آفتاب-مهدی جاویدی: خیلی سخت است که به تیم خودت ببازی، آن هم در خانه. آن هم با کت مشکی یادگار همان روزهایی که برای خودت ابهتی داشتی و البته که داری. بازیکنی که خودت برای بردن رقبا انتخاب کردی قاتل خودت شود و بعد از گل برایت دور افتخار بزند.
دل اکبرآقا بعد از باخت به ابومسلم خون بود و این جملات مثل خوره به جانش افتاده بود. تیمی را که قرار بود دوباره بهترین تیم شهرستانی لیگ کند جلویش قد علم کرده بود و در لباس حریف او را مغلوب کرد.
میثاقیان ناراحت بود و ته دلش به این سرنوشت نفرین میفرستاد.
چشمش به سوت پایان داور بود اما مثل یک سریال از ذهنش تصاویر قدیم عبور میکرد. از آن دعوایی که در اردوی تهران باعث فعال شدن سیستم خبرکشی به مدیرعامل شد تا آن منشور اخلاقی کذایی که بعدها معلوم شد که فقط برای میثاقیان کاربرد داشته.
از صید میثم بائو در آشفته بازار نقل و انتقالات برای ابومسلمیها تا تک تک سیستمهایی که میخواست به کمک آنها ابومسلم را متحول کند. میگفتند بعد بازی همه بازیکنان ابومسلم از اکبرآقا بابت شکست تیمش عذرخواهی کردند چون همه دریافته اند که حکم اکبر به ابومسلم همان حکم پروین به پرسپولیس است. میدانند میثاقیان هرجا که باشد پیگیر ابومسلم است چراکه خاطرات و افتخاراتش را این جا جاگذاشته چه زمان بازیگری و چه مربیگری.
اکبرآقا شاید فکرش را نمیکرد که به ابومسلم قعرنشین ببازد اما گویا علی حنطه شاگرد زرنگ مکتب او بود که علی رغم دریافت گل اول بازی، موفق به زدن سه گل پیاپی به استقلال اهواز شد. شاگردی که خود تربیتش کرده بود تا کمکش شود حالا قاتل او بود. البته اگر این مورد به میثاقیان بگویی حتما از موضع غرور می گوید :«ولش کن بابا علی و حسن و تقی ندارد ، بد بودیم خب باختیم!».
میثاقیان یادش رفته بود که ساده دلی بعضی وقت ها هم دردسرساز می شود. وقتی فوت استادی را پیش دستیارت لو میدهی همینی می شود که شد. علی حنطه در مصاحبه پایان بازی از استادش بابت این موضوع عذرخواهی کرد اما این هم باعث نشد میثاقیان به سرنوشت خود لعنت نفرستد و خودش را با شکستی که در دور رفت به ابومسلم برگی زر تحمیل کرد، آرام کند.