بیژن عبدالکریمی در نخستین جلسه از سلسله نشستهای «دینداری و دینگریزی در ایران امروز»، که به مناسبت ماه رمضان از سوی انجمن اندیشه و قلم و کانون توحید آغاز شده، در سخنرانی با موضوع «سنت دینی در ایران و دومین شکاف تمدنی» نخستین مواجهه ایرانیان با تمدن غرب را مربوط به جنگهای ایران و روس دانست که با ویرانشدن برج و باروهای عالم سنت بر سر ایرانیان، اولین شکاف تمدنی را در ایران رقم زد و نیم قرن اخیر را زمان دومین شکاف تمدنی ما دانست که با انقلاب اسلامی نیز مصادف شده است.
وی تأکید کرد: سنت تاریخی و معنوی ایرانیان، با اسلام آغاز نشده؛ بلکه یک سنت چندهزارساله است که ایران را به یکی از مهمترین کانونهای معنوی جهان تبدیل کرده است اما امروز جامعه ما با این سنت تاریخی و معنوی دچار شکاف شده و باید پرسید آینده سنت و تفکر معنوی و آینده تشیع و اسلام در ایران چگونه است؟
عبدالکریمی یادآور شد: نوعی بیتفاوتی به شعائر در میان جوانان بسط یافته است. نه فقط در فضاهای روشنفکری که حتی در تکتک خانههای ما، شک جان گرفته است.مناسبات اخلاقی و خانوادگی، روابط جنسی و روابط اجتماعی تغییریافته و میپرسند چه کسی گفته قرآن کتاب خداست؟
نه قدرت سیاسی و نه اپوزیسیون درکی از دنیای جدید ندارند
وی درباره تفاوت جهتگیریهای ضد سنت در مشروطه با امروز، گفت: گسست تاریخی ما معنای مضاعفی پیدا کرده که در هیچ دوره تاریخی شاهدش نبودیم. جامعه ایرانی در حال یک پوستاندازی عمیق تاریخی و فاصلهگیری از میراث تاریخی و اسلام و تشیع است و به عقلانیت جدید و سکولاریسم و نیهلیسم حاصل از آن روی میآورد.
استاد فلسفه دانشگاه آزاد تصریح کرد: ما با سونامی جدیدی روبهرو هستیم. جهان اسلام و کشور ما هنوز از سیلی مدرنیته گیج و گنگ بود که سیلی پسامدرنیته بر گونههای ما نواخته شد. به دنبال سونامی مدرنیته، هنوز نتواتسته بودیم خانمانی برپا کنیم که سونامیای بمراتب قدرتمندتر، کاشانه فرهنگی ما را دارد همچون پر کاهی بازی میدهد.
عبدالکریمی افزود: توفان، برخاسته و ما اصلا آماده مواجهه با آن نیستیم. روحانیت ما، قدرت سیاسی ما و گفتمان انقلاب ما، دانشگاهیان و روشنفکران ما هیچکدام آماده مواجهه با این سونامی نیستند. همه درگیر سیاستاند و به مسائل تمدنی و تاریخی و فرهنگی توجهی ندارند. گوشها کر است. ما در آینده با بحرانهای شدید هویتی، اجتماعی و تاریخی و حتی سیاسی و امنیتی مواجهیم.
وی با اشاره به مواجهه خود با دیدگاههای برخی دانشجویان، گفت: نسل جدید میگوید تجزیه چه اشکالی دارد؟ مگر وطن یک کلمه مقدس است؟ اصلا چه ضرورتی دارد اخلاقی زندگی کنیم؟چه کسی گفته خانواده مقدس است؟
این استاد فلسفه، تصریح کرد: بدترین خطا، برخورد پلیسی- امنیتی با این شکاف تمدنی است؛ اینکه فکر کنیم این یک مسئله سطحی و لجبازی چند بچه است، یا یک مسئله سیاسی است، یا حاصل تبلیغات رسانههای بیگانه است. نمیگویم اینها نیست، اما میگویم هسته مرکزی بحث را باید در جای دیگری جستوجو کرد.
اپوزیسیون همهچیز را در سطح مبتذل بازی قدرت و مطالبات سیاسی میبینند
وی با ابراز تاسف از عدم توجه به مواجهه فلسفی و پدیدارشناسانه با مسائل در کشور، گفت: گوش قدرت سیاسی ما و اپوزیسیون همهچیز را در سطح مبتذل بازی قدرت و مطالبات سیاسی میبینند. نگرانی من سیاسی نیست، یک نگرانی فرهنگی تمدنی است و نسبت به این روند نگرانم. من میخواهم در کنار حوزههای علمیه و گفتمان انقلاب اسلامی باشم. اما میگویم بدون فلسفه، نمیتوانیم شناخت درستی از مسئله داشته باشیم.
عبدالکریمی با اشاره به کسانی که او را به محافظهکاری و باج دادن به حکومت متهم میکنند، گفت: اپوزیسیون درکی از نیهیلیسم و بیتاریخی و بیماوایی و بیخانمانی یک ملت ندارد.
