سعید امیرسلیمانی در پاسخ به این پرسش که خاستگاه تربیت یک بازیگر را چه میداند، بیان کرد: عشق به کار بازیگری و تجربه و آموزش همه مکمل هم هستند.
هنرپیشه مجموعه قهوه تلخ (مهران مدیری ۱۳۸۹) ادامه داد: اول از همه یک بازیگر باید عشق به بازیگری در ژن و وجودش نهفته باشد یعنی این کشش چیزی باشد که سرتاسر درونی و ذاتی باشد.
وی افزود: تا جایی که در خودم و بین دوستان بازیگرم میبینم همه یک اشتیاق وافر به این شغل و عرصه دارند؛ البته که شما در کنار این عشقِ ژنتیکی نیاز به تحصیل و آموزش هم دارید و پس از تحصیل است که باید برای این که هدف و عشقی که دارید جهت پیدا کند.
بازیگر مجموعه تلویزیونی عیاران (کاظم بلوچی ۱۳۷۴) تاکید کرد: زمان ما راهش این بود که میبایست روابطی داشته باشید یعنی با گروهها و تیمها آشنا میشدید و در این گروهها کار و در آنها جایگاهی پیدا میکردید. مخصوصا زمانی که ما تئاتر کار میکردیم گروه داشتیم و خودم زمانی با گروه آقای رکن الدین خسروی (نویسنده، کارگردان تئاتر، مترجم) بودم و بعد وارد گروه آقای خلیل موحد دیلمقانی (نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر) شدم و آخر سر من و آقای جمشید مشایخی و یدالله شیر اندامی و جعفر والی جمعی را تشکیل دادیم و خودمان یک گروه شدیم.
امیرسلیمانی یادآور شد: پس از این دوران بود که دانشکدهها شروع به کار کردند و این زمانی بود که بچههای نسل ما (دخترم کمند) به این دانشکدهها مراجعه میکردند. سال ۷۰ بود که کمند وارد دانشگاه شد و این همان سالی بود که تعداد زیادی بازیگر از آن به بعد از دانشگاه فارغ التحصیل شدند و میگویند تعداد زیادی از بازیگران ایران سال ۷۰ از دانشگاه بیرون آمدند و به سینمای ایران ورود پیدا کردند.
سعید امیرسلیمانی: در سن خودم رقیب ندارم
بازیگر سریال هزاردستان (علی حاتمی ۱۳۸۵-۱۳۶۶) در پاسخ به این پرسش که چه نظری در مورد آموزشگاههای بازیگری دارد، بیان کرد: در جریانش نیستم، اما پس از رشد و اقبال دانشکدهها بود که آموزشگاههای بازیگری تاسیس شدند؛ در تمام این سالها به من هم پیشنهاد میدادند که بروم و در این موسسهها تدریس کنم، اما هیچ کدام را نرفتم.
صرفا چند باری به شکل مسمتع آزاد و به صورت رفاقتی (به دلیل دعوت دوستانم) به این موسسات رفتم و با بچهها صحبت میکردم و از تجربیاتم به آنها میگفتم و سوالاتی که داشتند را جواب میدادم، اما هرگز به عنوان مدرس نرفتم. البته که برایم صرف نمیکرد، چون پول ماشینم بیشتر از پولی میشد که آنها میخواستند به من بدهند.
بازیگر فیلم سینمایی مهریه بیبی (اصغر هاشمی۱۳۷۳) گفت: حمید سمندریان و امین تارخ جزو کسانی بودند که زمان ما موسس چنین آموزشگاههایی بودند و انصافا هم خوب بودند چنانکه میبینید از این دو موسسه بسیار بازیگران خوبی بیرون آمد.
وی در پاسخ به این پرسش که چرا در بین بازیگرانی که سن و سالی از آنان گذشته است سوپراستاری وجود ندارد، بیان کرد: این را باید از نسل جدید پرسید. من بسیار پیر شده ام و سالهاست به دلیل خارج از ایران بودن و دوری از محیط هنری نسبت به برخی از موارد بیگانه بوده ام. البته که در این مدت دعوت به کار شده ام و حضور هم یافته ام، چون هنوز قدرت این را دارم که بازیگر خوبی باشم.
