امروز روز نکوداشت مقام نظامی گنجوی است؛ شاعر ایرانی قرن ششم هجری که از داستانسرایان بنام و پیشرو در ادبیات فارسی شناخته شده است.
محمد وحیدی دستگردی، نویسنده و نظامیپژوه فقید در سلسله مقالههایی که با عنوان «حکیم نظامی کنجوی» در سال ۱۳۱۸ در مجله «ارمغان» منتشر کرده، درباره این شاعر در قیاس با سعدی شیرازی، سخنسرای نامی قرن هفتم هجری، نوشته است: از صنا دید سخن و بزرگان شعر باستان جز سعدی و فردوسی هیچ کس شایان مقایسه و سنجش با نظامی نیست، زیرا دیگران از قبیل انوری و خاقانی و جما الدین و کمالالدین روش و سبگ دیگر داشته و چامه سرا و چکامه پرداز بوده و اگر هم اتفاقاًیک دفتر مثنوی پرداخته باشند چیز مهم و قابل قیاس نیست.
سنجیدن سخن این سعدی و نظامی و رجحان نهادن یکی بر دیگری کاریست بس دشوار و مرا هرگاه دیوان غزل سعدی در پیش است سعدی برتر و همان وقت اگر یکی از دفاتر نظامی را به مطالعه پردازم، نظامی بزرگتر بهنظر میآید و اگر ۱۰ بار در یک ساعت این کار را تکرار کنم این حال مکرر خواهد بود.
این نکته هم دانستی است که سخن، فنون و اقسام دارد و دو شاعر همسنگ در طبیعت هرگاه در تمام عمر هریک یک قسم از سخن پرداخت البته در آن قسم بر دیگری مزیت خواهد یافت، چنانکه دو استاد بزرگ موسیقی اگر یکی تمام عمر چنگنواز و دیگری همیشه سهتار زن باشد البته اولی چنگنوازی بزرگ و دومی سهتارزنی سترگ است و اگر اولی سهتار و دومی چنگ نتواند نواخت قص استادی و عظمت وی نخواهد بود.
نظامی و سعدی را طبیعت در نبوغ و عظمت همسنگ قرار داده، ولی به سبب کثرت ممارست نظامی در مثنوی و افسانهسرائی (رومان) بسیار قوی دست و کامل عیار و سعدی هم در مثنوی گرچه به قوت نظامی نیست، اما در غزل نابغه بیمثل و مبتکر بی همتاست. پس سعدی در غزل نخست گوینده جهان و نظامی در مثنوی سرآمد سخنوران دوران است و اینک در قسمت مثنویهای این دو استاد به مقایسه میپردازیم و مقایسه هم در اشعار شرفنامه و اقبالنامه و بوستان یا سعدینامه خواهد بود.
در موضوعات مشترک سعدی در بوستان همان روش حکمت و اندرز شرفنامه و اقبالنامه را پیش گرفته و در حقیقت اقتفا و پیروی از نظامی کرده است.
وحید دستگردی در ادامه بیتهایی را از نظامی و سعدی برای نشان دادن پیروی سعدی از نظامی آورده است:
نظامی در غنیمت شمردن دم میگوید: «دمی را که سرمایه از زندگیست/ به تلخی سپردن نه فرخندگیست/ چنان بر زن این دم که دادش دهی/که بادش دهی گر به بادش دهی» سعدی هم در این زمینه میگوید: «نگهدار فرصت که عالم دمی است/ دمی پیش دانا به از عالمی است/ سکندر که بر عالمی حکم داشت/ در آن دم که بگذشت و عالم گذاشت/ میسر نبودش کز او عالمی/ ستانند و مهلت دهندش دمی».
نظامی در موضوع بخشش به حد اعتدال فرماید: «مخور جمله ترسم که دیر ایستی/ به پیرایه سر بد بود نیستی/ درِ خرج بر خود چنان در مبند/ که گردی ز ناخوردگی دردمند» یا «ببخش و بخور با زمان اندکی/ که بر جای خویشست ازین هر یکی/ چو دادی و خوردی و ماندی بجای/ جهان را تویی بهترین کدخدای» سعدی نیز فرماید: «خور و پوش و بخشای و راحت رسان/ نگه میچه داری ز بهر کسان؟ / برند از جهان با خود اصحاب رای/ فرومایه ماند به حسرت بجای» و نیز میگوید: «ببخشای پسر کآدمی زاده صید/ به احسان توان کرد و، وحشی به قید/ عدو را به الطاف گردن ببند/ که نتوان بریدن به تیغ این کمند/ چو دشمن کرم بیند و لطف و جود/ نیاید دگر خبث از او در وجود».