روحانیت و دانشگاه ما دچار تاخر تمدنی هستند
استاد دانشگاه ادامه داد:همانطور که با ظهور مدرنیته، همه عوالم کهن به پایان رسید، با جهان پسامدرن هم، هرچه در جهان مدرن سفت و متصلب بود، دود شد و به هوا رفت.روند تکوین تاریخ واحد جهانی یا همان دهکده جهانی با مدرنیته شروع شد و در اتفاقات نیم قرن اخیر به شدت سرعت گرفته است.
وی با اشاره به تفاوتهای مدرنتیه متقدم و متاخر، روحانیت و دانشگاهیان را دچار تاخر تمدنی خواند که هنوز به ارزشهای قرن ۱۸ و ۱۹ میاندیشند و تاکید کرد: احکام و قواعد مدرنیته متاخر با مدرنیته متقدم خیلی فرق دارد، اما متاسفانه هم حوزههای علمیه ما و هم دانشگاهیان و غالب طبقه متوسط و روشنفکران ما هنوز در عالم مدرنیته متقدم هستند. مثلا دنبال انقلاب سیاسی هستند، بیخبر از اینکه انقلاب سیاسی پدیده دوره متقدم است و در شرایط پسامدرن، اصلا انقلاب معنا ندارد و هیچ زمینهای برای آن نیست.
این استاد فلسفه دانشگاه آزاد با اشاره به عصر روشنگری و فروریختن الهیات مسیحی بر اثر جنایات کلیسا و روی آوردن بشر مدرن به عقل خودبنیاد، گفت: اما جهان در عصر ما بیمتافیزیک است. شان و جایگاه انسان کجاست؟ نوعی بدبینی و ناباوری نسبت به آرمانهای سنت و مدرنیته شکل گرفته است. دیگرنه تنها روایت نظامهای الهیاتی که حتی روایت علم از انسان و جهان مطلق گرفته نمیشود. دیگر نه لیبرالیسم و دموکراسی،نه ناسیونالیسم یونانی و نصگرایی، نه سکولاریسم، نه قدسیاندیشی شرقی، هیچکدام دلهای ما را گرم نمیکند. توفانی از درهم شکستگی، بیریشگی و بیمعنایی در راه است.
روحانیت فاقد تفکر فلسفی است و روشنفکران درگیر ایدئولوژیاند
این استاد دانشگاه، سخن از امر معنوی و دینی را برای نسلهای جدید بسیار دشوار خواند و گفت: روح فرهنگ به تفکر است و روح تفکر به پرسشهای بنیادین است، همان که در جامعه ما سرکوب میشود. روحانیت ما یک نهاد فرهنگی است که حافظ فرهنگ ماست و من دستشان را میبوسم که این خانه را برای ما نگه داشتند، اما این خانه تفکر ندارد. متاسفانه روحانیت ما فاقد فرهنگ فلسفی و تفکر فلسفی و اسیر اخباریگری است. همین باعث شده فرهنگ ما رو به اضمحلال برود و توان مقاومت نداشته باشد. البته روشنفکران ما هم وضع بهتری ندارند و درگیر مقولات ایدئولوژیک و شبهایدئولوژیک و دانشگاههای ما هم مشغول بازیهای احمقانه صدور مدرک هستند و از حکمت و فلسفه به دورند.
عبدالکریمی تصریح کرد: روحانیت ما دچار تاخر تاریخی است و سوژه مدرن را درک نکرده. با یک پدیده آنتولوژیک مواجه است و برخی میخواهند با یک سطل ماست با آن مقابله کنند. در این جهان، حقیقتی هست که جان بشر به آن بسته است و این ندا از اعماق هستی ما را به خود فرامیخواند و دین یعنی شنیدن این ندا و همنوایی با آن. اما ما پارهای جهتگیریهای سیاسی اجتماعی یا نظامهای الهیاتی را که برساخت تاریخی است، میخواهیم جانشین این ندا کنیم.
وی با اشاره به دو رویکرد تن دادن به غربزدگی جهانی و نیهیلیسم عصر پسامدرن یا تن دادن به بنیادگرایی، گفت: کسانی که بخواهند در برابر این دو رویکرد بایستند، راه دشواری در پیش دارند. باید جبهه جدیدی گشود و به پارادایم دیگری اندیشید که نشان دهد واقعیت موجود تاریخی ما با سنت دینی و معنوی ما خیلی فاصله دارد و قصه پاپ و مسیح، یکی نیست.
این استاد دانشگاه، عصر کنونی را عصر تفسیر و هرمنوتیک خواند و ابراز کرد: دین تجربه زیستهای حاصل گفتوگوست و عصر منبر پایان یافته است. علم جدید حادثهای یگانه و بزرگ در تاریخ بشری است. از سویی، بشر نمیتواند نسبت به تجربیات زیسته خود بیتفاوت باشد. اگر جهان اسلام نتواند جایگاه مشخصی برای علم جدید و تجربیات بشری در نظام معرفتی خود پیدا کند با بحرانهای عدیده مواجه خواهد بود.