموران پلیس او را بازداشت کردند و بهروز به قتل پدرزنش به دلیل توهم ناشی از مصرف شیشه اعتراف کرد.
بهروز گفت: من شیشه کشیده بودم. آنقدر از دست همسرم عصبانی بودم که تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم و چون میدانستم پدرش را خیلی دوست دارد نقشه قتل پدرزنم را کشیدم و بعد هم او را کشتم. من تحت تاثیر توهم شیشه این کار را کردم.
بهروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
در دادگاه
در جلسه دادگاه فرزندان قربانی درخواست قصاص را مطرح کردند، اما همسر بهروز گفت: من گذشت میکنم و برای شوهرم قصاص نمیخواهم.
سپس متهم در مقابل قضات ایستاد و گفت: مدتی بود با همسرم اختلاف داشتم. او آخرین بار قهر کرده و به خانه پدرش رفته بود. من رابطه خوبی با پدرزنم داشتم، به همین خاطر آن روز با او تماس گرفتم و از او خواستم با هم ملاقات کنیم. میخواستم درباره اختلاف با همسرم با پدرزنم صحبت کنم. ما با هم به بیابانهای امینآباد رفتیم؛ اما من مشروب خورده و شیشه مصرف کرده بودم و به همین خاطر حالت طبیعی نداشتم. خواهرزنم با گوشی من تماس گرفت تا با پدرش صحبت کند. پدرزنم بعد از این که صحبتش با دخترش تمام شد میخواست گوشی موبایل را به من پس بدهد، اما من که حالت طبیعی نداشتم و دچار توهم شده بودم فکر کردم میخواهد با سنگ مرا بزند. به همین دلیل با سر ضربهای به صورتش زدم. سپس با چوبی که در بیابان افتاده بود ضربهای به پایش زدم و او روی زمین افتاد. همان لحظه پشیمان شدم. او را کول کردم تا به کنار جاده برسانم؛ اما او که تعادل نداشت چند بار روی زمین افتاد و آثار شکستگیهای متعددی که پزشکی قانونی گزارش کرده به همین خاطر است. باور کنید من دو ضربه بیشتر به او نزدم و هرگز قصد کشتنش را نداشتم.
متهم در حالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت: من پدر زنم را دوست داشتم و ما مثل دو رفیق بودیم. هرگز قصد کشتن او را نداشتم. فقط او را به بیابان دعوت کرده بودم تا درباره مشکلاتم با همسرم با او صحبت کنم و از او کمک بگیرم؛ اما تحت تاثیر مصرف شیشه و مشروب دچار توهم شدم و به او حمله کردم. وقتی متوجه شدم پدرزنم فوت کرده جسد را همانجا رها کردم و از ترسم فرار کردم. من شرمنده خانواده همسرم هستم و تقاضای بخشش دارم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رأی صادر کنند.