پگاه پوراحمد دختر کیومرث پوراحمد کارگردان سینما در چهلمین روز درگذشت پدرش با انتشار یادداشتی طولانی در صفحه اینستاگرام خود از تردید در خودکشی کیومرث پوراحمد نوشت.
دختر پوراحمد نوشت: «چهلم شد. چهل روز گذشت از آن روزی که دنیای ما برای همیشه عوض شد. برای همیشه یک حفرهای تو دلامون باز شد که با هیچ چیز و هیچ کس دیگهای پر نخواهد شد.»
او در ادامه پس از مرور بعضی خاطرات، با اشاره به شور زندگی و پرکار بودن پدرش نوشت:
این انسان پرکار و پویا که هیچ لحظهای از زندگیش رو به بیهودگی نگذروند و همیشه، بله، حتی تا ساعتهای آخر داشت کار میکرد، یک دفعه ناگهانی در طول دو سه ساعت (چون همه تماسهاش با همکاران و دوستان و فامیل ازجمله خود من، اون چند روز آخر تا حدود دو سه ساعت قبل از مرگ، همه صحبتها، مسیجها و ویسهایی بودن شاد و پرامید، با تبادل از ایده برای کارهای آینده و قرارهای مختلف با دوستها و فامیل و همه اینها در حال خنده و شوخی و تمرکز برای کارش که طبق معمول میرفت که در خلوت بنویسه و کار کنه) تصمیم میگیره به زندگی خودش خاتمه بده؟ خودش رو با دست و بدن زخمی، کبود و آسیبدیده حلق آویز کنه؟
پگاه پوراحمد در پایان نوشت: «باشه، «ما را که باکی نیست». زمین گرده، خدا بزرگ و مهربون و همیشه هم باهامون.» و تاکید کرد: «پرونده باز است.»
کیومرث پوراحمد کارگران، فیلمنامه نویس، تدوینگر و تهیه کننده برجسته کشورمان صبح ۱۶ فروردین ۱۴۰۲ در سن ۷۳ سالگی درگذشت و علت مرگ او خودکشی اعلام شده است.
در کارنامه هنری او آثار ماندگاری همچون سریالهای «قصههای مجید» و «سرنخ» و فیلمهای سینمایی همچون «به خاطر هانیه»، «خواهران غریب»، «شب یلدا» و «اتوبوس شب» به چشم میخورد.
در حالی که برخی رسانهها از خودکشی کیومرث پوراحمد با حلق آویز کردن خود میگویند و مدعی هستند وی قبل از خودکشی یک نامه هشت صفحهای نوشته است، برخی دیگر علت مرگ او را سکته قلبی اعلام کرده اند، اما برادر پوراحمد ادعای خودکشی او را رد کرده بود.
مجله فیلم به سردبیری دوست صمیمی اش هوشنگ گلمکانی دلیل مرگ او را خودکشی اعلام کرده است. گفته میشود مرحوم پوراحمد پیش از مرگ خودخواسته، یادداشتی ۸ صفحهای نوشته که اکنون در اختیار ماموران انتظامی است.
شایعات حاکی است که روی این نوشتهها عبارت «زمان رفتن» نوشته شده و محتویات آن خطاب به اعضای خانواده مرحوم پوراحمد است. مجله فیلم نوشته است کیومرث پوراحمد از سر افسردگی و ناامیدی بی آیندگی و بیهودگی خودکشی کرده و به زندگی خود پایان داده است.
در شرایطی که خودکشی کیومرث پوراحمد تایید شده، انتشار تصویری از جنازه این کارگردان فقید در شبکههای اجتماعی باعث بروز شایعاتی شده است. انتشار این تصویر ناخوشایند که واکنش خانواده کیومرث پوراحمد را نیز در پی داشته، دستمایه یک سری تئوریها در مورد زخمها و کبودیهایی روی دست مرحوم پوراحمد و شایعات به قتل رسیدن او بوده است. با این وجود هنوز به طور رسمی این شایعات تایید نشده و همچنان تحقیقات در این مورد ادامه دارد.
سید مهدی فلاح میری دادستان عمومی و انقلاب گیلان نیز خبر خودکشی کیومرث پوراحمد را تایید کرده است. وی در این باره گفته است: «به محض دریافت گزارش، بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شدند و با بررسیهای اولیه نظر بر خودکشی این کارگردان سینما داشتند که واکاوی جزئیات، مستلزم رسیدگی دقیق قضایی است.
کیومرث پوراحمد ساعت یک بامداد روز چهارشنبه مورخ ۱۴۰۲/۱/۱۶ در یکی از واحدهای دهکده ساحلی انزلی فوت کرده است. در زمان حاضر جسد به پزشکی قانونی انتقال داده شد تا علت تامه مرگ بررسی شود که خبر تکمیلی متعاقباً اطلاعرسانی میشود».
وی در رابطه با نامه کشف شده در محل فوت مرحوم پوراحمد نیز گفته است: «نوشتهای که همراه مرحوم پوراحمد کشف شده، نوشتهای کاملاً شخصی، خصوصی و خانوادگی است. عدم انتشار تصاویر دل نوشتههای خانوادگی و خصوصی پوراحمد در بخشی از وصیت نامه وی مورد تاکید قرار گرفته است.