نظامی در بذل درم فرماید: «فدا کن درم خوشدلی را بسیچ/ که ارزان بود دل خریدن به هیچ/ ز بهر درم تند و بدخو مباش/ تو باید که باشی درم گو مباش» و سعدی فرماید: «زر و نعمت اکنون بده کان توست/ که بعد از تو بیرون ز فرمان توست/ تو با خود ببر توشهی خویشتن/ که شفقت نیاید ز فرزند و زن/ کسی گوی دولت ز دنیا برد/ که با خود نصیبی به عقبی برد».
نظامی در موضوع جنگ و فرستاده گوید: «بهسوی توانا توانا فرست/ به دانا هم از جنس دانا فرست» سعدی در همین موضوع فرماید: «به پیکار دشمن دلیران فرست/ هژبران به ناورد شیران فرست». نظامی در مشورت گوید: «زدن با خداوند فرهنگ رای/ به فرهنگ باشد تو را رهنمای» سعدی گوید: «به رای جهاندیدگان کار کن/ که صید آزمودهست گرگ کهن».
نظامی آنگاه که مقام مقتضی اختصار است، سخن را به سر حد ایجاز میرساندد و هیچ اخلالی در معنی راه نمیدهد و چنین قدرتی در هیچ گوینده دیگر سراغ نداریم و تنها سعدیست که بعد از نظامی این طریق را طی کرده و اینک چند مثل از گفتار هر دو:
نظامی در کار زشت با نهایت ایجاز میگوید: «جهودی مسی را زراندود کرد/ دکان غارتیدن بدان سود کرد» نیز در طعنه دو بیوه با نهایت ایجاز میگوید: «دو بیوه بههم گفتگو ساختند/ سخن را به طعنه درانداختند/ یکی گفت کز زشتی روی او/ نگردد کسی در جهان شوی تو/ دگر گفت نیکو سخن راندهای/ تو در خانه از نیکویی ماندهای» سعدی هم در باب یتیم با نهایت ایجاز میگوید: «یکی خار پای یتیمی بکند/ به خواب اندرش دید صدر خجند/ همی گفت و در روضهها میچمید/ کز آن خار بر من چه گلها دمید».
باری چنانکه گفته شد سعدی در بوستان تا حد کمال به شرفنامه و اقبالنامه نظر داشته و کمتر در موضوعی سخن رانده که همان موضوع در یکی از این دو نامه موجود نباشد و پس از مقایسه و موازنه ذوق سلیم تصدیق میکند که در تمام موضوعات مشترکه نظامی را قدرت بیان و متانت ترکیبات و انسجام الفاظ و ابتداع معانی به مراتب بیش از سعدی است، ولی سعدی خداوند غزل و بر نظامی و همهکس مقدم است، زیرا نظامی در عالم غزلسرایی وارد نشده و مغازلات عاشقانه را هم در طی مثنویات انجام داده و اگرچه مطابق عقیده دانشمندان کاخ غزل را نظامی در مثنویات خود تا فلک سر بر افراشته و هیچ غزلسرایی نیست که از این دریا و کان در و گوهر نیندوخته باشد، ولی مسلم است که پیش از سعدی غزل به این روش دلکش وجود نداشته و مبتکر و مخترع غزل و غزلسرای نخست ایران سعدی است و بس.
یکی از مزایای شعر سعدی روانی و سادگی است که عارف و عامی را زود به معنی شعر وی پی میبرند، ولی شعر نظامی سخت و محکم و با آنکه عارف و عامی بیاختیار جذب میکند، هر عامی به کنه آن کمتر راه دارد و گویی نظامی در عجم نظیر فرزدق است در عرب و سعدی همانند جریر و به قول ادبای عرب «الجریز بغرق من بحر و الفرزدق ینحت من صخر».