درویش توضیح میدهد: تهران در مخروطافکنی در البرز جنوبی به وسعت ۷۵ هزار هکتار واقع شده است. این مخروطافکن مطابق با بررسیهای اکولوژی نهایتا میتواند به سه میلیون نفر از نظر آب، خاک و هوا سرویس بدهد؛ اما ما با اجرای طرحهای انتقال آب و سدسازی نزدیک ۱۰ میلیون نفر را ثابت و ۲۷ میلیون نفر را در قالب رفتوآمد روزانه در تهران جای دادهایم. در چنین شرایطی کمبود آب طبیعی است؛ این هشدار را از دهه ۵۰ و پیش از انقلاب، کلاننگران توسعه کشور داده بودند و حتی خواستار انتقال پایتخت شده بودند».
به گفته او اکنون بحث این است که برای تأمین آب تهران علاوه بر سرشاخههای ماملو، لار، طالقان، سفیدرود، رود کرج، جاجرود، آمل و هراز، از سرشاخههای دز و کارون هم آب بیاوریم؛ درحالیکه مطابق با تغییرات اقلیم و کاهش محسوس سطح یخچالها در سرشاخههای کشور، به نظر میرسد دیگر اصلا آبی برای انتقال به تهران وجود ندارد.
درویش تأکید میکند: نباید دست به تأمین چنین مُسکنی برای تداوم شرایط موقت تهران زد. بهترین کار این است که پایتخت سیاسی کشور را تغییر دهیم؛ ولی میبینیم که همچنان در حال توسعه تهران هستند و تعداد مهاجران به تهران هم در حال افزایش است. ظرفیت زیستی تهران به پایان رسیده و نشانههای آن را دائما میبینیم. میتوان چند سالی تاریخ وضعیت نامناسب تهران را عقب انداخت، اما نمیتوان از وقوع آن جلوگیری کرد.