بخشی از گفت و گو را می خوانید:
ادعاهای حقوق بشری علیه ایران تا چه اندازه بر روابط ایران و اتحادیه اروپا تأثیرگذار است؟
در اروپا 2 موضوع برای افکارعمومی بسیار حساسیتبرانگیز است: یکی موضوع«حقوق بشر» و یکی موضوع«محیطزیست».اگر تصویری که از یک فرد، یک شرکت یا یک دولت به جهان مخابره میشود حاکی از نقض گسترده یکی از این دو مقوله باشد، تعامل با آن فرد، شرکت یا دولت برای هر بازیگری بسیار پرهزینه و دشوار میشود. یعنی، صرف تصور اینکه این دو مقوله بهصورت گسترده نقض میشوند یک«هزینه حیثیتی»تولید میکند که بهصورت مستقیم بر فرایند سیاستگذاریها تأثیر میگذارد.سیاستمداران غربی در وضعیتی قرار گرفتهاند که تعامل مثبت با ایران را حاوی هزینه سیاسی، حیثیتی و شخصی میبینند و تصور میکنند تا این وضعیت را بهنحوی مدیریت نکنند، نمیتوانند بهراحتی بر سر سایر موضوعات با ایران وارد تعامل و گفتوگو شوند.
ایران و اروپا در گذشته سابقه گفتوگوهای انتقادی داشتهاند. آیا ممکن است دور تازهای از این گفتوگوها شکل بگیرد؟
بهنظرم ایران نباید از چنین گفتوگوهایی پرهیز کند. حقیقت این است که ایران در حوزه حقوق بشر، هم حرفهای زیادی برای شنیدن و هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد؛ یعنی هم باید آماده شنیدن نقدها و توصیههای فنی و کارشناسی از جانب نهادها و سازمانهای بینالمللی برای بهینهسازی ساختارهای خود جهت بهبود وضعیت حقوق شهروندانش باشد، هم باید بتواند از حق ملت خود در برابر نقض سیستماتیک حقوق آنها به واسطه تحریمها و سیاستهای ظالمانه غرب دفاع کند. بهعبارت دیگر، در حوزه حقوقبشر - مانند سایر حوزههای سیاست خارجی - رفتار ایران باید یک رفتار عملگرایانه، مصلحتاندیشانه و هوشمندانه باشد. اگر تعامل و گفتوگو با غرب در زمینه حقوق بشر را به کل نفی و کنار بگذاریم، با توجه به قدرت رسانهای و «قدرت هنجارسازی» اروپا، هرگز از روی سکوی متهم یا مجرم بلند نخواهیم شد! اما اگر اروپا را وارد فرایند گفتوشنود کنیم، قطعا از اروپا در حوزه حقوقبشر حرفهای بیشتری برای گفتن داریم و چهبسا در بسیاری از موارد در کسوت «مدعی» در مقابل آنها خواهیم نشست. ضمن اینکه نباید از پذیرفتن خطاها و کاستیها هراس داشته باشیم و برای نمایش بینقصی خود، از اصلاح امور و گرفتن بهانه از دست جریانهای ایرانستیز غافل بمانیم. در زبان انگلیسی اصطلاحی تحت عنوان Virtue signaling (فضیلتنمایی) وجود دارد. یعنی یک سیاستگذار «نمایش فضیلت» و «بینقصی» را بر مصلحت کشور و اقدام عملگرایانه ترجیح دهد! ایران نباید در حوزه حقوق بشر دچار «فضیلتنمایی» شود، چراکه اگر در این دام بیفتد، نهتنها قادر نخواهد بود «بینقصی» خود را در این حوزه به نمایش بگذارد، بلکه میدان را برای فضاسازی علیه خود خالی خواهد کرد.
