«دمیتری ژیرینوف» سفیر روسیه در کابل در گفتوگویی با خبرگزاری افق درباره برنامههای آمریکا برای مدیریت جهان، مقابله با رقبای خود و اقدامات متقابل مسکو برای مهار یکجانبهگرایی واشنگتن سخن گفت.
سفیر روسیه درباره دورنمای جنگ اوکراین میگوید: ما بر واقعیتهای عینی اتکا داریم. پیش از همه بر آن واقعیتهایی که در قوانین ما قید گردیده است؛ قانون اساسی. چهار سرزمین (دو جمهوری خلق و دو منطقه) در نتیجه همهپرسی به فدراسیون روسیه پیوستهاند. این جای بحث ندارد و به همین دلیل است که غرب نمیتواند آرامش خود را حفظ کند و میکوشد در این فرایندها دخالت کند. حالا ما تلاش میکنیم تا واحدهای توپچی قوای مسلح اوکراین را تا جایی عقب برانیم که دیگر سرزمینهای ما را دیگر در معرض تهدید قرار ندهند. به هر اندازهای که سلاح بیشتر در اختیار رژیم کییف قرار داده شود، به همان اندازه سلاح لازم خواهد بود تا این رژیم را از آن ساحات عقب برانیم، منطاقی که حالا دیگر بخشی از روسیه محسوب میشوند. اقدامات تشدیدکننده بحران اوکراین، از ارسال کلاه از غرب به اوکراین آغاز شد و مانند یک گلوله برفی رفتهرفته بزرگتر شد، سپس سلاحهای سبک مطرح شدند و حالا از هواپیمای نظامی سخن به میان میآید! کشورهای غربی به رهبری ایالات متحده عمل میکنند و خود فهم و استقلالی در رفتارشان ندارند.
او افزود: شاید در این نقطه باید به دلایلی موثق پیرامون سیر کنونی رویدادها پرادخت. پیشنهاد میکنم حداقل به دوران حکومتداری باراک اوباما، رئیسجمهوری اسبق آمریکا برگشته و اظهارات او را در مورد «مستثنی بودن» آمریکا ببینید. سپس میتوانید اظهارات مشابه دونالد ترامپ، رئیسجمهوری سابق این کشور را بررسی کنید که گفته بود امریکا یک ملت استثنایی است و چنین ملتی در هیچ نقطهای از جهان وجود ندارد که مسئولیتی به این بزرگی را بر دوش داشته باشد. جو بایدن، رئیسجمهوری کنونی آمریکا هم بارها این ایده را مطرح کرده و مقامات دولتش به آن بار و پل دادهاند. مثلا آنتونی بلینکین، وزیر خارجه بایدن گفتهاست که امریکاییها وظیفه دارند در رهبری پیشگام باشند، زیرا اگر امریکاییها نباشند، هرجومرج بر جهان حکمفرما خواهد بود.
این دیپلمات روس گفت: جیک سالیوان که در سال ۲۰۲۱ به مقام مشاور امنیت ملی بایدن دست یافت، مفهوم مستثنی بودن را در مقالهای شرح داده است. او در این مقاله آشکارا اظهار داشته که مستثنی بودن بدین معناست جایی برای تکیه بر برابری نژادی و تاریخی وجود ندارد و امریکاییها باید دموکراسی نوین آزاد را در سرتاسر جهان ترویج کنند. تنها برداشت از این مفهوم این است که دیگر ملتها حق ندارند بر تاریخ خود تکیه کنند. آمریکاییها همچنین میخواهند ماهیت همه ملتها را تغییر دهند تا شبیه خود کنند، همانطور که کسانی که به آمریکا رفتند، از این مسیر گذشتهاند. در افغانستان هم این را آزمایش کردند، ولی به فاجعه و فرار شرمآور نظامیان و مشاوران غربی ختم شد.
شاید بتوان گفت که غرب موجودیت روسیه را نمیخواهد. در غرب میگویند که روسیه باید یا «تجزیه شود» یا «تقسیم» شود. مثلاً در لهستان با جدیت در این مورد سخن میگویند. دیپلماسی در چنین شرایطی چگونه خواهد بود؟
دمیتری ژیرینوف گفت: فکر میکنم ما بیکار نخواهیم ماند. این کار همین حالا در چندین مسیر آغاز شده است. در قدم نخست، خط مشی خود، دلایل و توضیحات پیرامون واقعیتها را به فعالترین شیوه در صحنه بینالمللی مطرح میکنیم؛ زیرا هیچکس در غرب نمیخواهد در صدد انجام کاری باشد که اشتباهاتی را در اروپا و امریکا به دنبال داشته باشد. ما باید طرفدار حقیقت باشیم و باید بیرحمانه در برابر جعل مبارزه کنیم.
او افزود: کار دیپلماتیک با شرکایمان در تمام جهان یکی دیگر از راههای ماست. انکشاف تبادل هیاتها در سطح وزیران و معاونان ادامه دارد. به کشورهایی سفر میکنیم که برنامههایی برای ارتقای همکاریهای سازنده با آنها داریم. همچنین هیاتهایی نزد ما میآیند. این کار از اهمیت زیرادی برخوردار است. ظاهرا امریکاییها و سایر کشورهای غربی به اصطلاح آن «دموکراتهای بزرگ» هستند. حال آنکه که ایالات متحده تمامی غرب را اداره میکند و اتحادیه اروپا را از داشتن گوچکترین نشانههای استقلال محروم کردهاست. درک آنها از دموکراسی این است که چگونه دموکراسی را به عنوان حق خود بر دیگران تحمیل کنند. آمریکاییها از گفتوگو درباره ضرورت برخوردهای دموکراتیک در قبال مسایل بینالمللی خودداری میکنند.