اصغر میرفردی در روزنامه اعتماد نوشت: جامعه ما در سالیان، ماهها و حتی روزهای اخیر همواره با خبر گرانیهای رسمی و غیررسمی روبرو بوده است. در سالی که به نام مهار تورم نامگذاری شده است، برخلاف انتظاری که از این نامگذاری وجود داشت، افزایش بهای کالاها و خدمات به صورت رسمی یکی پس از دیگری اعلام میشود. گویا این افزایش بها و گرانیها تبدیل به یک رویه عادی و رفتار مورد انتظار بازار و نهادهای تصمیمگیر شده است.
مردم به ویژه اقشار تهیدست، به دلیل ناتوانی مالی، تسلیم این شرایط شدهاند و از بسیاری خواستههای اقتصادی از مسکن و خودرو تا حتی مواد خوراکی همچون مواد پروتیینی گذشتهاند. دیگر خرید خودرو و مسکن برای افرادی که این دو عنصر ضروری زندگی را ندارند، رویایی دستنیافتنی شد؛ با محاسباتی که گفته میشود یک کارمند یا کارگر حتی اگر درآمد ماهیانه را هزینه نکند و افزایش بهایی هم در حوزه مسکن رخ ندهد، دهها و شاید صدها سال زمان خواهد برد تا صاحب سرپناهی برای زندگی شود.
با این وجود، شهروندان با رنج و سختی به گونهای جانفرسا با این شرایط کنار میآیند، واحدهای اجارهای چندخانواری، پشت بام خوابی، مهاجرت معکوس به مناطق روستایی و حاشیهای- که برخی این فقره را هلهلهکنان گونهای موفقیت مدیریتی میدانند- تاخیر در سن ازدواج جوانان و... همه از پیامدهای افزایش بهای مسکن است. در این میان، افزایش بهای دارو و درمان در زندگی قابل تحمل نیست. دارو و خدمات درمانی نمیتواند همچون کالاها و خدمات دیگر دیده شود. آقای رییسی در تبلیغات انتخاباتی خود قول دادند و این قول چندبار از تلویزیون پخش شد که در صورت پیروزی هزینه درمان به نصف کاهش خواهد یافت. اکنون، کاهشی که رخ نداده توفانی در هزینههای دارو درمان برپا شده که جان بیماران تهیدست را تهدید و رنج خانوادههای آنها را افزون خواهد کرد.
دارو و درمان، کالا و راهی برای زنده ماندن است و نمیتوان همچون خودرو با آن برخورد کرد. به روایت خود مسوولان، افزایش قابل توجهی در بهای داروها ایجاد شده و به روایت داروخانهها در پاسخ مردمی که به آنها مراجعه میکنند و از چرایی گرانتر شدن داروها میپرسند، داروها ۴ تا ۵ برابر افزایش بها داشتهاند. این کار چه توجیهی دارد؟ مگر دارو همچون خودرو است که خیلیها از داشتن و خرید آن گذشتهاند؟ مگر دارو، گوشت است که برخیها برای همیشه مصرف آن را فراموش کردهاند؟ البته پیامدهای ناخوشایند سوءتغذیه و کاهش امنیت غذایی به تدریج خود را نشان خواهد داد و بیماریهای جسمی و هزینههای درمانی مرتبط را بر اقشار ضعیف تحمیل خواهد نمود.
آنهایی که هیچ تفاوتی بین دارو و سایر کالاها در نظر نمیگیرند و همه را با یک مقیاس میبینند، با چه منطقی مدیریت میکنند؟ چگونه خود را خادمان ملت میپندارند؟ نیاز به دارو، یعنی نیاز حیاتی افرادی که سلامتشان به دلیل بیماری به خطر افتاده است. دارو، راه ممکنی برای زیستن است نه برای تفرج و تفریح. مصرف دارو نماد وجاهت نیست که افزایش چندبرابری بهای آن وجدان تصمیمگیرندگان را نیازارد، بلکه ابزار حفظ سلامت است. مگر دارو هم خودرو است که برای جلوگیری از ضرر صنعت تولیدیاش بها را چند برابر میکنند؟ چرا در قبال مردمی که به سختی روزگار میگذرانند و همجوار با فشارهای گوناگون مالیاند، اینگونه تصمیمگیری میشود؟ شوربختانه، کوچکترین انتقادی به این نوع تصمیمگیریها نیز با بزرگترین اتهامات و انگها همچون «آب به آسیاب دشمن ریختن» پاسخ داده میشود. بزرگترین دشمنان برای یک جامعه فقر، ناکارآمدی و فساد است. جامعهای که از این مشکلات به دور باشد و امید به زیست کنونی و آینده درخشان داشته باشد، در برابر هر دشمن خارجی خواهد ایستاد. مشکلات و سختیها و انتقاد از آنها نباید بیدلیل به «دشمن» نسبت داده شود. کشور در تحریم است، اما اولویتبندی و سیاستگذاری که دست مسوولان است. مردم رفاه ندارند و دیگر داشتن آن را نیز از ذهن بیرون کردهاند، دستکم شانس زنده ماندن را از بیماران نگیرید.