روزنامه اطلاعات نوشت: گویا تذکر صریح برخی از منتسبان به نهاد رهبری نیز نتوانست به سخنان درشت برخی بزرگواران در جمعهها مؤثر افتد و نرمی و عطوفتی را در سخنانشان جاری کند.
در تذکر ایشان این مضمون آمده بود، که توصیه مقام معظم رهبری این است که امامان جمعه نه تنها بر طبل درشتی و تهدید نکوبند، بلکه موضعی دلسوزانه و پدرانه با همه بگیرند و در شرایط پرتنش فعلی، گسلها را در میان مردم شکنندهتر نکنند و بلکه در رفع و رفوی شکافها بکوشند. متاسفانه چنین نشد، و به خصوص در دو هفته اخیر از چندجا، خطبهها نشانی از گوشسپاری بدان توصیه و تذکر نداشت. در یک جا گروهی از بانوان با صفاتی ناخوشایند نامبَر شدند و در دیگر جا گروهی دیگر از خانمها تشویق به آتشبهاختیاری و در سومین جا، متهم به «غلط کردن» و تعبیراتی از این دست.
سؤال اینجاست: ادعابرداری در اطاعتپذیری و گوشسپاری و انقیاد مطلق، چرا نوبت به نوبت تفسیر به رأی میشود و از قضا در بزنگاههایی که از آن، بوی عطوفت و رأفت و سهولت استشمام میگردد، انگار نه انگار انگاشته میشود؟! و برخی تا بدانجا پیش رانده، که نه تنها به تلویحات و اشارات در آرامسازی روح و روان مردمان اعتنایی نمیکنند، حتی به تصریحات نیز بیتوجهاند.
یکسویه سخنکردن و تکتازانه تاختن و درشتگفتن بدانجا میانجامد، که گویا تصوری از مطلقانگاری و خویشتن را یکسره بر صوابدانستن، وجود فرد را در خود میگیرد و احتمالی بر خطا را هم از ذهن او میزداید؛ این را در زبان روانشناسی، «پیشگوییهای خودکامبخش» میگویند، و در زبان ضربالمثل عامه، «خودرانی و خوشرویی!»
نمیدانم زبان نرم و لیّن ـ که البته از دل نرم و سینه گشاده برمیخیزد ـ چه بدی دارد، که اصولاً بر زبان برخی کسان دشوار میچرخد؟ و بابِ رفق و مدارا و صبوری ـ که سیره پیامبر رحمت بوده است ـ چه کژی دارد، که بر پاشنه بعضی نمیگردد؟