مهدی پازوکی در یادداشتی با عنوان «چه جریاناتی مخالف توسعهاند» در روزنامه تعادل نوشت: بر اساس یک رسم مرسوم، بودجههای سالانه باید برشی از برنامههای توسعه ۵ساله باشند و در مسیر معکوس ارتباطی هم باید میان بودجههای سالانه و برنامههای توسعهای وجود داشته باشد. برنامه هفتم در شرایطی ارائه شده که هنوز مستند آن برای تحلیلگران چاپ نشده است.
در مقدمه آن نوشته شده است که مقدماتی و غیرقابل استناد است. در واقع به نظر میرسد مسئولان، ابا دارند که اسناد بالادستی در اختیار تحلیلگران قرار بگیرند. در این یادداشت تلاش میکنم نگاهی به این برنامه و مفهوم توسعه بیندازم؛
۱) کلیت برنامه هفتم در حد رفع تکلیف است. کافی بود تدوین کنند، ۴ مورد از ابرچالشهای اقتصاد ایران مثل بحران آب، بحران صندوقهای بازنشستگی، بحران محیط زیست و از همه مهمتر بحران کسب و کار را مورد توجه قرار میدادند و برنامه هفتم را مبتنی برآن ارائه میکردند. ببینید ارتباط اقتصاد ایران با حوزه سیاست خارجی چقدر تنگاتنگ است که تنها از سرگیری روابط با عربستان باعث میشود تا در روز جمعه قیمت ارز کاهشی شود.
این نشان میدهد که اقتصاد ایران تحت تاثیر حوزه سیاست خارجی قرار دارد. من که یک ایرانی هستم نمیدانم، سیاست خارجی ایران در خصوص جامعه جهانی چگونه میاندیشد؟ در همه جهان، سیاست خارجی در خدمت منافع ملی و رشد اقتصادی است. اما در ایران اینگونه نیست. برنامههای توسعهای هم مسیر را روشن نمیکنند.
۲) بررسی سند برنامه هفتم، نشان میدهد که هنوز مشکل برخی افراد و جریانات با مفهوم توسعه مشکل دارند. این افراد توسعه را معادل پیشرفت گرفتهاند. در حالی که پیشرفت در نقطه مقابل پسرفت است و یعنی progress، اما توسعه در انگلیسی Development است. دپارتمان توسعه در اکثر دانشگاههای جهان وجود دارد و یک علم است. اما در ایران برخی با مفهوم توسعه مشکل دارند؛ در حالی که جامعه ایرانی بیش از هر چیز به توسعه پایدار نیاز دارد.
توسعه یک مفهوم ابدی و ازلی نیست، یک گزاره علمی است. معتقدم در حال حاضر یکی از مهمترین اشکالات اقتصاد ایران عدم وجود نظام تدبیر امور است. حکمرانی خوب در اقتصاد ایران حاکم نیست. در حال حاضر مدیر جدید سازمان برنامه و بودجه که باید روند توسعه کشور را راهبری کند، اغلب مدیرانش را از سازمان مالیاتی آورده است.
من به شوخی سازمان برنامه و بودجه را شعبه دوم سازمان مالیاتی میدانم. در حالیکه در استانداردهای بینالمللی سازمانی تخصصی است که حداقل ۸۰ درصد مدیران میانیاش از بطن آن سازمان بیرون آمده باشند.
۳) معتقدم نگاه توسعهای در برنامه هفتم هم وجود ندارد. مثلا در شرایطی که کشور با مشکل صندوقهای بازنشستگی دست به گریبان است، روند تصمیم سازیها و برنامهریزیها به گونهای است که فرسایش صندوقهای بازنشستگی را بیشتر میکند. بسیاری از شهروندان طلاق صوری میگیرند تا مستمری پدرانشان را بگیرند. برای این مشکلات نه تنها فکری نشده بلکه بر حجم این نوع مناسبات افزوده شده است.
ما به برنامه اصلاح ساختاری نیاز داریم. یکی از ویژگیهای برنامههای توسعهای، ایجاد مشارکتهای عمومی است. اما تفکراتی که در دانشگاه امام صادق دنبال میشود، خروجی موثری ندارد. میلیاردها تومان به جیب افراد و گروههایی میرود بدون اینکه کمکی به توسعه کشور کند.
۳) از میان برنامههای توسعهای کشور برنامه سوم توسعه بهترین برنامه بود. برنامهای که بیش از ۶۰ درصد آن اجرایی شد. یکی از این گزارههای مهم تک نرخی شدن ارز بود که در دولت اصلاحات تجربه شد.
برنامه چهارم توسعه هم یکی از مترقیترین برنامههای کشور بود. اما دلیل عدم توفیق این برنامه مربوط به دولت احمدی نژاد بود. احمدینژاد علیرغم درآمدهای نجومی نفتی، برنامه چهارم توسعه را کنار گذاشت و مسکن مهر و هدفمندسازی یارانهها و... را در دستور کار قرار داد.
این روند باعث شد تا مشکلات کشور افزایش چشمگیری پیدا کرد. تورم بالای ابتدای دهه ۹۰ و بسیاری از مشکلات امروزین کشور برآمده از مشکلاتی است که در دولت احمدی نژاد شکل گرفت. امروز هم همان تفکر در فضای عمومی کشور و حوزههای اقتصادی جریان دارد. اما این تفکر کمکی به رشد کشور نمیکند.
۴) ایران به حکمرانی خوب نیاز دارد؛ همه جهان از نیروهای انسانی متخصص خود بهترین استفاده را میکند. در همه جهان سیاست در خدمت اقتصاد است. اما در ایران اقتصاد در گروی سیاست است. شنیدهام که مذاکراتی با هدف احیای برجام میان ایران و آمریکا در جریان است. ارتباط ایران با آمریکا به نفع ایران است و به ضرر رقبای منطقهای ایران است.
اما درک این گزاره روشن برای برخی دشوار است. سیستم بانکی ایران با بسیاری از کشورهای جهان ارتباطی ندارد. برای رشد باید این مشکلات حل شود و مهمتر از همه این که برجام احیا شود. با اقتصاد چمدانی نمیتوان به کرانههای توسعه رسید.