با توجه به اینکه 2تبعه فرانسه از سوی ایران بهعنوان جاسوس معرفی شدهاند و تحتفشار گذاشتن ایران از سوی فرانسه در جریان اعتراضات اخیر و مداخله آن کشور در امور ایران، برخلاف نقشاش در مذاکرات برجام، این تغییر رویکرد بر چه اساس است و فرانسه چه اهدافی را دنبال میکند؟
همانطور که ذکر شد، تصویری که از وضعیت حقوقبشر در ایران در ماههای اخیر مخابره شده ( در کنار ایرادات گفتمانی و اجرایی در حوزه سیاستخارجی ) باعث شده بستر مناسبی برای فعالیت و تحقق اهداف لابیهای اسرائیل و عربستانسعودی در پایتختهای غربی فراهم شود. حقیقت این است که امروز فضا را این لابیها در دست گرفتهاند و به وضوح گفتمان و روایتپردازی آنها در مورد ایران بر سایر روایتها تفوق پیدا کرده است. طبیعتا، دولتمردان فرانسه نیز تحتتأثیر این فضا قرار گرفتهاند؛ بهنحوی که صرف صحبت از «مذاکرات هستهای» یا «احیای برجام» یا «لغو تحریمها» در شرایط کنونی برای آنها از نظر سیاسی بسیار دشوار شده است. یعنی تا نتوانند بهنحوی افکارعمومی خود را قانع کنند که به موضوع حقوق بشر در ایران رسیدگی کرده و واکنش مناسب نشان دادهاند، قادر به ورود به سایر پروندهها با ایران نخواهند بود.بهعبارت دیگر، پرونده حقوق بشر در ایران و سایر پروندهها(بهویژه پرونده هستهای) روی یکدیگر اثر متقابل دارند. یعنی تا به پرونده «حقوق بشر» رسیدگی نکنند، «هستهای» حل نخواهد شد؛ کمااینکه اگر «هستهای» تاکنون حل شده بود، در حوزه «حقوق بشر» رفتار متعادلتری نشان میدادند.
فرانسه در گذشته هم نقش «پلیس بد» را در مذاکرات برجام ایفا میکرد. آیا شاهد ادامه این بازی توسط اروپاییها هستیم؟
اینکه فرانسه در آینده چه رفتاری از خود نشان خواهد داد، تا حدود زیادی بستگی به این دارد که ایران وضعیت کنونی را چگونه مدیریت خواهد کرد. امروز، لابی اسرائیل و تجزیهطلب کُرد ( با هدایت شخصیت متنفذی مانند «برنارد هانری لوی») بهشدت در راهروهای قدرت در پاریس فعال شده و علیه ایران برنامهریزی میکند. اگر دولت ایران نتواند فضای کنونی را (چه در داخل و چه در خارج) به نحو مناسبی تغییر دهد، زمینه برای صحنهگردانی آنها از اینکه هست نیز مساعدتر خواهد شد.
با احضار سفیر آلمان و فرانسه و دخالت این دو کشور در امور داخلی ایران و نقش آلمان در صدور قطعنامه حقوق بشر علیه ایران، تحلیل شما از این اقدامات و نحوه روابط این کشورها با ایران چیست؟ علت تند شدن رفتار آلمان در برهه اخیر چیست؟
عدهای معتقدند آلمان و فرانسه روی پرونده حقوق بشر درایران پافشاری میکنند تا به افکارعمومی خود نشان دهند به این موضوع«رسیدگی» کردهاند تا متعاقبا بتوانند در قدم بعدی پرونده مذاکرات وین را احیاکنند.عدهای نیز معتقدند عملکرد ایران در حوزه سیاست خارجی دریک سال اخیر(بهویژه تصویری که از همکاری تهران با مسکو درجنگ اوکراین در افکارعمومی شکلگرفته) باعث یک چرخش اساسی در سیاست غرب نسبت به ایران شده است و تصمیم به «برخورد» گرفتهاند. حقیقت احتمالا جایی میان این دو تحلیل است. راه برونرفت از این وضعیت نیز تدوین یک نقشهراه و تعریف یک فرایند مذاکراتی با هدف عادیسازی روابط با اروپاست.در واقع، گفتوگو میتواند بسیاری از ابهامات را رفع و بسیاری از روایتپردازیها را خنثی کند؛مثلا در مورد نقش ایران در جنگ روسیه با اوکراین واقعا نیاز به گفتوگو با هدف شفافسازی است تا جریان ایرانستیز نتواند با این قبیل فضاسازیها و بزرگنماییها ایران را در دامهای امنیتی دیگری بیندازد.