«اواسط دههی هشتاد، پنجشنبه روزی، چراغهای کارخانه را خاموش و دو پروژکتور در دو طرف آن روشن کردند. نصف کارگرها بیرون بودند و داخل شرکت خلوت بود. تصاویرِ آن روز را دقیق به یاد دارم؛ چراغها که روشن شد، کارگرها برگشتند و به کار خودشان ادامه دادند. همهچیز به همان روال سابق برگشت، اما یک تغییرِ اساسی اتفاق افتاد که نتیجهی آن تغییر را ما ۱۵ سال بعد دیدیم…».
فرهاد س، کارگرِ یکی از چاپخانههای بزرگ ایران، که به تازگی واردِ نوزدهمین سالِ کاری خود شده، بعد از تعریفِ اتفاقاتِ آن پنجشنبهی سرنوشتساز، ادامه میدهد: «۴ – ۵ سالِ اولی که به چاپخانه آمدم، شغلم سخت و زیانآور بود و کارگرها بعد از بیست سال کار بازنشست میشدند. بعد از آن پنجشنبه و آن جلسهی آلاینده سنجی، بخش صحافی چاپخانه از قانون مشاغل سخت و زیانآور خارج شد. از آن سالها تاکنون اوضاع بهتر که نشده هیچ، بدتر هم شده؛ سروصدا و آلودگی هنوز هم وجود دارد و ماشینها کهنهتر شدهاند، موادِ سنگین، پُرز کاغذ و بخار چسب هنوز هم ریههایمان را میسوزاند، اما ما دیگر نمیتوانیم بیستساله بازنشست شویم».
او میپرسد: «چطور زمانی شغلِ کارگرانِ همین بخش، سخت و زیانآور بوده، اما برای ما که با همان دستگاهها، در وضعیتی به مراتب بدتر، کار میکنیم معافیتهای مشاغل سخت و زیانآور برداشته شده است؟ کدام قانون چنین اجازهای به کارفرما داده که به راحتی، حق بهرهمندی از این معافیتها را از کارگران بگیرد؟»
برای پاسخ به سوال این کارگر باید به ماده ۳ آییننامه مشاغل سخت و زیانآور رجوع کرد؛ این ماده کارفرمایانی را که کارگاههای آنها سخت و زیانآور شناخته شده مکلف میکند که «ظرف دو سال از تاریخ ابلاغ تصمیم قطعی کمیته یا شورا، نسبت به ایمنسازی عوامل و شرایط محیط کار مطابق حد مجاز و استانداردهای مشخص شده اقدام و صفت سخت و زیانآوری مشاغل موضوع بند «الف» ماده (۱) را حذف کنند». در نگاهِ اول، این ماده قانونی به نفع کارگران است؛ اما در شرایطی که کارگران در موضع ضعف قرار دارند، این ماده نیز مثلِ خیلی از موادِ حمایتی دیگر، به ضد خود تبدیل شده و به جایِ آنکه به نفعِ کارگران باشد علیه کارگران است.
اتفاقی که برای بسیاری از کارگرانِ محروم از قانون مشاغل سخت و زیانآور افتاده در واقع برآیندِ برداشتِ کارفرمایان از همین قانون، به سودِ خود است. برخی کارفرمایان با استناد به این ماده و با امکاناتی که خلاءهای قانونی و بازرسی کار برایشان فراهم کرده، توانستهاند صفتِ سخت و زیانآوری را از مشاغل خود بگیرند، بدونِ آنکه در عمل، واقعا اقدامی برای ایمنسازیِ عوامل و شرایط محیط کار انجام دهند.
کارفرمایان چگونه قانون را دور میزنند؟
اما کارفرمایان چگونه به راحتی این قانون را دور میزنند؟ محسن باقری، عضو هیئت مدیره شوراهای اسلامی کار تهران، در پاسخ به این سوال همه چیز را در یک جمله خلاصه میکند: زدوبند میشود!
