نوجوانی دوره تحولی مهم و حساسی است که با فرایند شکل گیری هویت و تغییر در ابعاد مختلف زیستی-عصبی و روان شناختی مشخص میشود. بخشی از این فرآیند، شامل کسب هویت، خطرجویی و درواقع، گرایش به رفتارهای پرخطر است. یکی از مهمترین رفتارهای پرخطر بین نوجوانان، مصرف مواد مخدر است. این رفتار، یکی از شایعترین اختلالهای روان شناختی را در دوره سنی نوجوانی و جوانی تشکیل میدهد و از طرفی اکثر نوجوانانی که مصرف مواد را در سالهای اولیه نوجوانی آغاز میکنند به مصرف این مواد در سالهای آتی ادامه میدهند و میزان مصرف مواد و مشکلات مرتبط با آن نیز افزایش مییابد.
بنا بر نظر متخصصان، شیوع مصرف مواد مخدر در سنین نوجوانی و در دوره دبیرستان، پیامدهای منفی مختلفی از جمله از خود بیگانگی، هیجانهای منفی تحصیلی، غیبت و فرار از مدرسه، اختلال در عملکرد عصبی روانی، بیماریهای جسمی-روانشناختی، بیگانگی اجتماعی، سطح استرس بالا و خطر ابتلا به افسردگی را به دنبال دارد که نیاز به بررسی همه جانبه در این زمینه را الزامی میسازد. یک تکلیف بنیادین در بهسازی برنامههای پیشگیری از سوء مصرف مواد در سنین پایین، شناسایی عوامل خطرساز برای شروع زودهنگام مصرف مواد است. در این زمینه، یک عامل زمینه ساز مهم گرایش نوجوانان و مصرف مواد، مربوط به خانواده است.
در تحقیقی که توسط یکی از پژوهشگران دانشگاه لرستان در همین خصوص انجام شده است، نقش موضوع مهم تعارض زناشویی والدین در گرایش نوجوانان به سوءمصرف مواد بررسی شده است و به پدیده ذهن آگاهی به عنوان راهی برای تعدیل این موضوع اشاره گردیده است.
این پژوهش، روی بیش از ۳۰۰ نفر از دانش آموزان نوجوان پسر شهرستان نورآباد و والدین آنها انجام شده و برای اجرای آن از پرسش نامههای استاندارد تعارض زناشویی، مقیاس استعداد اعتیاد، افسردگی و پرسشنامه پنج عاملی ذهن آگاهی استفاده شده است.
نتایج این تحقیق نشان داد که بین تعارض زناشویی والدین و افسردگی ناشی از آن با گرایش به مصرف مواد در نوجوانان رابطه مثبت معنادار و قابل توجهی وجود دارد. بدین معنی که هرچه تعارض فوق بیشتر توسط نوجوان درک شود، احتمال افتادن او به دام اعتیاد بیشتر میگردد.
به گفته سلمان زارعی، استادیار گروه روان شناسی دانشگاه لرستان و مجری این تحقیق، «نتایج این مطالعه بر نقش تعدیل کننده افسردگی و ذهن آگاهی به عنوان یک مکانیسم مهم در رابطه بین تعارض زناشویی والدین با گرایش به مصرف مواد نوجوانان تأکید دارند. لذا این نتایج، اهمیت کاربردی و نظری قابل ملاحظهای در مداخله و پیشگیری از گرایش به مصرف مواد در بین نوجوانان پسر دارند».
این محقق معتقد است: «در تبیین این نتایج میتوان بیان داشت که استرس و تنش ایجاد شده به دلیل تعارضها و کشمکشهای زناشویی والدین، میتواند به روابط آنها با فرزندان سرریز شود و ناسازگاری آنها را در ابعاد مختلف روانشناختی و اجتماعی به دنبال داشته باشد. این ناسازگاریها از طریق کاهش عزت نفس، استقلال و خودتنظیمی هیجانی، فرزندان را در برابر اعتیاد آسیب پذیر میسازد».
بنا بر نتایج این تحقیق، افسردگی در رابطه تعارض زناشویی والدین و گرایش به مصرف مواد نوجوانان نقش تعدیل کننده دارد و میتواند رابطه بین این متغیر را افزایش دهد. زارعی در در تبیین این یافته بر اساس نظریه نظامهای خانواده میگوید: «والدینی که تعارض زناشویی بالایی دارند، نمیتوانند به راحتی تعارضهای خود را به روشی مؤثر و سازنده حل کنند و بسیاری از آسیبهای روانشناختی از جمله افسردگی را برای فرزندان خود ایجاد میکنند. نوجوان افسردهای که در خانوادههای ناسازگار زندگی میکند ممکن است ارزیابی پایینی از عزت نفس خود داشته باشند و شایستگی اجتماعی خود را به طور منفی ادراک کند. این فرد ممکن است در نتیجه ادراک ناسازگار درباره خود و کاهش خودکارآمدی در روابط اجتماعی، با احتمال بیشتری به سوی مصرف مواد مخدر و اعتیاد پیش برود».
در این تحقیق در خصوص فواید رویه ذهن آگاهی بر موضوع گرایش به اعتیاد اشاره شده است: «میتوان گفت ذهن آگاهی به عنوان یک شایستگی و مهارت فردی، سبب بهبود انعطاف پذیری شناختی و تنظیم هیجان افراد میشود و این توانمندی ایجاد شده به افراد کمک میکند تا بتوانند شرایط استرس زا و پر تنش محیطهای مختلف از جمله محیط خانوادگی را اصلاح کنند و توجه خود را از موضوعاتی مانند تعارض والدین دور کرده و لذا کمتر به رفتارهای خود آسیب رسان مانند مصرف مواد روی آورند».
گفتنی است این یافتههای پژوهشی مهم را که نقشی تعیین کننده در حفظ کانون خانواده و جلوگیری از آلوده شدن نوجوانان به اعتیاد دارند، فصلنامه «اعتیادپژوهی» وابسته به ستاد مبارزه با مواد مخدر ریاست جمهوری منتشر کرده است.