یا ما در ایران زندگی نمیکنیم یا مسئولان در کشور دیگری هستند. این را از زبانهای مختلف شنیدهام و بارها در ذهنم همین تصور به وجود آمده است. وقتی سخنان مسئولان محترم را میشنوم و میخوانم این تصویر جلوی چشمم شکل میگیرد که همه چیز درست است و “قطار پیشرفت” با سرعت در حرکت است و همه جا را گُل میافشاند و میدر ساغر میاندازد و فلک را نیز سقف میشکافد و طرح نو در میاندازد. تازه با انرژی بالا بر لشکر غم نیز هجوم میبرد و بنیانش را برمی اندازد.
سر کیف از این تصویر شکل گرفته که به خیابان میروم به اولین مغازهای که میرسم همه آن تصاویر خوشایند مثل متروپل در برابر واقعیت، به لحظهای فرو میریزند و امیدم زیر آوار آنها له میشود. میبینم آنچه به شتاب درحال حرکت است گرانی است، تورم است، نزول لحظه به لحظه ارزش پول ملی است. شوربختانه سرعت این فرایند هم هردم بیشتر و بیشتر میشود. دوباره که به خانه برمی گردم و اخبار رسانههای رسمی را میبینم باز مسئولان محترم هستند و نقشی که بر خیال میزنند و خیال من که باز هم باور میکند تا نوبت بعد که خرید برود. گاهی با خود میگویم چرا آنچه را آنان میگویند ما نمیبینیم، آنچه را ما میبینیم و حتی میگوئیم آنان درک نمیکنند. چطور میشود در یک کشور واحد زندگی کنیم و آنچهها مان این قدر متفاوت باشد؟ نکند یک کشور سومی وجود دارد که حضرات از آن گزارش میدهند که تجربه میکنند، ولی ما از آن بیخبریم.
لطفا برای راستی آزمایی این گزاره که مطرح شد شما هم اول پای صحبتهای رسمی و اخبار رسمی رسانههای سراسری بنشینید بعد بروید به بازار تا ببینید رسم اقتصاد از زمین تا آسمان فرق میکند. اصلا آدم را به آسمان میبرد و بر زمین میکوبد این اختلاف موجود در رسانههای رسمی و رسمِ بازار. میماند یک خواهش؛ مسئولان محترم یا ما را هم ببرند به جایی که چنان گل و بلبل میبینند یا با ما بیایند اینجا که زیر لگد تورم افسار گسیخته، زمین کوب میشویم. روزگار ما را ببینند انشاالله تدبیری خواهند اندیشید والا وقتی در دوجهان متفاوت باشیم روزها همینگونه ساعت شمار خواهد شد که میشود!
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی / غلامرضا بنی اسدی