باقری توضیح میدهد: برای بهرهمندی از قانون مشاغل سخت و زیانآور، به گزارشِ بازرسان کار و بهداشت و همچنین آلایندهسنجی نیاز است که این آلایندهسنجی از سویِ شرکتهای موردِ تائید وزارتِ بهداشت صورت میگیرد. این شرکتها معمولا همان ابتدای کار، از کارفرما سوال میکنند که آیا تمایل دارد بخش مورد نظر سخت و زیانآور شود یا خیر؟! این وسط معامله صورت میگیرد؛ اگر پاسخ کارفرما منفی باشد، آلایندگی محیطی جوری گزارش میشود که شرکت، مشمول قانون مشاغل سخت و زیانآور نشود. پس یک بخش قضیه همین شرکتهای آلایندهسنج هستند که معمولا نتیجهی گزارشی که میدهند، همان خواستهی کارفرماست.
این فعال کارگری ادامه میدهد: متأسفانه در مورد گزارشِ بازرسانِ کار و وزارت بهداشت هم از این دست اتفاقات کم نیست! یعنی این امکان وجود دارد که گزارشهایی که برای بررسی سخت و زیانآور بودنِ مشاغل در کمیته مشاغل سخت و زیانآور مبنای تصمیم گیری قرار میگیرد، واقعی نباشد و با زدوبندِ کارفرما و بازرسان تنظیم شده باشد.
همسویی منافع کارفرمایان و تامین اجتماعی
البته باید تاکید کرد که کارفرمایان در این مسیر از پشتیبانیِ سازمان تأمین اجتماعی نیز بیبهره نماندهاند. توضیح بیشتر آنکه، از یک طرف کارفرمایان تمایلی به پرداختِ ۴ درصد حق بیمهی سختی کار ندارند و از طرفی دیگر، تأمین اجتماعی تمام تلاش خود را برای سختتر کردنِ شرایطِ بهرهمندی از قانون مشاغل سخت و زیانآور میکند تا بخشی از بحرانِعدم تعادلِ منابع و مصارفِ خود را با کاهشِ بازنشستگیهای زودتر از موعد، جبران کند.
به بیانی بهتر، به دلیلِ حاکمیتِ وضعیتی که در آن سود کارفرما با سیاستِ کاهشِ مصارفِ سازمانِ تأمین اجتماعی همسو شده، دستِ کارگران برای بهرهمندی از حقوق حقهی خود کوتاه مانده است.
بازی با جانِ ضعیفِ کارگران
معافیتهایی که برای کارگران مشاغلِ سخت و زیانآور در نظر گرفته شده، برای کاهشِ مدت و میزانِ آسیبهای وارده به این کارگران است، اما حتی با وجودِ تمام این معافیتها، کارگرانِ این مشاغل معمولا با بیماریهای بسیاری مواجه میشوند و به سختی بیست سال سابقهی کارشان را پُر میکنند. مخالفت و سنگاندازی با کارگران برای رسیدن به این حق قانونی، درواقع بازی با جانِ ضعیفِ این کارگران است.
«کارگرانی داریم که ۴ - ۵ سال بعد از بازنشستگی سرطان گرفتهاند و اعلامیههایشان را روی دیوار دیدهایم» فرهاد س، همان کارگری که از معافیتهای مشاغل سخت و زیانآور محروم شده و مجبور است ده سال بیشتر کار کند، میگوید: «در بخش صحافی با چسب گرم و فومهای سنگینِ ۳۰ – ۴۰ کیلویی سروکار داریم. چسبِ گرم از مواد شیمیایی ساخته شده و بخارِ آن، فضا را مسموم میکند. برش ته کتاب هم پُرز کاغذ را در فضا پخش میکند. فضا به قدری سنگین است که هرکس وارد فضای کار ما میشود همان اول به سرفه میافتد، تصور کنید چه بلایی بر سرِ ریهی ما که عمرمان را در این فضا گذراندهایم میآید!»
او میگوید: «خیلی از ما بعد از بیست سال کار و مواجهه با انواعِ آلایندهها فرسوده میشویم و دیگر به دردِ کار نمیخوریم، اما مدام برای بازنشستگی سنگ جلوی پایمان میاندازند. همکارانِ حرفهای و باسابقهای دارم که برای رفتن به بخشِ نگهبانی اشک میریزند، چون دیگر توانِ انجام این کارِ سنگین را ندارند».