مرحوم پوراحمد در انتهای این نامه تاکید کرده به غیر از خانوادهاش کسی از محتوای نامه با خبر نشود و با توجه به اینکه خانواده مرحوم از محتوای نامه مطلع هستند در صورت صلاحدید محتوای آن را منتشر خواهند کرد».
بیوگرافی کیومرث پوراحمد
مرکز اطلاعرسانی فرماندهی انتظامی استان گیلان نیز در مورد درگذشت کیومرث پوراحمد گفته است: «در پی اعلام یک فقره خبر فوت مشکوک فردی سالخورده در دهکده ساحلی بندرانزلی به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰، موضوع در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان بندرانزلی قرار گرفت.
با توجه به اهمیت رخ داد، بلافاصله اکیپ پلیس آگاهی برای بررسی صحت و سقم موضوع در محل حادثه حضور پیدا کردند که با جسد بی جان کارگردان نام آشنای کشورمان آقای کیومرث پور احمد مواجه شدند. یافتههای پلیس حاکی است کنار جسد مرحوم پوراحمد دست نوشتهای کشف شده است که متاسفانه حکایت از اقدام به خودکشی وی دارد. تلاش کارآگاهان پلیس برای بررسی دقیق علت انگیزه احتمالی متوفی در اقدام به خودکشی، ادامه دارد».
کیومرث پوراحمد در ۲۵ آذر ۱۳۲۸ در نجف آباد اصفهان به دنیا آمد. پوراحمد کارش را با نقدنویسی به خصوص در ماهنامه فیلم آغاز کرد و از ۱۳۵۳ با دستیاری در مجموعه تلویزیونی آتش بدون دود وارد سینما شد. فیلم شب یلدا الهامگرفته از زندگی خود اوست. کیومرث پوراحمد سالها پیش با خانم «مهرانه ربی» ازدواج کرده که ثمره این زندگی یک دختر به نام مریم میباشد که تجربه بازیگری هم در کار پدرش دارد.
پوراحمد شرح حال خود را در کتابی تحت عنوان «کودکی نیمهتمام» منتشر کردهاست. مادرش، پرویندخت یزدانیان با بازی در فیلمهای او و به ویژه نقش بی بی در سریال قصههای مجید، کار بازیگری را آغاز کرد و آثار برجستهای با بازی او به ثبت رسید. دخترش، مریم پوراحمد هم در فیلم شب یلدا به ایفای نقش پرداختهاست.
فیلم مستندی دربارهٔ زندگی پوراحمد به نام دربارهٔ کیومرث پوراحمد به کارگردانی اردلان عاشوری در سال هشتاد و سه ساخته شدهاست. این فیلم در بخش مستندهای بلند بیست و سومین جشنواره فجر حضور داشتهاست. پوراحمد در سال ۱۳۸۵ فیلم اتوبوس شب را ساخت که مورد تحسین منتقدان و عموم قرار گرفت. «پرونده باز است» آخرین فیلم اوست که در مرحلهٔ پیش تولید قرار داشت.
کیومرث پوراحمد جوان گوشهگیر و خلوتنشینی بود و شاید همین ویژگی باعث شد او به دنیای قصهها پناه ببرد و بعدها آثاری بسازد که همگی روایتهایی قوی و گیرا دارند. بیشتر وقتش به خواندن رمان و شعر و دیدن فیلم میگذشت. به گفتهی خودش فیلم را میدید، بعد راه میافتاد و در نشریهها دنبال نقدهایش میگشت و دوباره میدید تا درک عمیقتری از آن داشته باشد. همین فعالیتها، همین تفریحهای ساده آجرهای جهانی شدند که او ساخت. جهان فیلمهایی ساده و در عین حال فراموشناشدنی.
کیومرث پوراحمد در دانشگاه رشتهی موردعلاقهاش را انتخاب کرد؛ کارگردانی سینما. بعدها با نقدنویسی در نشریههایی مثل ماهنامهی فیلم، رسماً وارد دنیای فیلمها شد تا مسیر خودش را بسازد. مسیری که از دستیاری در فیلم «آتش بدون دود» در کنار نادر ابراهیمی شروع شد و به کارهایی ماندگار مثل قصههای مجید و خواهران غریب رسید.
کیومرث پوراحمد در مورد اصالت خود گفته است: «ما نجف آبادی هستیم و من فقط آنجا به دنیا آمدم، اصفهان که آمدیم در مدرسه و محله لهجهی مرا مسخره میکردند، چون لهجه ما با اصفهانیها فرق دارد. من هم از لهجهی اصفهانی خوشم نمیآمد، لکنت زبان هم داشتم، به همین خاطر همه اش در خانه بودم و مشق مینوشتم و به مادرم کمک میکردم تا سنم رفت بالاتر و با کتاب آشنا شدم و… – درسم خیلی خوب نبود، فضای مدرسه زمان ما خیلی بد و تلخ بود، من لکنت زبان داشتم و زبانم میگرفت، فارسی را باید از رو میخواندیم و من زبانم میگرفت، معلم با چوب میزد توی سر من و میگفت چرا ادا اطوار درمی آوری، یا انشاء که میخواندم زبانم میگرفت و … – من سر جشنواره فیلم کودک و ساخت قصههای مجید که به اصفهان رفتم دوباره با لهجهی اصفهانی آشتی کردم».