بازیگر فیلم سینمایی کفشهای میرزا نوروز (محمد متوسلانی ۱۳۶۴) تصریح کرد: سوپراستار همان جوان اول است به همین دلیل ذات این عنوان به کاراکتر جوان میخورد. اما داریم بازیگران بزرگی را که شایسته عنوان سوپراستاری هستند. علی نصیریان واقعا سوپراستار است بازی هایش را ببینید؛ من ۶۲ سال است که در این رشته هستم و برای نسل جدید این گونه است که ظاهر را میبینند، اما من نگاهی که از چشم آن کاراکتر بیرون میآید را میبینم. میبینم که دروغ میگوید و بازیگر نیست.
امیرسلیمانی یادآور شد: من در سن خودم رقیب ندارم و کارهای متاخرم این گونه بوده که تا نوشته شده برای من درنظر گرفته شده، چون کسی دیگر در ایران نیست که آن را بازی کند.
کارهای پیشنهاد شد که نپذیرفتم؛ یکی را به دلیل مسائل مالی و دو کار دیگر را، چون سیاسی بودند رد کردم، چون کار سیاسی نمیکنم و در توضیح این مطلب که در این مدت پیشنهاداتی را نپذیرفته است، اظهار داشت: کارهای پیشنهاد شد که نپذیرفتم؛ یکی را به دلیل مسائل مالی و دو کار دیگر را، چون سیاسی بودند رد کردم، چون کار سیاسی نمیکنم.
بازیگر فیلم سینمایی هزارپا (ابوالحسن داوودی ۱۳۹۶) در پاسخ به این سوال که ملاکش برای حضور در یک فیلم و پذیرش یک نقش چیست، عنوان کرد: نقشی که من بتوانم خودم را نشان بدهم و کاری که تیمش خوب باشد را میپذیرم. برای هم سن و سالان من تیم خوب و فضای صمیمیت حاکم بر آن بسیار مهم است. این که کارگردان و بازیگران آدمهای این کاره و برجستهای باشند و اگر آنان از دوستانم باشند که عالی است.
سعید امیرسلیمانی (۱۳۲۱) بازیگر، کارگردان و تهیهکننده فعالیت حرفهای را از هجده سالگی و با ورود به تئاتر آناهیتا که سرپرستان آن مهین و مصطفی اسکویی بودند، آغاز شد.
او در آنجا با محمود دولتآبادی، محسن یلفانی، یدالله شیراندامی و مهدی فتحی همبازی بود. پس از طی دوره یکساله گروه آناهیتا، امیرسلیمانی توانست نقشی جانبی در نمایش اتللو نوشته ویلیام شکسپیر به دست آورد که مورد توجه مهین اسکویی واقع شد و یک سال بعد وقتی اسکویی نمایش اینس مندو (Inès Mendo) از پروسپر مریمه را به صحنه میبرد، نقشهای اصلی را به او و محمود دولتآبادی داد. مدتی بعد در نمایش غار سالامانگ نوشته میگل د سروانتس که به کارگردانی مهین اسکویی برای نمایش زنده در تلویزیون ملی ایران تهیه شد، نقش اول را به عهده داشت.
علی حاتمی در طول دوران فعالیت حرفهای خود ارتباط نزدیکی با سعید امیرسلیمانی داشت. دوستی مشترک او و علی حاتمی و جمشید مشایخی به همکاری طولانی مدتی انجامید که حاصل آن آثاری همچون مجموعههای تلویزیونی داستانهای مولوی (۱۳۵۲)، سلطان صاحبقران (۱۳۵۴)، هزاردستان (۱۳۵۸) و فیلمهای سوتهدلان (۱۳۵۶)، کمالالملک (۱۳۶۲) و دلشدگان (۱۳۷۰) است. او در هر قسمت از مجموعه تلویزیونی سلطان صاحبقران نقش متفاوتی به عهده داشت و گاهی در یک قسمت در دو یا سه نقش ظاهر میشد.
امیرسلیمانی در سال ۱۳۷۳ از اداره تئاتر بازنشسته شد و تا سال ۱۳۸۰ بهطور پیوسته در سینما، تلویزیون و تئاتر فعالیت داشت. در سال ۱۳۷۹ به همراه الهام پاوه نژاد، پرستو گلستانی و بهروز بقایی در نمایش شب سیزدهم به نویسندگی و کارگردانی حمید امجد شرکت داشت که با اقبال عمومی رو به رو شد. پس از آن برای مدتی از کار حرفهای کناره گرفت. او چند سال در دوبی اقامت داشت، تا آنکه با دعوت محمدرضا ورزی برای بازی در مجموعه تلویزیونی معمای شاه به ایران برگشت و فعالیت هنری خود را از سر گرفت.